عوارض مصرف بی رویه از عطاران/«صددام» با همۀ لودگی هایش نمی تواند بخنداند؟

نویسندگان فیلم انگار نه فقط از مخاطب، بلکه از سینما هم متنفرند.

به گزارش مشرق ، فیلم «صددام» دقیقاً همان جایی است که کمدی ایرانی با جدیت تمام دارد در این سال ها به سمتش سقوط می کند؛ ته دره ابتذال. اگر می خواهید بدانید «ابتذال» دقیقاً چیست، «صددام» را تماشا کنید. فیلمی که با اعتمادبه نفسی حیرت انگیز، خود را کمدی می نامد، اما نه می خنداند و نه حتی پیامی دارد، اما سازنده اش بی آنکه خنده اش بگیرد جلوی دوربین ها می نشیند و می گوید خواسته تاریخ را به زبان طنز روایت می کند! صددام یک توهین دوساعته با چاشنی فریاد، بزن بزن و فانتزی پردازی جنسی سازنده اش -آن هم از نوع سادیستی- است.

در «صددام» شوخی یعنی ضرب وشتم، طنز یعنی تحقیر و کمدی اسلپ استیک یعنی بزن بزن بی منطق آدمک ها. آدمک هایی که نه شخصیت اند، نه تیپ و نه حتی کاریکاتور. بلکه بیشتر شبیه آکسسوار صحنه اند، فقط با قابلیت تولید صدا. فیلم چنان شتاب زده و بی منطق است که گویی فیلمنامه اش را با کلمات کلیدی «صدام»، «فانتزی جنسی»، «زن پلیس»، «زن پرستار» و «شوخی های لفظی دوپهلو» به یک چت بات درجه سه سفارش داده اند تا خودش «چیزی» با آن ها سرهم کند.

نویسندگان فیلم انگار نه فقط از مخاطب، بلکه از سینما هم متنفرند. چه کسی جز یک بی هنرِ بیزار از سینما، می تواند چنین حجم عظیمی از موقعیت های ابلهانه، توهین آمیز و بی ربط را پشت هم ردیف کند؟
نویسندگان فیلم انگار نه فقط از مخاطب، بلکه از سینما هم متنفرند. چه کسی جز یک بی هنرِ بیزار از سینما، می تواند چنین حجم عظیمی از موقعیت های ابلهانه، توهین آمیز و بی ربط را پشت هم ردیف کند؟ برخی از موقعیت های فیلم -که فیلمساز در آن ها توقع خندیدن تماشاگر را هم دارد- از آن دسته لحظاتی هستند که حتی یوتیوب هم شرم می کند در قالب «طنز» منتشرشان کند. تنها منطقی که می توان برای فیلمنامه صددام متصور شد این است که نویسنده خواسته چند کلیپ برای انتشار و وایرال شدن در اینستاگرام بسازد و مجبور بوده به نحوی این کلیپ ها را به هم بدوزد. درنهایت، «صددام» نه فیلم است، نه کمدی، نه حتی فاجعه. «صددام» صرفاً یک نشانه است از افول سلیقه، مرگ اندیشه و پیروزی مطلق ابتذال بر سینما.

در انتها باید به سؤالاتی از متولیان سینمای ایران اشاره کنم که با دیدن چنین فیلم هایی به ذهن هجوم می آورند. آیا این دوستان هیچ رسالت و مسئولیتی در قبال ذائقه تماشاگر برای خود قائلند؟ آیا اگر اصل بر ممانعت و سانسور و ممیزی باشد، این فیلم های تهی، بی همه چیز و وقیح نباید نسبت به فیلمی مثل «قاتل و وحشی» در اولویت باشند؟ آیا فیلمی که جبهه و جنگ را دست می اندازد، عزاداری را مسخره می کند و بخش هایی از بدن بازیگران زنش را با پدهای فومی و زاویه دوربین و نورپردازی بزرگ تر می کند، از سر بی موی یک بازیگر زن میانسال خطرناک تر است؟ آیا عده ای در سینمای ایران کاسب سانسور و ممیزی هستند؟ سانسور و ممیزی که عده ای مثل سازندگان «صددام» با حرکت در امتداد خط قرمزهایش میلیاردر می شوند و عده دیگری خانه نشین؟ آیا کسی صدای ما را می شنود؟ معلوم است که نه؛ فروش تخدیری این فیلم ها متولیان سینمای ایران را کر کرده است.

نظرات

captcha