بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
هادی خانیکی با بیان اینکه گفت وگو در زمانه ما اگرچه دشوار است، اما ضرورتی گریزناپذیر به شمار می آید، گفت: گفت وگو هم ریشه بحران ها و هم راه عبور از آن ها است.
به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، هادی خانیکی، استاد برجسته ارتباطات، در نشست «گوهر و گره گفت وگو» با محوریت موضوع «گفت وگو در جهان شبکه ای» که امروز 24 اردیبهشت ماه، در فرهنگسرای جهاد دانشگاهی مشهد برگزار شد، اظهار کرد: امروز ما ایرانیان تحت فشارهای متعددی زندگی می کنیم، از نگرانی بابت کمبود آب و بحران های زیست محیطی گرفته تا دغدغه های معیشتی، فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. همه این عوامل مستقیم و غیرمستقیم به ما می گویند که «نمی شود از گفت وگو حرف زد»؛ اما من می خواهم در آغاز صحبت هایم به سه مسئله اشاره کنم.
وی ادامه داد: اول اینکه بی اندیشیم چرا گفت وگو در زمانه ما اگرچه دشوار است، اما ضرورتی گریزناپذیر به شمار می آید. پرسش این است که چرا ناگزیر به گفت وگو هستیم؟ دوم، اینکه چرا نمی توانیم گفت وگو کنیم؟ چگونه گفت وگو کنیم؟ گفت وگو یا فقدان آن چه ارتباطی با بحران ها، فرصت ها و تهدیدهای ما دارد؟ به باور من، گفت وگو هم ریشه بحران های ما است و هم راه عبور از آن ها و سوم، در جهانی که امروز در آن زندگی می کنیم، به ویژه در جامعه شبکه ای که متفکران برجسته ای در جهان و ایران به آن پرداخته اند، مانند شایگان، داوری، ملکیان و دیگران، چگونه می توان گفت وگو را در جهانی پاره پاره، به راهی برای بازیابی معنا و پیوند انسانی بدل کرد؟
این استاد ارتباطات گفت: بسیاری از ما، به خاطر داریم که صدای گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها از ایران برخاست و با پیشنهاد رئیس جمهور وقت، آقای خاتمی، در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد و به یک برنامه جهانی بدل گشت. اما این را بارها گفته ام که اگر بخواهیم کشورهایی را نام ببریم که این گفت وگو را به عنوان سیاست رسمی، راهبرد حاکمیتی یا برنامه ی حکمرانی جدی نگرفتند، ایران حتماً یکی از آن کشورها است. کشوری که خود داعیه دار گفت وگوی تمدن ها بود، اما این دعوت در سطح سیاسی محدود ماند و با آمدن و رفتن دولت ها دچار فراز و فرود شد و چون در سطوح رسمی چندان جدی گرفته نشد، گمان رفت که در لایه های اجتماعی نیز نباید بدان پرداخت.
خانیکی افزود: در بخش دوم سخنانم می خواهم به مسئله ای بپردازم، اینکه ایران امروز با نوعی ناترازی ارتباطی روبه رو است، جامعه ای که مفاهیم گفت وگو میان حکومت و مردم، در میان اقشار مختلف جامعه، میان نخبگان و توده ها و حتی درون خود نخبگان دچار اختلال است. در حوزه های گوناگون مانند علوم اجتماعی، علوم سیاسی، فلسفه، زبان شناسی، و ارتباطات، گفت وگو به دشواری صورت می گیرد.
وی بیان کرد: در اینجا این پرسش مطرح می شود که آیا می توان از این وضعیت عبور کرد؟ ما از یک سو با نوعی ازهم گسیختگی اجتماعی روبه رو هستیم. مطالعات طبقاتی و اجتماعی اخیر در ایران نشان می دهد که روندهای تغییر در جامعه به سمت رشد فردگرایی، فردیت و ارزش های مادی حرکت کرده است. به گفته دکتر شفیعی کدکنی، «دشوارترین شکنجه آن بود که هر یک به درون خویش تبعید شدیم.»
این استاد ارتباطات بیان کرد: این «تبعید به درون» به مرور، در سطح زبان نیز به بحران بدل شده، بحرانی در زبان مشترک و فهم مشترک. اختلال ارتباطی فقط محدود به خانواده نیست، بلکه در سیاست، آموزش، رسانه و تعاملات روزمره نیز دیده می شود. توانش ارتباطی مردم ما به شدت پایین آمده است.
