چرا سعدی را پیرو مکتب جمال پرستی می دانند؟

به گزارش خبرنگار ایرنا، جمال پرستی سعدی در برخی موارد این اندیشه را تقویت می کند که سعدی روح را طلب می کرده و مرادش کمک به روح برای راه یافتن به زیبایی مطلق و خدایی بوده؛ او در اشعار خود، به ویژه غزلیات به طور گسترده ای به مضامین جمال پرستی، نظربازی و شاهدبازی پرداخته است.

به گزارش خبرنگار ایرنا، جمال پرستی سعدی در برخی موارد این اندیشه را تقویت می کند که سعدی روح را طلب می کرده و مرادش کمک به روح برای راه یافتن به زیبایی مطلق و خدایی بوده؛ او در اشعار خود، به ویژه غزلیات به طور گسترده ای به مضامین جمال پرستی، نظربازی و شاهدبازی پرداخته است.

یک سعدی پژوه معتقد است جمال پرستی و توجه به زیبایی از دیرباز در فرهنگ ما رواج داشته و هر یک از بزرگان این سرزمین به فراخور اندیشۀ خویش به تبیین آن پرداخته و تقسیم بندی هایی برای آن قائل شده اند و سعدی شاعر بلندآوازه ایران زمین نیز از پیروان این مکتب است.

دکتر فرح نیازکار در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: جمال پرستی سعدی حکایتی است که تنها به حَسَب زیبایی صوری محبوب و به غایت لذّت حسی و ستودن آن صورت نمی گیرد یعنی این مشاهده جمال و زیبایی باید راهی به سوی معرفت و بینش بر سعدی بگشاید.

به گفته او عشق از ادراک جمال آغاز می شود و هر یک از بزرگان به فراخور اندیشۀ خویش به تبیین جمال پرستی پرداخته و تقسیم بندی هایی برای آن قائل شده اند که زیبایی هنری و زیبایی معنوی و اخلاقی برگرفته از همین تقسیم بندی است.

این سعدی پژوه ادامه داد: در علم زیبایی شناسی نیز جمال و زیبایی را در یک تقسیم بندی کلان تر به زیبایی طبیعی و زیبایی هنری تقسیم می کنند و زیبایی طبیعی را زیبایی و جمال موجود در طبیعت می دانند که برساخته دست انسان نیست؛ همان که سعدی از آن یاد می کند و می گوید به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را/ تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارای.

نیازکار گفت: در علم زیباشناسی زیبایی هنری را تحت تأثیر طبیعت، برساخته دست و ذهن انسان می دانند که شاعر، نویسنده و یا هنرمند با درک، دریافت و لذت بردن از جمال طبیعی درصدد بازآفرینی آن برمی آید و می کوشد تا با تلفیق آمال و اندیشه های خود با آن و نیز حس آرمان گرایی اش، بر کمال آن بیفزاید.

او اضافه کرد: در این حالت آنچه که آفریده می شود به فراخور اندیشه شاعر، نویسنده و یا هنرمند از جمال و کمال توأمان برخوردار است، زوال نمی پذیرد و تأثیرگذار است.

این سعدی پژوه یادآور شد: افلاطون نیز زیبایی را به معقول و محسوس تقسیم کرده و نظریاتی که دیگر جمال پرستان و زیبایی دوستان پیرامون این مقوله مطرح کرده اند، کمابیش بر پایه همین نظریه افلاطون استوار است؛ بنابراین آنچه را که همگان بدان معتقدند، آن است که این زیبایی و توجه و پرداختن بدان، شوقی فطری در وجود بشر است و برای نیل به کمال و یافتن زیبایی و حقیقتی است که روح بشری به دنبال آن است.

نیازکار درباره نگاه برخی از صاحبنظران به زیبایی گفت: برخی زیبایی را زیبایی مطلقی می دانند که وجود خداوند و تجلّیات اوست، بعضی هم زیبایی را زیبایی نسبی می دانند که مراتب و درجات زیبایی در جهان آفرینش است؛ هم چنین برخی بر حسب آنکه این جمال و زیبایی در برگیرندۀ اخلاقیات باشد و یا در قلمرو زیبایی صوری محبوب بگنجد، آن را به زیبایی معنوی و زیبایی مادی تقسیم می کنند.

او با بیان اینکه روزبهان بقلی شیرازی شیخ شطاح به سلطان جمال پرستی مشهور است، افزود: نظریات او پیرامون عشق و جمال، در مکاتب اندیشگی پس از خودش تأثیرگذار بوده؛ نمود بسیار روشن این مکتب جمال پرستی را می توان در غزلیات سعدی بازیافت.

