بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
در هیاهوی نبردها و فریاد پهلوانان شاهنامه، صدایی از زنان به گوش می رسد که با خرد، عشق و شجاعت، روایت حماسی فردوسی را از سایه به متن می آورند؛ زنانی که نه تنها الهام بخش که کنشگر تاریخ اند.
در دل شاهنامه، این حماسه سترگ زبان فارسی، فقط طنین شمشیر و نعره پهلوانان نیست که به گوش می رسد؛ صدای زنانی نیز شنیده می شود که با خرد، عشق، شجاعت و فداکاری در تار و پود این روایت جاودانه تنیده اند. فردوسی در روزگاری که زن در حاشیه تاریخ و اسطوره می زیست، از چهره هایی چون رودابه، تهمینه و گردآفرید پرده برداشت و نشان داد زن نه تنها موضوع عشق، که کنشگر حماسه و خردورزی است. خبرنگار ایکنا از اصفهان به مناسبت 25 اردیبهشت ماه، روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، در گزارش پیش رو می کوشد تا نگاهی دوباره به زنان شاهنامه و جایگاه آن ها در اندیشه فردوسی بیفکند؛ نگاهی که شاید بیش از آنچه تاکنون دیده ایم، به زمانه ما نزدیک باشد.
در شاهنامه، شخصیت های زن نه در حاشیه، بلکه در متن روایت های اصلی حضور دارند؛ گاه آغازگر داستان اند، گاه ناجی و گاه نماد خرد، عشق و قدرت.
فردوسی با زبانی حماسی، زنان شاهنامه را چنان به تصویر می کشد که گویی آیینه ای از ارزش های انسانی اند؛ فراتر از جنسیت. در ادامه، نگاهی داریم به مهم ترین چهره های زن در شاهنامه و بازتاب آنان در آینه شعر فردوسی.
رودابه، شاهزاده کابل عاشق زال، پهلوان سیستان می شود و با شجاعتی که در زمانه اش بی سابقه است، در ابراز عشق پیش قدم می شود. او زنی باهوش و بلندهمت است که عشق را نه تنها احساس، که انتخابی آگاهانه می داند: «به چهره گل و لعل لب چون شکر/ زبان پر ز گفتارهای گهر.» در ماجرای عشق رودابه و زال، زن همان قدر کنشگر است که مرد. این رابطه، آغازگر تولد رستم، قهرمان بزرگ شاهنامه می شود.
تهمینه، دختر شاه سمنگان شبانه به دیدار رستم می رود، عشقی سرشار از شجاعت و اختیار را رقم می زند و با رستم ازدواج می کند. او زنی مستقل است که تصمیم سرنوشت سازش، زاده شدن سهراب را در پی دارد: «چو دید آن بلند آسمان تاج را/ دلش خواست دیدن بد آن باج را.»
تهمینه نماد زنی ست که در داستانی پر از مرگ و جدال، عنصر پیوند و زایش را نمایندگی می کند؛ اما تقدیر، بازی تلخی برای او رقم می زند.
گردآفرید، دختر گژدهم، از معدود زنان جنگجوی شاهنامه است که در برابر سهراب، لباس رزم می پوشد و بی آنکه ترسی در دل داشته باشد، به میدان نبرد می رود. او نه تنها دلاور، که باهوش و متین است: «چنان تیغ زد گردآفرید/ که سهراب گشت از غم آن سپید.» گردآفرید، نماد زنانی ست که در حاشیه نمی مانند؛ خود تصمیم می گیرند، می جنگند و راه خود را می سازند.
فرانک، مادر فریدون؛ زنی استوار که در نهان، فرزندش را برای قیام علیه ضحاک می پرورد: «یکی دختری بود پرهیزگار/ ز دوده آزادگان یادگار.»
سیندخت، مادر رودابه؛ زنی خردمند که با تدبیر، از جنگ میان سام و مهراب جلوگیری می کند. او نماد «مادر میانجی» است که توازن سیاسی و خانوادگی را حفظ می کند.
