انسانی آسمانی که تعلقی به دنیا نداشت

یکی از دوستان قدیمی استاد حشمت پور در وصف و معرفی او می گوید؛ ایشان موجود عجیبی بود، یک انسان آسمانی که تعلقی به دنیا نداشت، نفسش را کشته بود و کاملا" بر خود مسلط بود.

در جهانی که هنوز بسیاری از مردم حتی فلسفه زیستن خود را نمی دانند و برای یافتن دلیل و هدف در این دنیا دست به سوی هر اندیشه، فکر و مسلکی دراز می کنند، انسان هایی زندگی کرده اند که نه تنها فلسفه و اصل معنای زندگی را یافته اند و براساس آن عمر گذرانده اند بلکه با مهر وافر به دنبال تربیت و راهنمایی انسان ها برای بهتر زیستن بوده اند؛ این انسان ها به خوبی دریافته اند که اصلاح جامعه انسانی از اصلاح خود آغاز می شود.

استاد محمدحسین حشمت پور یکی از این انسان ‎های نیک نام روزگار ماست؛ مردی که به دور از جمیع حاشیه های دنیا اصیل زندگی کرد و اصل زندگی را نیز آموخت. او بیش از 50 سال با عشق، خلوص و پایمردی ستودنی خویش در حوزه و دانشگاه درس حکمت، فلسفه، قرآن و.. گفت و در این مسیر خستگی نشناخت.

حالا او 11 روز است که جهان ما را بدرود گفته و به دیدار معبود خویش شتافته است، استاد حشمت پور در تمام عمر شریف خود از هرگونه دیده شدنی جز نقش آفرینی در قامت والامقامی با نام «معلم» پرهیز کرد. او که شاگردان بسیاری را تربیت کرد که امروز هر یک در ساحت استادی دانشگاه و حوزه شناخته شده اند، خود از شناخته شدن به رسم مألوف دوری جست. معرفی و ترویج راه و اندیشه پاک این استاد خدوم و دیگر خادمان فرهنگ و دین یکی از وظایف فرهنگی رسانه هاست. 

ایکنا به انگیزه آشنایی بیشتر با رسم و آداب تعلیم و تربیت او به گفت وگو با حجت الاسلام سیدمحمودعلی معلمی، یار دیرین استاد محمدحسین حشمت پور پرداخته است. تا تصویری روشن تر از دوران نوجوانی و روحیات این استاد ارجمند را برای مخاطبان خود بازنمایی کند. با ما همراه باشید:

ایکنا ـ  جنابعالی از دوستان قدیمی استاد حشمت پور هستید، در آغاز سخن لطفا درباره آشنایی با ایشان نکاتی را بفرمایید.

نوجوان که بودم تصمیم گرفتم در مدرسه نواب مشهد ادبیات بخوانم. شخصی مرا به مرحوم علی حکیمی (برادر علامه محمد و محمدرضا حکیمی) معرفی کرد و گفت: «این جوان وارد حوزه شده و می خواهد ادبیات هم یاد بگیرد» استاد حکیمی، که فردی با تقوا بود، این درخواست را پذیرفت. در همان زمان، با استاد حشمت پور آشنا شدم که پیش از من به محضر استاد حکیمی رسیده بود. بدین ترتیب، من و محمدحسین حشمت پور، دو شاگرد درس ادبیات استاد علی حکیمی شدیم و این آشنایی، آغاز دوستی عمیق بین ما بود.

دوران ابتدایی و متوسطه را با هم گذراندیم و سپس وارد سطوح متوسطه و عالی شدیم و تا درس خارج فقه مرحوم علی فلسفی، همواره همراه یکدیگر بودیم و رابطه ای بسیار صمیمی داشتیم.

آقای حشمت پور از نظر هوشی در سطح بسیار بالایی قرار داشت و من نیز به عنوان دوستی وفادار، همواره در خدمت او بودم و از محضرش بهره می بردم. او در خانواده ای اهل تقوا، متعهد به اصول دینی و مهربان تربیت یافت هستند. او انسانی بزرگوار و مهربان بود و دوستی با او غنیمتی بزرگ بود.

