باید عطش، نه! آتش ما را سقا فرو بنشاند از امروز

ایمان طرفه در واکنش به حادثه بندر شهید رجایی هرمزگان، شعر تازه ای سروده است و بندرعباس این روزها را به یاد حضرت ابوالفضل العباس (ع) تصویر کرده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، ایمان طرفه در واکنش به حادثه بندر شهید رجایی هرمزگان، شعر تازه ای سروده است و بندرعباسِ این روزها را به یاد حضرت ابوالفضل العباس (ع) تصویر کرده است.

در ادامه این غزل را با هم می خوانیم؛

*

از بندری پرموج می گویم، از ماه ْبندر، بندرِ عباس

آن جا که دریا تشنه می جوید آرامشش را در برِ عباس

دریا پرآشوب است و بی تاب است، برسرزنان درگیر گرداب است

آن جا ولیکن می زند زانو بی حرف پای منبر عباس

بندر به نام شاه عباس است، می دانم این را از قدیم اما

وقتی که حرف از فضل و زیبایی است، شاه است حتی نوکر عباس

عباس را آرامشی ژرف است، سرکوب طوفان ها قرار اوست

می خوابد اقیانوسِ ناآرام در ساحل پهناور عباس

باید عطش، نه! آتش ما را سقا فرو بنشاند از امروز

آیا به بازو باز خواهد گشت دستان باران پرور عباس؟

چیزی نماند از صورت بدرش، از چشم های لیلة القدرش

خونین، خمیده، بدر مجروحی است، آه از هلالِ احمر عباس

آمد خسوفی وحشی و قاتل، با خود رقم زد انفجاری را

گل های پرپر دیده ایم اما این بار ماه پرپر عباس

با موج، ملاحان دریادل، صیادهای خسته از ساحل

حتی نهنگان اشک می ریزند با روضه ی دردآور عباس

یک لحظه بندرجان بگَردان چشم! این جا -عموی ما- همین جا بود!

شاید که زیر کوهی از آهن افتاده باشد پیکر عباس

بندر دلش پر بود از این جا رفت، هرجا که باشد باز می گردد

می چرخد و می چرخد این بندر تا قرن ها بر محور عباس

جنگل، پرنده، دشت، ماهی، رود، مرتع، صدف، پروانه، گل، انسان

دنیای بی عباس می میرد، آب است نام دیگر عباس

بر مرگْ خط قرمزی هستیم، با سوختن پایان نمی گیریم

گرم و پیاپی لشگر ققنوس می روید از خاکستر عباس

عباس با ذلت چه بیگانه ست، او مهد عزت، او شرفخانه ست

مضحک ترین رؤیای خصم این است: روزی عبور از معبر عباس

در زندگی یک عمر جنگیدیم، در جنگ عمری زندگی کردیم

ما زندگی کردیم و جنگیدیم، یک عمر پشت سنگر عباس

نظرات

captcha