خانیکی در ادامه اضافه کرد: تحقیقی از دانشگاه هاروارد که از طولانی ترین مطالعات دنیا به شمار می آید و بیش از 85 سال ادامه یافته است، به این پرسش پاسخ داده که چه کسانی از زندگی شان رضایت دارند؟ نتیجه روشن است، آن هایی که ارتباطات مؤثر، سالم و سودمند داشته اند. به عبارت دیگر، توانایی ارتباط برقرار کردن، همان توانشی که ما در مدارس، دانشگاه ها و زندگی روزمره باید پرورش بدهیم.
وی درباره تجربه شخصی خود، اضهار کرد: در مسیر مبارزه با سرطان، یکی از عواملی که به من بسیار کمک کرد، همین توانش ارتباطی بود. من از منظومه ای به نام «چهار به علاوه یک» الهام گرفتم؛ آن یک، خداوند است و درک من از او و معنای زندگی در پیوند با او. اما آن چهار عامل دیگر نیز مهم هستند، اول، خود فرد و نحوه مواجهه اش با بیماری؛ دوم، خانواده؛ سوم، جامعه و شبکه ی حمایتی اجتماعی؛ و چهارم، نظام درمانی و پزشکان متخصص.
این استاد ارتباطات گفت: در نمایشگاه کتاب سال جاری در تهران، به سراغ آثار نشر اطراف رفتم؛ کتاب هایی که از زیست روزمره ما حرف می زنند، از میز کارمان گرفته تا نحوه مراقبت از بیماران. این ها ادبیات گفت وگو را تقویت می کنند.
خانیکی ادامه داد: ازهم گسیختگی های اجتماعی و بحران زبان مشترک، دو دلیل بنیادین دیگر نیز دارند، دلیل اول فروپاشی سرمایه اجتماعی است که امروزه جامعه درگیر بی اعتمادی، سوءظن و ناباوری شده است. زبان گفت وگو جای خود را به فریاد، قهر و انزوا داده است. گاهی گفت وگو به جای همدلی، به مشاجره منتهی می شود. این مسئله ناشی از بحران اعتماد است. اعتمادی که باید میان مردم و حاکمیت، میان بخش های مختلف جامعه و حتی در درون نهادها وجود داشته باشد.
وی در ادامه گفت: دلیل دوم شکاف های هویتی و نسلی است، شکاف میان نسل ها، میان گذشته و اکنون، میان اقوام و جنسیت ها، بحران های عمیق هویتی پدید آورده اند. به تعبیر دکتر داوری اردکانی، ما نه تنها از حقیقت دور شده ایم، بلکه به بی نیازی از حقیقت دچار شده ایم. گویی آنچه می فهمیم، تمام حقیقت است. این خطرناک ترین مانع گفت وگوست، کسی که خود را بی نیاز از حقیقت می بیند، چرا باید گفت وگو کند؟
این استاد ارتباطات بیان کرد: اما پرسش اصلی این است که آیا گفت وگو در ایران ممکن است یا ممتنع؟ به نظرم، پاسخ روشن است، گفت وگو نه کاملاً ممکن است و نه کاملاً ممتنع. ما بسته به نوع رویکرد و مواجهه مان با گفت وگو، می توانیم امکان آن را افزایش یا کاهش دهیم.
خانیکی تصریح کرد: باید روشنفکران، متفکران و نهادهای فکری، مسئله ساختارهای بسته، اقتدارگرایی و قطبی شدن فضای اجتماعی و سیاسی را به عنوان موانع جدی گفت وگو در نظر بگیرند. با این حال، همین وضعیت بحرانی که گفت وگو را دشوار یا حتی ناممکن کرده، آن را به یک ضرورت تاریخی نیز تبدیل کرده است. حتی اگر، به تعبیر داریوش شایگان، جهانی که در آن زندگی می کنیم «آینه های شکسته» باشد، همین تکه های شکسته اگر کنار هم قرار بگیرند، می توانند تصویری از هویت ما را بازتاب دهند.
