بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
استاد زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه «مرگ»، کلیدواژه و محوری ترین مفهوم در «گفتمان خیامیت» محسوب می شود، گفت: در گفتمان خیامیت، فراموشی مرگ به مثابه راهکاری فلسفی مطرح می شود. این فراموشی نه از روی سهل انگاری، بلکه حاصل تأملی ژرف در باب فانی بودن هستی است.
خیام، یکی از بزرگ ترین شاعران، فیلسوفان و دانشمندان ایرانی در قرن پنجم و ششم هجری، چهره ای چندبعدی است که فراتر از صرفاً یک شاعر رباعی سرا شناخته می شود. او نه تنها در ریاضیات و نجوم استاد بود، بلکه دیدگاهی فلسفی و عمیق درباره هستی و زندگی داشت که در رباعیات منسوب به او بازتاب یافته است. برخلاف بسیاری از شاعران کلاسیک که دیدگاه شان بیشتر عرفانی یا قطعی است، خیام با نگاهی شک محور و تردیدآمیز، پرسشگری را به عنوان روشی برای مواجهه با جهان برمی گزیند. رباعیات خیام نمادی از یک گفتمان جمعی و تاریخی اند که با مطلق گرایی های سنتی در تضاد است و دعوت به اندیشیدن دوباره و توجه به لحظه اکنون دارد. به همین دلیل، بررسی آثار و اندیشه های خیام نه تنها در عرصه ادبیات، بلکه در حوزه فلسفه و تاریخ تفکر ایران جایگاه ویژه ای دارد.
به مناسبت بزرگداشت خیام، خبرنگار ایکنای خراسان رضوی با سینا جهان دیده، استاد زبان و ادبیات فارسی، گفت وگویی انجام داده است که در ادامه می خوانیم:
خیام را نباید همچون یک «سوژه فردی» مشابه حافظ یا فردوسی تحلیل کرد. او را نباید فردی منفرد انگاشت که دیدگاه ها و آثارش مستقیماً از شخصیت شخصی اش نشئت گرفته باشند؛ بلکه خیام را باید به عنوان یک «سوژه جمعی» در قالب ساختاری تاریخی و گفتمانی مورد بررسی قرار داد. با در نظر گرفتن این نکته، می توان نگاهی دقیق تر و جامع تر به هستی شناسی خیام داشت.
عمر خیام، به عنوان فیلسوف، ریاضی دان و متفکری برجسته، در قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری می زیست، اما تا پایان عمر وی، شعری از او به ثبت نرسیده است. حدود یک قرن پس از وفات وی، رباعیاتی در متون تاریخی پدیدار شد که به او نسبت داده می شد. این انتساب در ابتدا مشکوک بود و میان چند شخصیت تقسیم می شد. با این حال، از قرن هشتم هجری به بعد، آنچه امروز به عنوان «رباعیات خیام» شناخته می شود، شکل گرفت و در قرن نهم تثبیت شد.
از این روست که می توان از مفهومی به نام «گفتمان خیامیت» سخن گفت. گفتمانی که نه متعلق به یک فرد بلکه وابسته به یک زبان و منظومه فکری خاص است. این گفتمان در تضاد با گفتمان مطلق گرای شریعت مدار قرار دارد. جایی که شریعت از یقین و مطلق انگاری سخن می گوید، خیام تردید و پرسش گری را مطرح می سازد. برای نمونه، رباعی معروف:
«گویند که دوزخی بود عاشق و مست
گفتم که مگر کافر و گبر این دو است؟
گر عاشق و مست دوزخی خواهند بود
فردا ببری بهشت چون کف دست»
این رباعی به روشنی در تقابل با احکام مطلق دینی قرار می گیرد و نشان می دهد که خیام، یا به بیان دقیق تر، گفتمان خیامیت، دارای نگرشی نسبی گرا و شک محور است. در نتیجه، می توان گفت خیام شاعر نه فردی برخوردار از شهود عرفانی یا یقین دینی است، بلکه باید او را در چارچوب گفتمانی چندوجهی و معترض مورد تحلیل قرار داد، گفتمانی که حاصل بسترهای فکری و اجتماعی ـ تاریخی خاص خود است.