منیژه، دختر افراسیاب، عاشق بیژن؛ او برای معشوقش از تاج و تخت می گذرد و به خاک و گرسنگی تن می دهد؛ اما از عشق دست نمی کشد: «منیژه منم دخت افراسیاب/ برهنه تنم در بیابان خراب.»
و کتایون، شاهزاده رومی و همسر گشتاسب، باهوش و آینده نگر است و نقش مهمی در داستان های اسطوره ای ایران ایفا می کند.
در مجموع، زنان شاهنامه فقط در عرصه عشق و خانواده تعریف نمی شوند؛ آنان خردمند، جسور، حماسی و گاه حتی نجات بخش اند. این چهره ها الگویی فراتر از زمانه خود ارائه می کنند و نشان می دهند که زن در شاهنامه، نه تنها همراه مرد، که گاه پیش روتر از اوست.
لیلا معصومی نایینی، دکترای زبان و ادبیات فارسی با گرایش حماسه و مدیر خانه ادب و اندیشه مانا در اصفهان، درباره اینکه چگونه می توان زنان شاهنامه را از منظر زن امروز تحلیل کرد و اینکه آیا این شخصیت ها صرفاً اسطوره ای اند یا قابلیت الگوبرداری واقعی دارند، به خبرنگار ایکنا از اصفهان اظهار کرد: یکی از تعاریف مهم اسطوره، روایتی ست که قابلیت تبدیل شدن به الگو را دارد و تکثیر می شود؛ پس اساساً اسطوره قابلیت الگوبرداری در جهان واقعی را دارد و اصلاً به واسطه ارتباط با ویژگی ها و روایت انسانی که به الگو تبدیل می شود، از جهان واقعی جدا نیست.
وی ادامه داد: گرچه بسیاری از داستان های شاهنامه، زنانی با ویژگی های اسطوره ای را روایت می کند، اما ویژگی های این زنان، انسانی ست و ما آن ها را به همین سبب ستایش می کنیم؛ برای مثال، فرانک، مادر فریدون در ابتدای شاهنامه، هم در دوران کودکی فریدون به او یاری می رساند تا از دست ضحاک و خطر مرگ نجات یابد و هم در زمان نوجوانی، هنگامی که فریدون تصمیم می گیرد انتقام پدرش آبتین را بگیرد، او را از خطرات نبرد با ضحاک آگاه می کند تا در زمان مناسب به جنگ او برود. فردوسی به واسطه این اقدامات، شخصیت فرانک را «پرهنر، خردمند و فرخنده» توصیف می کند.
مدیر خانه ادب و اندیشه مانا با اشاره به دیگر داستان های شاهنامه بیان کرد: برای مثال در داستان زال و رودابه، زنی که بسیار مؤثر است، «سیندخت» نام دارد. او زنی ست که به فکر فراهم کردن شرایط ازدواج خوب برای دخترش است. به واسطه موانعی که بر سر راه این ازدواج وجود دارد، سیندخت همچون یک دیپلمات وارد عمل می شود و از سام، پدر زال می خواهد تا در جدالی که میان منوچهر و خانواده محراب کابلی (پدر رودابه) درگرفته است، سعی کند به مردم بی گناه آسیبی نرسد و خودش را نیز آماده قربانی شدن می کند.
وی با بیان اینکه رفتار و گفتار سیندخت آن چنان بر سام اثر می گذارد که او با پیوند زال و رودابه موافقت می کند، افزود: ما در رفتار سیندخت، آرامش، ترجیح صلح بر جنگ و نوعی دیپلماسی و خردمندی را می بینیم؛ همچنین فعال بودن و کنشگری زنانی نظیر تهمینه و منیژه در عشق، زندگی و عرصه های گوناگون اجتماعی، قابلیت الگوبرداری دارد.