از نظر هوش، فردی استثنایی بود و از نظر تقوا نیز اگر بخواهم تعبیری کنم، می توانم بگویم که گویی ایشان معصوم بود؛ دوره دوستی ما دوران پر التهاب نوجوانی و جوانی بود، هرگز ندیدم حتی کار مکروهی را انجام بدهد یا خدایی نخواسته غیبتی کند؛ انسانی پاک دل و بی آلایش بود.

پدرش نیز مردی بزرگوار، باسواد، متقی و لطیف بود و به ما لطف داشت. صمیمیت میان خانواده ما و خانواده حشمت پور آنقدر بود که سال 1346 که با خانواده به مکه مشرف شدند، کلید خانه شان در مشهد را به من سپردند تا از آن مراقبت کنم.
چون خانواده ایشان بسیار مذهبی بودند، من به همین دلیل، هم به خود او و هم به پدر و برادرانش احترام ویژه ای قائل بودم و اهمیت می دادم. او برادر بزرگی در تهران داشت که انسانی پاک و متقی بود. حتی در آن دوران جوانی، گاهی می دیدم که پیش از نماز ظهر در مسجد نماز می خوانند می پرسیدم اکنون چه نمازی می خوانی؟ پاسخ می داد که به جبران نافله های شبانه ای که نتوانستم بخوانم، اکنون نماز می خوانم و این نمونه ای کوچک از تقواپیشگی خانواده بود.

ایکنا ـ این روزها اهالی حوزه و دانشگاه در وصف شخصیت اخلاقی استاد حشمت پور بسیار می نویسند و می گویند، مشی و خلق او در دوران نوجوانی چگونه بود؟

آقای حشمت پور در میان اعضای خانواده اش از همه برجسته تر و سرآمد بود. همان طور که گفتم، از نظر هوش سرآمد بود و از نظر تقوا نیز اگر بگویم معصوم بود، زیاده روی نکرده و گزاف نگفته ام. او انسانی مهربان بود؛ در درس و بحث از سایرین بسیار متفاوت بود، همه دروس را یادداشت می کرد. در آن زمان طلبه ها متوجه شدند ایشان جزوات خوبی از دروس تهیه می کند به همین دلیل نوشته های آقای حشمت پور را می گرفتند و رونویسی می کردند. ایشان همیشه یادداشت هایش را با سخاوت بسیار در اختیار بقیه قرار می داد؛ روحیه بخل ورزی در او نداشت.

طلاب بسیار به او مراجعه می کردند و مورد محبت جمع طلبه ها بود. ایشان نفس پاکی داشت و انسان والایی بود. بدون مبالغه می گویم، تاکنون که بیش از 70 سال از عمر را سپری شده است، هنوز کسی را به هوش و ذکاوت و همچنین تقوا و نیک خوییِ او ندیده ام.

خوبی رفتار و اعمال او به گونه ای بود که مورد محبت همه قرار می گرفت. گمانم سال 1360 ایشان به قم رفتند و ما از هم جدا شدیم و این فاصله جغرافیایی موجب کم ارتباطی ما شد. در قم چند سال در درس فقه و اصول آیت الله وحید و دروس آیت الله جوادی آملی و آیت الله حسن زاده آملی شرکت کرد.

پیش تر پدرشان چندان تمایلی نداشت که او فلسفه بخواند اما بعدها وقتی ایشان را دیدم، از اینکه محمدحسین فلسفه می خواند بسیار خوشحال بود. روزی با شوق به من گفت: «آقای معلمی من خیلی خوشحالم که پسرم به قم رفته و در حال تحصیل فلسفه و نوشتن مطلب و کتاب است». بعدتر او برای تدریس در رشته فلسفه به تربیت مدرس رفت و من به سمت قضاوت رفتم.