«مرگ»، کلیدواژه و محوری ترین مفهوم در گفتمان خیامیت محسوب می شود. در گفتمان خیامیت، فراموشی مرگ به مثابه راهکاری فلسفی مطرح می شود. این فراموشی نه از روی سهل انگاری، بلکه حاصل تأملی ژرف در باب فانی بودن هستی است. خیام تلاش می کند، با اندیشیدن به مرگ، انسان را از توهم جاودانگی برهاند. از این منظر، برخلاف تلقی های سطحی که خیام را لذت طلب و دنیاگرا می دانند، لذت جویی او برخاسته از درکی عمیق و فلسفی نسبت به مرگ است.
در این گفتمان، مفاهیمی مانند «شراب» نیز فراتر از معنای ظاهری شان قرار می گیرند. شراب نمادی است که زمان را مختل می کند و ذهن را از قید زمان دنیوی می رهاند. همان گونه که هایدگر از «زمان کُشندگی» و «مرگ آگاهی» سخن می گوید، خیام نیز از چنین نگاهی برخوردار است. بدین ترتیب، گفتمان خیامیت به شدت معطوف به آینده و در نتیجه، معطوف به مرگ است.
همان گونه که پیش تر بیان شد، گفتمان خیامیت بخشی از «ادبیات اعتراض» در فرهنگ ماست. این گفتمان در برابر گفتمان رسمی و شریعت مدار قرار دارد. خیام، جهان را انکار نمی کند، بلکه آن را از منظری سکولار و زمینی مورد ارزیابی قرار می دهد. او بر لحظه اکنون تأکید می ورزد و به درک آن دعوت می کند؛ اندیشه ای که در تضاد با عرفان قرار دارد. عرفان به نوعی «حال اندیشی معنوی» باور دارد، در حالی که خیام حال اندیشی را از منظر انسانی و زمینی درک می کند. رباعیاتی چون: «نقد بگیر و دست ز نسیه بدار/آواز دهل شنیدن از دور خوش است»، گویای آن است که خیام بر قطعیت مرگ و ناپایداری زندگی تأکید دارد و همین امر را به عنوان مبنای دعوت به آگاهی مطرح می کند. به عبارت دیگر، اعتراض خیام متوجه کلیت آفرینش نیست، بلکه متوجه گفتمان هایی است که با قطعیت، به تبیین جهان می پردازند. از نگاه خیام، چون آینده و سرنوشت آدمی نامعلوم است، باید لحظه اکنون را غنیمت شمرد.
برخلاف حافظ، سعدی یا مولانا که می توان آن ها را به عنوان صداهایی فردی در ادبیات کلاسیک معرفی کرد، صدای خیام صدایی مرکب و چندلایه است؛ صدایی که بازتاب دهنده تجربه جمعی ملت ایران در دوره ای خاص به شمار می رود. خیام در واقع دارای شخصیتی مضاعف است؛ از یک سو عمر خیام فیلسوف است و از سوی دیگر خیام شاعر، که این دو از یکدیگر متمایزند. یکی فردی تاریخی است و دیگری، تجسم یک جهان فکری.
در میان شاعران کلاسیک، تنها حافظ توانسته است صدای خیامیت را در گفتمان خویش جذب کند. حافظ، شاعری چندصدایی است و بخشی از این چندصدایی، برگرفته از گفتمان خیامیت است. برای نمونه، رندیِ حافظ که در غزلیاتش حضوری پررنگ دارد، بازتابی از شخصیت خیام در شعر حافظ محسوب می شود. رند حافظ، ویژگی هایی چون شریعت ستیزی، غنیمت شمری لحظه و ژرف اندیشی غیرظاهری را در خود دارد که همگی از خیام اقتباس شده اند. در مقابل، مولانا و گفتمان عرفانی او در تضاد با خیام قرار دارد و صدای خیام در آثار او کمتر به گوش می رسد؛ مگر در مواردی که بخواهیم بخشی از تأویل های صوفیانه از خیام را نیز در نظر بگیریم.
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}