بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
شاید هنوز به غرفه های کودک و نوجوان سر نزده باشید، اما فقط شنیدن اسمش کافی ا ست تا تصاویری آشنا در ذهن تان نقش ببندد؛ بچه های قد و نیم قد، همهمه ای که از جیغ و گریه تا خنده های کودکانه و توضیحات ناشران برای والدین و بچه ها در آن شنیده می شود.
شاید هنوز به غرفه های کودک و نوجوان سر نزده باشید، اما فقط شنیدن اسمش کافی ا ست تا تصاویری آشنا در ذهن تان نقش ببندد؛ بچه های قد و نیم قد، همهمه ای که از جیغ و گریه تا خنده های کودکانه و توضیحات ناشران برای والدین و بچه ها در آن شنیده می شود. غرفه هایی با دکور های رنگارنگ، بادکنک هایی که وقتی دنبال صاحب شان می گردی، به کودکی چندساله می رسی که فقط سرش از پشت میز کتاب بیرون زده! اما این فقط ظاهر ماجراست. اگر کمی دقیق تر شوید و ببینید بچه ها چطور کتاب انتخاب می کنند، با چند گروه متفاوت از کودکان و نوجوانان روبه رو می شوید؛ اولین گروه، آن هایی هستند که دقیق می دانند دنبال چه کتابی آمده اند. عنوان را می شناسند، ناشر را بلدند، حتی شاید قبلاً فهرست شان را هم آماده کرده باشند. می روند سراغ غرفه ای خاص و بی معطلی کتابشان را برمی دارند. باورش شاید سخت باشد، اما این گروه، هرچند دلگرم کننده، تعدادشان زیاد نیست.
گروه دوم، بچه های کم سن وسالی هستند که هنوز انتخاب کتاب برایشان کار راحتی نیست. در اینجا والدین پا پیش می گذارند و دست بچه را می گیرند و با آگاهی از نیاز و علاقه فرزندشان، کتاب مناسب را انتخاب می کنند. باید امیدوار بود که این والدین از قبل خوب تحقیق کرده اند و می دانند چه می خواهند.
اما دسته سوم، بچه ها و نوجوانانی که بی برنامه آمده اند. نه کتاب خاصی در ذهن دارند، نه ناشری می شناسند. آمده اند تا ببینند چه چیزی برایشان جالب است و نمایشگاه در تقدیرشان چه رقم می زند. درست همین جاست که اهمیت برنامه ریزی و تنوع در فعالیت ها خودش را نشان می دهد. باید برای این گروه، فرصت کشف ساخت؛ باید دستشان را گرفت و آن ها را وارد مسیری کرد که شاید خودشان هم نمی دانستند دوستش خواهند داشت. برای این دسته سوم اگر فکر و برنامه ای ریخته نشود، نتیجه اش جز چند کتاب ورق نخورده که در گوشه کتاب خانه شان خاک می خورد، نیست. در این گزارش به سراغ کار های فرهنگی که در کنار نمایشگاه کتاب انجام می شود رفتیم و تلاش کردیم تا ذره بینی به چشم بزنیم و در بین سالن های غرفه کودک و نوجوان به سراغ کار های فرهنگی که انجام می شود برویم.
برای آنکه بتوانیم راحت تر با هم پیش برویم، بیایید از همین ابتدا روی یک نکته به توافق برسیم؛ نمایشگاه کتاب، بی تردید یکی از مهم ترین فضا هایی است که می تواند بر کودکان و نوجوانان تأثیر بگذارد. با برنامه ریزی دقیق و هدفمند، این امکان وجود دارد که نسلی کتاب دوست و اهل مطالعه تربیت شود. حالا تصور کنید خود شما، به عنوان یک کودک یا نوجوان، بی هیچ اطلاعات قبلی قدم به نمایشگاه گذاشته اید. قرار است از دریچه نگاه شما ببینیم که سی وششمین نمایشگاه کتاب، به ویژه در بخش کودک و نوجوان، چه تدارکی برای جذب و راهنمایی مخاطبان کم سن وسال خود دیده است.