وی بیان کرد: چندی پیش در برنامه ای با عنوان «سپنجی ها»، کاری از آقای درستکار، شرکت کردم. او در این برنامه با افراد مختلف درباره زیست جهان و تجربه های زیستشان گفت وگو می کند. جالب اینجاست که موضوع آن شب نیز خود گفت وگو بود. روی سن، فرشی نفیس و تاریخی را پهن کرده بودند که اگر به برنامه نگاه کنید، متوجه می شوید این فرش از وسط بریده شده است. این اتفاق به دلیل اختلاف میان یک خواهر و برادر بر سر میراث پدری رخ داده بود؛ هر یک سهم خود را جدا کرده بودند، اما همین جدایی باعث شده بود آن فرش دیگر نفیس و یکپارچه نباشد. این فرش نمادی از هویت پاره پاره ماست؛ گاهی ایران را در برابر اسلام قرار می دهیم، گاهی اسلام را در برابر ایران. گاهی هویت های قومی و محلی را در برابر هویت ملی می گذاریم و گاهی هویت ملی را برتر از هویت های محلی می دانیم. نزاع مان گاه بر سر تاریخ، گاه بر سر میدان های نظری و گاه بر سر سبک زندگی است.
این استاد ارتباطات اظهار کرد: این وضعیت نشان می دهد که گفت وگو باید نه فقط به مثابه یک راه حل، بلکه به مثابه یک مسئله مورد تأمل قرار گیرد. ناتوانی در گفت وگو، یکی از مهم ترین بحران های ماست؛ چون وقتی نمی توانیم گفت وگو کنیم، بحران هایمان تشدید می شود. مثلاً در مسئله آب، می بینیم در گذشته، نظام سنتی ما برای حل اختلافات بر سر آب، مثل دعوا بر سر قنات راه حل هایی داشت. اما با ورود چاه های عمیق و بهره برداری مدرن، ظرفیت گفت وگو از بین رفت و بحران ها پیچیده تر شد. گفت وگو در رسانه ها ضعیف است، در نهادهای قدرت جایگاهی ندارد، در آموزش رسمی جایی برای تمرین آن نیست، و حتی در خانواده ها کمتر دیده می شود.
خانیکی گفت: من معتقدم که تاریخ گفت وگو در ایران، دو بخش دارد؛ یکی تاریخ توانایی گفت وگو، و دیگری تاریخ غیاب آن. هرکس در جهان خودش ساکن است و کمتر ارتباطی با دیگری برقرار می کند. فضای عمومی به جای شنیدن و تبادل نظر، محل غلبه است. گوش های ما بسیار ناتوان تر از زبان های ما هستند، و در نتیجه، فضای عمومی به جای شنیدن، میدان مشت زدن و ساکت کردن است. خشونت زبانی باید جدی گرفته شود، چون اغلب به حذف متقابل منتهی می شود.
وی ادامه داد: سطح پنجمی که می خواهم به آن اشاره کنم این است که گفت وگو را باید به عنوان راه حل نیز در نظر بگیریم. تنها مسیر بازسازی اعتماد، امید و سرمایه اجتماعی، گفت وگوست. گفت وگو مهارتی تزئینی نیست؛ ضرورت تمدنی ماست. در جهانی سیال، گفت وگو پناهگاه انسانی است.
این استاد ارتباطات در ادامه بیان کرد: در جهانی که شبکه ای شده و اتصال های بی وقفه ما را احاطه کرده، پرسش این است که جایگاه گفت وگو کجاست؟ از دهه 70 میلادی با تحول در فناوری های ارتباطی، وارد جهانی شدیم که در آن ارتباط نه فقط یک امکان، بلکه یک شرط بقا است. توزیع اطلاعات بسیار سریع شده، و دیگر محدود به رسانه های رسمی نیست. یک فرد عادی می تواند با یک توییت موج آفرینی کند یا حتی جلوی یک فاجعه را بگیرد.