زمانی که ایشان می خواست سمت استادی بگیرد نزد من آمد. در آن زمان در مشهد قاضی بودم. او آمد و گفت: «من قصد دارم به دانشگاه بروم، لطفاً برای من معرفی نامه بنویسید» من هم به عنوان معرف متن بسیار خوبی در توصیفش نوشتم. راستش را بخواهید، خداوند شاهد است، وقتی شنیدم مریض شده، بارها دعا کردم و گفتم: «خدایا! من حاضر هستم به جای او بمیرم، اما او زنده بماند» چون می دانستم وجودش برای جامعه بسیار مفید است؛ طلاب قم ایشان را خیلی دوست داشتند او انسانی بسیار مفید بود، دوست داشتم من بمیرم و ایشان سالم باشد و به جامعه و حوزه علمیه خدمت کند.

ایکنا ـ با توجه به ویژگی های وارستگی و پاکی روحی استاد حشمت پور و جایگاه علمی ایشان، این سؤال مطرح می شود که چرا با وجود سال ها تلاش در حوزه علمیه، هنوز بسیاری از اهالی علم او را نمی شناسند؟

ایشان اصلاً به دنبال شهرت نبود. هرگز در فکر این نبود که بگوید «این قلم از آن من است» یا «این کتاب نوشته من است». حتی در زمینه علمی نیز هیچ بخل و خودخواهی نداشت. تنها هدفش خدا و علم آموزی بود. از همان جوانی، گویی نفس خود را مهار کرده بود و نفس عماره خود را کشته بود و هیچ تعلقی به نام و نشان نداشت.

پسرم که یک سال در قم نزد ایشان فلسفه خوانده بود، تعریف می کرد که استاد حشمت پور به شاگردانش می گفت: «نوشته های مرا به صورت مقاله یا کتاب منتشر کنید، اما لازم نیست نامی از من ببرید. حتی می توانید به نام خودتان منتشر کنید»؛ ایشان چنین روحیه نادر و خاصی داشتند.

در مقایسه، دو عالم بزرگ را می شناسم (که نیازی به نام بردنشان نیست) که هر دو کتابی درباره ولایت امیرالمؤمنین(ع) نوشته بودند. یکی از آنها ادعا می کرد که تمامی نوشته های کتاب نفر دوم از روی کتاب وی نوشته شده است و به همین دلیل اختلاف های بزرگی بین آنها ایجاد شد. اما استاد حشمت پور کاملاً برعکس بود؛ او می گفت: «حتی اگر نوشته های مرا به نام خودتان منتشر کنید، اشکالی ندارد» این نشان می دهد که هوای نفس در وجود او کشته شده بود.

ایکنا ـ خاطره ویژه ای از استاد حشمت پور دارید؟

از همان جوانی وقتی کلاس هایمان تمام می شد به سرعت به سمت مسجد می رفتیم تا نماز جماعت بخوانیم؛ مسیر رفت و آمد ما پر از مغازه بود و مغازه دارها ما را مسخره می کردند که با آن سرعت به سمت مسجد می رویم تا نماز جماعت بخوانیم. این وضعیت ادامه داشت، اما او اصلاً تحت تأثیر قرار نمی گرفت. من از حرف مردم ناراحت می شدم اما او می گفت در مسئله دین نباید از حرف مردم کراهت داشت. او حتی یک لحظه هم به فکر ترک نماز جماعت نیفتاد. واقعاً موجود عجیبی بود؛ یک انسان آسمانی که تعلقی به دنیا نداشت. نفسش را کشته بود و کاملاً بر خود مسلط بود.

از آغاز دوران جوانی، ایشان همیشه سرشان پایین بود چون قبل از انقلاب بود و افراد بی حجاب زیاد بودند نمی خواست چشمش به نامحرم بیفتد.