معصومی درباره اینکه آیا بازخوانی زنانه شاهنامه می تواند به شکل گیری هویت فرهنگی مستقل برای دختران و زنان کمک کند، گفت: می توانیم بگوییم که این بازخوانی به هویت یابی فرهنگی دختران و زنان کمک می کند؛ اما این مهم محتاج آموزش و رسانه است؛ یعنی باید به اتفاقی عمومی تبدیل شود. شاهنامه هنوز در جوامع خاص خوانده می شود؛ حتی جلساتی مانند شاهنامه خوانی یا نقالی که هدف آن ها اجرای صحنه ای ست، در مکان های خاص برگزار می شود. این عمومی سازی ممکن است از طریق رسانه و به ویژه رسانه تصویری که برد عمومی دارد، رخ دهد. ما متأسفانه در این زمینه کار نکرده ایم؛ آثار تولیدی در قالب سریال، فیلم یا انیمیشن یا وجود ندارد یا بسیار نادر است.
وی ادامه داد: بازنویسی ها در حوزه ادبیات کودک قابل قبول است و اقداماتی که در حوزه آشنایی کودک و نوجوان با شاهنامه انجام شده، رو به جلوست؛ اما هنوز جای کار بسیار دارد. آشنایی کودکان و نوجوانان با شاهنامه می تواند به پویشی ملی تبدیل شود.
مدیر خانه ادب و اندیشه مانا در تحلیل شاهنامه از منظر فمینیستی تصریح کرد: بسیار مهم است که متون کهن، از جمله گلستان، بوستان، شاهنامه و... را با پارادایم مرتبط با زمان خودشان بسنجیم. فمینیسم، نگرش فکری نوین و مربوط به دوران مدرن است؛ برای مثال، حقوق مساوی زن و مرد در مسائلی نظیر دیه، ارث، حق حضانت فرزند و... مفاهیمی ست که نویسنده شاهنامه با آن ها آشنا نبوده است. از سوی دیگر، در شاهنامه رویکردهایی می بینیم که در مقایسه با دیگر متون کهن، نگاه خاص تری به زن دارد؛ نگاهی که کارکردهایی فراتر از زیبایی و جنسیت دارد و همین امر، تفاوت شاهنامه با سایر متون کهن محسوب می شود؛ البته باید هر متنی را با نوع خودش مقایسه کرد؛ برای مثال مقایسه شاهنامه با مثنوی، قیاسی نادرست است.
وی در پاسخ به اینکه اگر بخواهید برنامه ای فرهنگی آموزشی برای معرفی زنان شاهنامه به دختران نوجوان طراحی کنید، چه عناصر و محورهایی در آن قرار می دهید، اظهار کرد: نوعی آموزش مدون مورد نیاز است. آموزش قصه های شاهنامه اگر با انتخاب درست، ابزار کمک آموزشی صحیح و بهره گیری از مربی آگاه، علاقه مند و آموزش دیده از دوران کودکی آغاز شود و در دوران نوجوانی نیز ذهن بچه ها با روش هایی مانند قصه گویی، شاهنامه خوانی با هدف اجرای صحنه ای و طراحی دوره ای به سمت جذابیت داستان ها سوق داده شود و این جریان به پویشی در تمام مقاطع تحصیلی تبدیل شود، اتفاق بسیار خوبی خواهد بود.
نکته ای که مدیر خانه ادب و اندیشه مانا بر آن تأکید می کند، یعنی امکان الگوبرداری انسانی از زنان شاهنامه، در دیدگاه دیگر پژوهشگران ادبی نیز بازتاب یافته است. رضا شجری طاهری، دانشیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان با نگاهی مکمل به این مسئله می نگرد و بر این نکته پای می فشارد که فردوسی در روزگاری که زن را در چارچوب خانه و همسرداری محدود می دیدند، زنانی را به تصویر کشید که هم در عشق، هم در خرد و حتی در میدان نبرد حضور دارند. او از چهره هایی مانند بانو گشسب نیز یاد می کند؛ زنی پهلوان از نسل رستم که نشان می دهد روایت زنانه در ادبیات حماسی ایرانی، فقط به شاهنامه محدود نمی شود و در دیگر متون نیز تداوم می یابد.