زمانی که در راهرو های مختلف راه می رفتم و ناگهانی گروهی از دختران مثل باد از کنارم رد شدند، دقت که کردم همراهشان یک خانم نسبتاً بزرگ هم دیدم که با یک برگه در دستشان به سمت یک ناشر مشخص می دویدند و وقتی وارد آن نشر می شدند، به سراغ کتابی خاص می رفتند. شور و شوقی که دختران آن گروه داشتند آنقدر بازی طراحی شده شان جالب بود که وسوسه شدم با آن ها گفت وگو کنم. اما به همان سرعتی که مثل باد آمده بودند، مثل باد هم رفتند. از آن جایی که آدم نمی داند دست روزگار برایش چه رقم می زند، من این گروه را دوباره در غرفه ای جالب و نسبتاً جدید دیدم.
کافه کتاب خون ها
در شلوغی سالن های بخش کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب، به غرفه ای متفاوت و جدید رسیدم. غرفه ای که در آن تلاشی برای فروش و معرفی کتاب به رسم دیگر غرفه ها و ناشران نمی شد. برخلاف حال و هوای غالب نمایشگاه که اغلب به خرید و فروش کتاب معطوف است، فضای نسبتاً جدید «کافه کتابخون ها» هدفی دیگر دارد؛ پیوند دادن نوجوانان با کتاب، آن هم نه از راه اجبار، بلکه از مسیر تجربه، گفت وگو، بازی و انتخاب. در گفت وگویی با یکی از مسئولان این فضا، از شکل گیری و اهدافش بیشتر جویا شدیم.
از یک غرفه کوچک تا شبکه ای از دغدغه مندان کتاب نوجوان
«این دومین سال حضور ما در نمایشگاه کتاب است. سال گذشته با یک غرفه ساده شروع کردیم. اما امسال تصمیم گرفتیم درِ این خانه را به روی همه باز کنیم؛ نویسندگان نوجوان، والدین فعال، ناشر ها و هر کسی که دغدغه اش کتاب نوجوان باشد. حتی برند خودمان را پشت صحنه بردیم تا فضا مال همه باشد، نه یک گروه خاص. هدف ما شبکه سازی است، نه ویترین سازی.» این ها را خانمی می گوید که یکی از مسئولان این غرفه به شمار می رود. او باز شدن در های این خانه را به عنوان نگاه جمع گرایانه معرفی می کند و از نهاد هایی نام می برد که در این راستان به آن ها کمک کردند: «نهاد هایی چون آموزش و پرورش، نهاد کتابخانه های عمومی، حوزه هنری، جمعیت دختران، کتاب نوش و گروه های کتاب بازی همگی در کنار هم فعالیت کنند.» آن طور که می گوید، «یکی از مهم ترین گام ها این بود که دیوار ها را برداشتیم. نهاد هایی که قبلاً هرکدام جدا کار می کردند، حالا در کنار هم اند.»
روی میز ها بازی های فکری قرار دارد که نوجوانان و حتی خانواده ها را درگیر کرده است. یکی از مسئولان غرفه با لبخند تعریف می کند: «ما حتی مادری را دیدیم که سال ها با فرزندش بازی نکرده بود، اما اینجا بازی رومیزی را تجربه کرد. این یعنی بازسازی ارتباط. بازی ها فقط برای سرگرمی نیستند؛ هر کدام مسیری را باز می کنند برای آشنایی با کتاب ها، ناشران و حتی هویت های فردی. نوجوانان اینجا یاد می گیرند چگونه از دل داستان ها، هویت خود را بازسازی کنند.»
از روایت تا رادیو، از داستان تا سینما
«مدرسه قلم، یکی دیگر از کار های این غرفه است. در این بخش، نوجوانان با مفاهیم روایت، پیرنگ و خلاقیت آشنا می شوند. حتی اکران فیلم «باغ کیانوش» که بر اساس یک کتاب ساخته شده، در همین فضا برگزار شده تا کتاب و سینما به هم پیوند بخورند.»
«در «کافه رادیو» نوجوانان یاد می گیرند چطور پادکست و کتاب صوتی تولید کنند. در «کافه گپ»، با نویسنده ها دیدار می کنند و درباره کتاب هایی که خوانده اند، گفت وگو شکل می گیرد. تجربه ها به اشتراک گذاشته می شود، آن هم از دل طرحی به نام «حک کتاب» که مخفف «حکایت کتاب» است؛ جایی که نوجوانان یاد می گیرند چگونه تجربه خواندن را برای هم سالان خود روایت کنند.»