ایکنا ـ توصیه شما به جامعه علمی برای معرفی چنین استادی به عنوان الگوهای اخلاقی در جامعه انسانی چیست؟ 

حقیقتی در این عالم وجود دارد که هیچ گاه کهنه نمی شود؛ چه حالا و چه در 1400 سال پیش، چه در زمان حضرت ابراهیم(ع) یا حضرت نوح(ع) و آن حقیقت «تقواست». اگر جامعه و مسئولان ما، اساتید حوزه های علمیه، اساتید دانشگاه و هرکس که دارای تخصصی است، بخواهد به جامعه خدمت کند، مهم این است که تقوا داشته باشد و واقعاً دانش خود را با تقوا به جامعه عرضه کرده با تقوا زندگی کند. این مسئله کهنه شدنی نیست.

قرآن نیز می فرماید: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبیرٌ؛ هان ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریده‏ایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده‏ایم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید، بی ‏گمان گرامی ‏ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، که خداوند دانای آگاه است ‏». (آیه 13 سوره حجرات). اگر تقوا در سطوح مختلف جامعه مورد توجه قرار گیرد، حتی اگر در بین اعضای یک سوم و یک دوم جامعه نهادینه شود، جامعه اصلاح می شود، رو به رشد می رود و اسلام در جهان معرفی می شود. اما کسانی هستند که در رشته خودشان صاحب تخصص هستند اما چون هوای نفس دارند و بی تقوا هستند، همین بی تقوایی آنها موجب می شد کارشان به جاهای سخت بکشد.

افرادی که می خواهند جامعه به رشد برسد، اول باید به خودشان برسند و تقوا داشته باشند؛ تقوا کهنه نمی شود. شما اگر در بهترین دانشگاه دنیا هم باشید، منحصر به فرد هم باشید، تقواست که شما را حفظ می کند و شما را به جامعه به عنوان الگو معرفی می کند. در این زمان است که همه به شما غبطه خواهند خورد. مهم این است که افراد تقوا داشته باشند، خودشان و هوای نفسشان را فراموش کنند اما تقوا و احکام الهی را فراموش نکنند.

مسئله مستحبات و مکروهات نیز بسیار مهم است. درست است که درباره مکروهات می گویند «اگر کسی مکروهات را ترک نکند خدا او را به جهنم نمی برد»، اما این نگاه اشتباه است. درست است که خدا به خاطر ترک مستحبات افراد را به جهنم نمی برد، اما انسان با انجام مستحبات و ترک مکروهات به درجات عالی می رسد. اگر کسی به خوبی ها توجه کند، شب ها با خدا راز و نیاز کند و به تهذیب نفس بپردازد، به جایی می رسد که در جامعه اثرگذار خواهد بود.

ایکنا ـ اگر بخواهیم استاد حشمت پور را در یک جمله خلاصه کنیم، به چه ویژگی ایشان می توانیم اشاره کنیم؟

قطعاً تقوای ایشان. سرآمدترین ویژگی او کشتن هوای نفس و داشتن تقوا بود. تقوای ایشان تقریباً می توان گفت در حد عالی بود.

ایکنا ـ استاد حشمت پور نکته ای دارید؟ 

پدر ایشان نیز علی رغم اینکه در گذشته لیسانس گرفته بود، مدیر مدرسه بود و در مشهد در حوزه تدریس می کرد و به مرحله اجتهاد رسیده و در فقه صاحب نظر بود، اما معمم نشد. ایشان هم در این فکر نبود که لباس روحانیت بپوشد و یا نپوشد. کسی هم به ایشان اصراری نکرد. او یک معلم و انسان واقعی بود.

امروز در دانشگاه های ما رشته های فراوانی وجود دارد. هر کس در هر رشته ای، علوم تجربی، ریاضی یا هر رشته دیگری، اگر واقعاً نفس خود را بکشد و تقواپیشه کند، باور کنید طولی نمی کشد جامعه ما به جامعه اسلامی و بهشتی تبدیل خواهد شد؛ باید هر کسی ابتدا به فکر اصلاح خود و بعد اصلاح جامعه باشد.

گفت وگو از معصومه صبور

انتهای پیام

نظرات

captcha