خانیکی با بیان اینکه گره هایی نیز در گفت وگو در جهان شبکه ای شکل گرفته است، تصریح کرد: از جمله اینکه در این جهان، سیطره سطحی نگری زیاد شده است. حجم اطلاعات بالا رفته اما فرصت تحلیل کم است. در نتیجه، درک سطحی و قضاوت های عجولانه رایج شده اند. دوم اینکه الگوریتم ها طوری طراحی شده اند که محتوایی را به ما نشان می دهند که مطابق باورهای خودمان باشد. ما فقط کسانی را می بینیم و می شنویم که شبیه ما هستند. مورد سوم اینکه در فضای ناشناس، افراد گاهی بی رحم تر می شوند. چیزی که در فضای واقعی نمی گوییم، در توییتر فریاد می زنیم. این خشونت سایبری، که با اصطلاحاتی مثل «سایبر بولینگ» شناخته می شود، آسیب زا است. با این که جهان شبکه ای ما را به ظاهر به هم نزدیک کرده، اما گاهی از فهم واقعی یکدیگر دورتر کرده است. اینجاست که گفت وگو، یک ضرورت حیاتی می شود.
وی اظهار کرد: یکی دیگر از مفاهیمی که در توصیف این وضعیت به کار می رود، «جهان موزاییکی» است، جهانی رنگارنگ و تکه تکه، که در آن دیگر روایت مشترکی از انسان یا جامعه وجود ندارد. هرکس در فضای خودش، روایت خودش را دارد و جهان مشترک، کم رنگ شده است. به گفته برخی نظریه پردازان، ما در عصر «پسا حقیقت» زندگی می کنیم؛ جایی که حقیقت های متکثر جای حقیقت های مشترک را گرفته اند.
این استاد ارتباطات گفت: اما در همین جهان موزاییکی، گفت وگو تنها چیزی است که می تواند این قطعه های جدا را به هم پیوند دهد. تفاوت ها می توانند بهانه ای برای گفت وگو باشند، نه برای خشونت. حقیقت های چندگانه می توانند در مواجهه با هم غنی تر شوند. زیگمونت باومن مفهوم «جامعه مایع» را مطرح می کند، جامعه ای که در آن هیچ چیز پایدار نیست، نه روابط انسانی، نه شغل و نه هویت. ما در جهانی بی ثبات زندگی می کنیم و این بی ثباتی، اضطراب ایجاد می کند. تغییرات سریع باعث شده که حتی با گذشته خودمان هم بیگانه شویم. به همین دلیل است که زبان سیاسی امروز بیشتر به طنز و نفی نزدیک شده تا به امتداد تاریخی.
وی افزود: در چنین جامعه ای، تنها پناهگاه در طوفان بی ثباتی ها، گفت وگو است. درک احساسات، تغییر ارزش ها، و فهم تفاوت ها تنها از مسیر گفت وگو ممکن است. گفت وگو، ضد اضطراب جامعه مایع است. در جهان نا اطمینان، شنیده شدن و درک متقابل بخشی از اضطراب ما را کاهش می دهد. همان طور که جسم به طبیب نیاز دارد، روان و جامعه هم به حبیب نیاز دارند. اگر از خود بپرسیم کجا ایستاده ایم، پاسخ این است، یک سو، فرار از گفت وگو فاجعه آفرین است و از سوی دیگر، ما با مبانی، فلسفه و مهارت های گفت وگو به قدر کافی آشنا نیستیم. اما باید بدانیم گفت وگو پایان راه نیست، بلکه آغاز بازسازی روانی و اجتماعی است.
این استاد ارتباطات تصریح کرد: در جامعه ای که جان از نبود گفت وگو گداخته شده، یا خاموش می شویم، یا فریاد می زنیم، یا خشونت را انتخاب می کنیم. اما با گفت وگو، می توانیم خود و دیگری را کشف کنیم، ظرفیت های تازه بیافرینیم، و قدرت شنوایی و درکمان را بالا ببریم. جامعه ما به تدریج این را درمی یابد که گفت وگو راه حل است، راهی برای حل مسائل ملموس مثل کمبود آب، بی عدالتی، فساد و فقر.
خانیکی تأکید کرد: گفت وگو ما را به جامعه ای توانمندتر تبدیل می کند و شکاف میان جهان شبکه ای و واقعیت را کاهش می دهد. با آن، می توانیم از جهان شبکه ای به جهان واقعی بیاییم و بالعکس، و به تقویت نهادهای گفت وگویی برسیم. به تعبیر حضرت علی(ع) که می فرماید: «تو گمان می کنی که جهانی کوچک هستی، در حالی که در درون تو جهان هایی بزرگ نهفته است.» بنابراین گفت وگو، راه رسیدن به آن جهان های نهفته است.
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}