فراتر از نمایشگاه
یکی از نگرانی هایم را با مسئول در میان گذاشتم و به او گفتم کار فرهنگی نیازمند تداوم است و اگر تنها در همین 10 روز نمایشگاه باشد، نهایتاً تأثیرش هم همین اندازه کوتاه است. خانم راهنما که نگرانی ام را متوجه شد، سری تکان داد و گفت: «قطعاً همین طور است، اما همه چیز به همین ده روز ختم نمی شود. در انتهای غرفه، کانتری قرار دارد برای ثبت نام نوجوانان؛ آن ها می توانند اعلام کنند که به کدام بخش علاقه دارند؛ کتاب خوانی، نویسندگی، تولید پادکست یا بازی. قرار است پس از نمایشگاه نیز ارتباط ادامه یابد و هر نوجوان وارد حلقه ای از علاقه مندان به کتاب شود. همچنین برنامه هایی مانند «با هم بخوانیم»، «با هم بشینیم»، و «با هم یاد بگیریم» با هدف نقد کتاب، آموزش مهارت های تولید محتوا و عضویت در کتابخانه ها طراحی شده اند.»
طوفان فراموشی
بعد از صحبت درباره غرفه بچه کتابخون ها، به سراغ همان خانمی که با گروهی از بچه ها مانند باد در راهرو های کودک و نوجوان می دویدند، رفتم. او داستان آن برگه در دستشان را اینگونه برایم گفت: «بادی وزیده و همه چیز را با خود برده است؛ نه نام و نشانی از ما مانده و نه خاطر ه ای. حالا در میانه نمایشگاه کتاب ایستاده ایم، بی آنکه بدانیم که هستیم. فقط یک چیز روشن است: باید خودمان را دوباره پیدا کنیم. در بازی «طوفان فراموشی» نوجوانان وارد سفری می شوند برای بازشناسی خویشتن، نه از راه نصیحت و آموزش مستقیم، که از دل رمز و داستان و انتخاب. هرکدام از نوجوان ها، نقشه ای جادویی در دست دارند؛ نقشه ای شبیه گنج، اما گنج این بار نه طلاست، نه جواهر، بلکه دانستن است. فهمیدن اینکه «من چه کسی هستم؟» و «به کجا تعلق دارم؟».
این نقشه با الهام از باغ ایرانی طراحی شده؛ سرشار از نماد های فرهنگی، راه هایی که عمود بالا می روند و به رشد ختم می شوند، و درختان سروی که نماد باغ ایرانی است. نقشه پنج مسیر پیش پایشان می گذارد؛ هویت دینی، هویت ملی، هویت فرهنگی-هنری، هویت اجتماعی و هویت شغلی. اما هیچ کس به نوجوانان نمی گوید که این مسیر ها دقیقاً چه هستند. آن ها فقط با نشانه هایی مواجه می شوند؛ کد های QR پنهان شده در جای جای نقشه، که با اسکن شان در های تازه ای باز می شود؛ ویدئو ها، داستان ها، صدا هایی از دل کتاب ها و تجربه هایی که باید خودشان کشف کنند. در پایان مسیر، نوجوان می تواند پنج کتاب را انتخاب کند؛ پنج عنوان که با دقت و در سکوت مسیر، خودش به آن ها رسیده. همین انتخاب او را وارد «لیگ کتاب خوانی فرهنگی» می کند؛ جایی که خواندن فقط خواندن نیست، بلکه قدمی است برای ساختن دوباره هویت، آن هم با زبان کتاب.»
روند بازی آنقدر جذاب به نظر می رسید که باعث شد بیشتر درباره کتاب ها و روند بازی بدانم. پس درباره روند انتخاب کتاب ها پرسیدم و در جواب شنیدم: «معیار اصلی ما این بود که کتاب ها هم راستا با موضوعات هویتی و متناسب با سن و ذائقه نوجوانان باشند. ما می دانیم که نوجوان امروز بیش از هر چیز به دنبال تجربه ای لذت بخش و معنادار است. بنابراین صرفاً مفید بودن کتاب برای ما کافی نبود؛ جذابیت، خواندنی بودن و امنیت محتوایی هم از اولویت ها بود. کتاب ها از بین آثار ترجمه و تألیفی انتخاب شدند. اما با توجه به تأکید ما بر تقویت هویت ملی و فرهنگی، تعداد آثار تألیفی بیشتر بود. از جمله نویسندگانی که نوجوانان در این فرایند با آن ها آشنا شدند می توان به مژگان شیخی اشاره کرد. همچنین تلاش کردیم ناشرانی را معرفی کنیم که سابقه ای قابل اتکا در حوزه نوجوان دارند.»
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
{{name}}
{{content}}