این سعدی پژوه به بیان نظریات روزبهان در خصوص جمال پرستی پرداخت و گفت: روزبهان معتقد است که جمال پرستی، آدمی را به کمال معنی و حقیقت امر راه می کند و در حقیقت همان امر مجازی است که چونان پل یا قنطره ای فرد عاشق و جمال پرست را به حقیقت و کمال عشق راهنمایی می کند؛ به بیان دیگر او معتقد است که برای دریافت معنا و حقیقت ناگزیر از نظر در صورت و دریافت زیبایی صوری و ظاهری هستیم. به باور او جمال ظاهر، چونان دریچه ای به جمال باطن و معناست و در صورت تجرّد از عالم نفسانی است که ناظر و جمال پرست قادر خواهد بود به حقیقت دست یابد و به همین جهت است که عدول کنندگان از این امر را ملامت می کند که«صمد از صنم بازنشناسند».

نیازکار با بیان اینکه نظریه پردازان مکتب جمال پرستی به دو عنصر و شاخص اصلی در اصل زیبایی معتقدند، این دو عنصر را وجود زیبایی در عالم خارج و توانایی کشف و درک این زیبایی عنوان کرد و افزود: حاصل تلفیق این دو امر محسوس و معقول منجر به پیدایش اصل برتری در این مکتب می شود که همان اصل «لذت گرایی» است یعنی زیبایی پس از درک با حواس ظاهری به مرکز اندیشه و یا مشاهده درونی که سعدی از آن با عنوان «بصارت» یاد می کند، منتقل می شود و احساس لذتی را در شخص ادراک کننده به وجود می آورد که خود بر حسب نوع و مراتب مختلف لذت قابل تعریف و تبیین است.

او اضافه کرد: سعدی نیز در تعریف لذت معتقد است که(اگر لذّت، ترک لذّت بدانی/ دگر شهوت نفس لذّت نخوانی)بنابراین با چنین رویکردی به مقوله لذّت، جمال پرستیِ عاشق هویتی تازه می یابد؛ چنان که قادر است که شخص جمال پرست را بر اساس قواعد و شرایطی که پیش از این در مبحث نظربازی مطرح شد، به کمال وجودی اش هدایت کند.

او درباره جمال پرستی سعدی نیز گفت: جمال پرستی سعدی هم حکایتی است که تنها به حَسَب زیبایی صوری محبوب و به غایت لذّت حسی و ستودن آن صورت نمی گیرد؛ یعنی این مشاهده جمال و زیبایی باید راهی به سوی معرفت و بینش بر سعدی بگشاید، چنان که خود می گوید(مرا خود با تو چیزی در میان هست/ وگرنه روی زیبا در جهان هست)

به گفته نیازکار دلدادگی به جمال زیبای محبوب در پیشگاه سعدی جز از بصارت و آگاهی مفهومی ندارد و در حقیقت او این عاشقی و پاکباختگی در برابر جمال و کمال محبوب را با صاحب درایت و اندیشه بودن برابر می نهد و تمام عالم را پرتویی از زیبایی او می داند و به آسانی بر جهان خّرم می گردد.

این سعدی پژوه می گوید در باور معتقدان به مکتب جمال پرستی همچون سعدی، به همه زیبایی ها باید عشق ورزید، این زیبایی در ظرف زمانی و مکانی خاصی نمی گنجد و محدود به نحله و فرقه و مذهب خاصی نیز نیست.

نیازکار اضافه کرد: سعدی در توصیف و درک جمال محبوب خویش بر سر غیرت است و چنان بر سر این غیرت پای می فشارد که محبوب، قبلۀ او می گردد و هیچ چیز با آن تاب برابری نمی آورد و سرانجام نیز حیرت حاصل تأثیر جمال محبوب در پیشگاه اوست، مقوله ای که از زوایای گوناگون اندیشه، مشاهده، معرفت و عشق نیز برای سعدی روی می دهد.

به گفته او معرفت و شناخت نسبت به پدیده ای قادر است که سرانجام سالک را به مقصد محبت و عشق هدایت کند چرا که محبت بدون معرفت تحقق نمی پذیرد و گام زدن در این پویه، بدون ابزار لازم کاری عبث است.

این سعدی پژوه ادامه داد: بی شک به غایت محبت محبوب نمی توان رسید جز اینکه به کمال محبوب و جمال او معرفت یافت؛ معرفت و شناختی که در حقیقت و ادراک حقیقت یک شئ نسبت به ذات و صفاتش وجود دارد، یعنی با شناخت کامل از حقیقت معشوق، عاشق به مقام معرفت و پس از آن به جایگاه شوق و طلب دست می یابد که البته این معرفت نیز خود برآیند مشاهده است برای پیروان مکتب جمال پرستی، چون سعدی، این مهم از این درگاه می گذرد.

نظرات

captcha