بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
اگر بریکس بتواند بدون تکرار اشتباهات غرب فضایی برای مشارکت برابر کشورهای کوچک و بزرگ فراهم کند، آنگاه می توان امیدوار بود که نظم نوینی متولد شده که در آن، به جای قانون جنگل، قانون گفت وگو حاکم است.
همان گونه که نظم یالتا پس از جنگ جهانی دوم، جهان را به حوزه های نفوذ قدرت های پیروز تقسیم کرد، امروز نیز واشنگتن تلاشی را برای تحمیل اراده خود بر سایر کشورها از طریق ابزارهای اقتصادی و سیاسی آغاز کرده است.
اما تفاوت کلیدی اینجاست که این بار، ائتلاف بریکس نه تنها چشم اندازی برای مقابله با این رویکرد ایجاد کرده بلکه در حال ترسیم چهره ای جدید از همکاری های بین المللی است؛ چهره ای که در آن احترام به حاکمیت ملی، چندجانبه گرایی واقعی و توسعه مشترک جایگزین زورگویی و سلطه طلبی می شود.
ائتلاف بریکس به عنوان نماد یک جنبش ضدجریان نه تنها الگوی کهنه مد نظر آمریکا را به چالش می کشد، بلکه با ارائه بدیل های عملی، تصویری از یک نظم بین المللی عادلانه تر را ترسیم می کند.
در شرایطی که واشنگتن با ابزارهایی مانند تحریم های یکجانبه، جنگ تعرفه ای و نقض مکرر قواعد سازمان های بین المللی اصل حاکمیت قانون را تضعیف می کند گفتمان بریکس که محور آن را چندجانبه گرایی، توسعه گرایی و احترام به حاکمیت ملی تشکیل می دهد به پرچم دار نظم نوینی تبدیل شده است که در آن نه زورگویی، که گفت وگو تعیین کننده است.
چین: نشست بریکس صدای واحدی علیه یکجانبه گرایی بود وانگ یی: بریکس باید برای پیشبرد چندجانبه گرایی تلاش کنداز یالتا تا ترامپ: زنجیره سلطه گری تک قطبی
نظم یالتا در سال 1945 با محوریت آمریکا و شوروی، جهان را به دو بلوک تقسیم کرد، اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این واشنگتن بود که با سوءاستفاده از جایگاه هژمونیک خود، قواعد بازی را یکجانبه تعیین کرد.
رویکرد ترامپ، اوج این منطق سلطه طلبانه بود: خروج از پیمان های اقلیمی، تحریم های فلج کننده علیه ایران و ونزوئلا، زیر پا گذاشتن قواعد سازمان تجارت جهانی، و تلاش برای تحمیل اراده آمریکا بر متحدانش از طریق باج خواهی اقتصادی.
این رفتارها نه تنها اعتبار نهادهای بین المللی را خدشه دار کرد، بلکه بسیاری از کشورها را به این نتیجه رساند که نظام موجود نه عادلانه است و نه پایدار. در چنین فضایی، بریکس به عنوان بلوکی که هم از اقتصادهای نوظهور و هم از قدرت های سنتی خارج از غرب تشکیل شده، توانسته با ارائه آلترناتیوهای ملموس، امید به تغییر را زنده نگه دارد.
بریکس و معماری نوین جهانی: از بانک داری تا دیپلماسی
بریکس با درک این واقعیت که وابستگی به دلار و نهادهای تحت کنترل غرب، ابزاری برای اعمال فشار است به دنبال ایجاد سازوکارهای موازی بوده است. بانک توسعه جدید بریکس با سرمایه اولیه 100 میلیارد دلار، نمونه ای از این تلاش است؛ نهادی که برخلاف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، بدون تحمیل شروط سیاسی سنگین، به پروژه های زیرساختی در کشورهای در حال توسعه کمک می کند.
همچنین، طرح های جایگزین برای تسویه حساب های بین المللی بدون دلار، مانند استفاده از ارزهای ملی در مبادلات دوجانبه، گام دیگری برای کاهش انحصار آمریکا بر سیستم مالی جهانی است. این اقدامات نشان می دهد که بریکس صرفاً به انتقاد از نظم موجود بسنده نکرده، بلکه با ایجاد نهادهای کارآمد، عملاً مسیر کاهش وابستگی به غرب را هموار کرده است.
در عرصه دیپلماسی نیز، بریکس با رد منطق «یا با ما یا علیه ما»ی ترامپ، به دنبال گسترش گفت وگوهای فراگیر است. موضع بیطرفانه چین و هند در قبال جنگ اوکراین، یا تلاش این گروه برای ایفای نقش میانجی در بحران هایی مانند مناقشه فلسطین، نشان می دهد که بریکس نه به دنبال جایگزینی یک هژمون به جای هژمون دیگر، که در پی گسترش فضای چندقطبی است.
حتی در مواردی مانند تغییرات اقلیمی، جایی که آمریکا از توافق پاریس خارج شد، چین و دیگر اعضای بریکس با پایبندی به تعهدات بین المللی، ثابت کردند که می توان بدون زورگویی نیز همکاری های جهانی را پیش برد.
سفر لاوروف به برزیل برای شرکت در نشست وزیران بریکس معاون عراقچی: بریکس در تغییر نظم ناعادلانه نقش ایفا می کندفرصت ها و چالش ها
با این حال، تبدیل شدن بریکس به سنگ بنای نظم جدید، بدون چالش نیست. اختلافات داخلی، مانند رقابت ژئوپلیتیک چین و هند یا وابستگی برخی اعضا به تجارت با غرب، می تواند وحدت این گروه را تهدید کند.
همچنین، تلاش آمریکا برای مهار بریکس از طریق ابزارهایی مانند تحریم یا فشار بر متحدانش (مانند هند) نباید دست کم گرفته شود. اما آنچه به بریکس مشروعیت می دهد، نه صرفاً قدرت اقتصادی آن، بلکه جذابیت ایده ای است که نمایندگی می کند: جهانی که در آن حق تعیین سرنوشت ملت ها محترم شمرده می شود، سازمان های بین المللی ابزار سلطه گری نباشند، و همکاری بر اساس منافع متقابل جای رقابت های مخرب را بگیرد.
در نهایت، عیار واقعی بریکس را نه در مواجهه مستقیم با آمریکا، که در توانایی آن برای ارائه الگویی ملموس از همکاری های بین المللی عادلانه باید سنجید. اگر این ائتلاف بتواند بدون تکرار اشتباهات غرب، فضایی برای مشارکت برابر کشورهای کوچک و بزرگ فراهم کند، آنگاه می توان امیدوار بود که نظم نوینی متولد شده است: نظمی که در آن، به جای قانون جنگل، قانون گفت وگو حاکم باشد.
انتهای پیام/
{{name}}
{{content}}