شجری طاهری با اشاره به جایگاه زنان در شاهنامه بیان کرد: فردوسی در روزگاری می زیست که در بیشتر متون ادبی، زنان نقشی حاشیه ای داشتند. با این حال، او در شاهنامه جایگاهی برجسته برای زنان قائل شده است؛ هرچند می توان این نقش ها را همچنان در حاشیه هم تصور کرد، اما نمی توان از تأثیر و حضور پررنگ زنان در این اثر چشم پوشید.
وی افزود: در شاهنامه با زنان متعددی روبه رو هستیم. یکی از مهم ترین این شخصیت ها فرانک، مادر فریدون است؛ مادری آینده نگر، همراه، دلسوز و اهل نیایش که تمام تلاش خود را برای نجات فریدون از چنگال ضحاک و پرورش او برای گرفتن انتقام نیاکانش به کار می گیرد. از زمان تولد فریدون، او را به مرغزار می برد؛ سپس به کوه البرز می سپارد و از هیچ تلاشی برای رشد و بالندگی اش دریغ نمی کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان ادامه داد: در شاهنامه، برخی زنان همسرانی وفادارند، مانند منیژه، دختر افراسیاب که عشقش به بیژن تا آنجا پیش می رود که برای نجات جان او گدایی می کند و از روزنه چاه به او غذا می رساند. یا سودابه که هرچند در بخشی از زندگی دچار لغزش می شود، اما پیش از عاشق شدن به سیاوش، نسبت به همسرش وفاداری نشان می دهد؛ همچنین عشق هایی که در شاهنامه از سوی رودابه، تهمینه و کتایون (مادر اسفندیار و همسر گشتاسب) مطرح می شود، عشق هایی پاک اند.
وی تصریح کرد: زنان شاهنامه جز در مواردی اندک، نه بی بندوبارند و نه هوس باز. برخی مانند گردآفرید، شجاع، دلیر و بی باک اند و برخی چون ارنواز و شهناز، گرچه نقش کمرنگی دارند و به زور به دستگاه ضحاک می روند، در نهایت در خدمت فریدون قرار می گیرند. این بیت از فردوسی، جایگاه زن را از دید او و جامعه آن دوران به روشنی نشان می دهد: «اگر پارسا باشد و رایزن/ یکی گنج باشد پراکنده زن»؛ یعنی زنی که پارسا، اندیشه ورز و مشورت دهنده باشد، چونان گنجی پراکنده است.
شجری طاهری اضافه کرد: از زبان شیرین، همسر زیباروی خسرو و مهربانوی ایرانی، ویژگی هایی برای زن در شاهنامه ذکر شده که شگفت انگیز است. او می گوید: «چنین گفت شیرین که ای مهتران، جهان گشته و کاردیده سران/ به سه چیز باشد زنان را بهی، که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنکه با شرم و با خواسته است، که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آنکه فرخ پسر زاید او، ز شوی خجسته بیفزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود، به پوشیدگی نیز مویش بود...»؛ یعنی زن خوب باید سه ویژگی داشته باشد: باحیا و برخوردار از مال و منزلت باشد، پسر نیکو به دنیا بیاورد و چهره و اندامی زیبا و پوشیده داشته باشد.
وی توضیح داد: در ادامه، وقتی شیرویه به خواستگاری شیرین می آید، خود به پوشیدگی اش اشاره می کند و می گوید: «سه دیگر چنین است رویم که هست، یکی گر دروغ است بنمای دست.../ مرا از هنر، موی بُد در نهان، که آن را ندیدی کس اندر جهان»؛ یعنی هیچ کس موهای مرا ندیده است.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: تهمینه، دختر شاه سمنگان نیز از دیگر نمونه های زنان پاکدامن شاهنامه است. او به رستم می گوید: «کس از پرده بیرون ندیدی مرا/ نه هرگز کس آوا شنیدی مرا»؛ یعنی تاکنون هیچ کس نه چهره ام را دیده و نه صدایم را شنیده است. این سخن اشاره ای روشن به پاکدامنی اوست.
وی در ادامه گفت: البته در شاهنامه ابیاتی نیز به چشم می خورد که در آن ها زنان مورد انتقاد قرار می گیرند؛ اما این نکات را باید در بستر گوینده و موقعیت روایت تحلیل کرد؛ برای مثال، پادشاه یمن زمانی که فریدون برای خواستگاری سه دخترش می آید، ناراحت می شود و خود را سرزنش می کند که چرا دختر دارد: «به اختر کسی دان که دخترش نیست/ چو دختر بود، روشن اخترش نیست.» یا رستم وقتی از خیانت سودابه خشمگین می شود، با لحنی تند به او می گوید: «سیاوش به گفتار زن شد به باد/ خجسته زنی کاو ز مادر نزاد.»
شجری طاهری تصریح کرد: با این حال، زنان بزرگی چون گردآفرید، فرانک و کتایون در شاهنامه نقش های مؤثری ایفا می کنند؛ همچنین در متون حماسی دیگر نیز با چهره هایی مانند بانو گشسب (دختر رستم و همسر گیو) روبه رو هستیم که از زنان شجاع و پرافتخار ایران زمین اند. «بانوگشسب نامه» یادگاری از همین اسطوره است که می توان آن را نمونه ای از الهه بانوان ایرانی همچون آناهیتا دانست.
وی گفت: جامعه آن روزگار، زن ایده آل را زنی می دانست که در سراپرده بنشیند و به همسرداری بپردازد؛ بنابراین اینکه فردوسی در چنین فضایی زنانی را به تصویر می کشد که در عرصه اجتماع و حتی پهلوانی نقش دارند، شاهنامه را از سایر متون آن روزگار متمایز می کند. زنان شاهنامه اگر عاشق می شوند، با صداقت و پاکی در مسیر عشق گام برمی دارند و این ویژگی، آنان را از تصویر کلیشه ای زن در بسیاری از آثار آن دوره متمایز می کند.
در پایان باید گفت در شاهنامه فردوسی، زنان نه سایه هایی خاموش، بلکه چهره هایی زنده، گویا و اثرگذارند. از رودابه خردمند و عاشق تا تهمینه دلیر، از گردآفرید جنگ آور تا فرانک، منیژه و سیندخت بردبار، همگی نشان می دهند که زن در اندیشه فردوسی، هم سنگ مرد در ساختن حماسه، اندیشه و سرنوشت است.
این نگاه، نه تنها برای زمانه شاعر که حتی برای امروز نیز الگوساز است. زنانی که انتخاب می کنند، می جنگند، عشق می ورزند و در بزنگاه های تاریخ تصمیم می گیرند.
در روزگار ما که مسئله هویت زن، آموزش، فرهنگ و الگوهای زنانه بار دیگر به بحثی جدی تبدیل شده است، بازخوانی زنان شاهنامه می تواند دریچه ای تازه بگشاید؛ دریچه ای که هم به ریشه های فرهنگ ایرانی وفادار است و هم نیازهای معنوی و اجتماعی زن امروز را در خود بازتاب می دهد. فردوسی در جای جای شاهنامه نشان می دهد که زن نه تنها نیمی از جامعه، که نیمی از اسطوره است.
آیا زمان آن نرسیده که زنان شاهنامه را نه فقط در کتاب ها، که در رسانه ها، آموزش، تربیت و حتی سیاست گذاری فرهنگی، در جایگاه افرادی الهام بخش، جدی و کارآمد بازشناسی کنیم؟
زهراسادات محمدی
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}