آنچه انسان را خوار و ذلیل می کند

عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان در تفسیر حکمت اول و دوم نهج البلاغه گفت: امیرالمؤمنین علی(ع) چند مورد که موجب خواری و ذلیل شدن انسان می شود را بیان می کند، از جمله کسی که طمع را لباس(شعار) خود قرار دهد، کسی که سفره دلش را پیش همه باز کند و کسی که زبانش را بر خود حاکم کند.

رهبر معظم انقلاب در دیدار نوروزی با اقشار مختلف مردم فرمودند: «امسال فعالان فرهنگی به مطالعه و آموزش نهج البلاغه توجه ویژه ای داشته باشند.» از این رو، ایکنای همدان درصدد است به صورت هفتگی شرح و تفسیر برخی از حکمت ها، نامه ها و خطبه ها را با کارشناسان و اساتید دنبال کند که در اولین شماره آن با محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان با موضوع تفسیری بر حکمت اول و دوم نهج البلاغه گفت وگویی کرده است که مشروح آن را در زیر می خوانیم:

ایکنا _ در ابتدا نهج البلاغه و جایگاه آن را برایمان معرفی کنید.

نهج البلاغه، کتابی شامل سخنان امام علی(ع) در سه بخش نامه ها، خطبه ها و حکمت هاست که از سوی مرحوم سیدرضی جمع آوری شده است. باید توجه داشته باشیم که تنها با این کتاب نمی توان به دیدگاه حضرت به صورت کامل دست پیدا کرد، چراکه همه معارف امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه نیامده است و سخنان ایشان تنها همین یک جلد نیست.

برخی از مطالب نهج البلاغه که توسط سیدرضی بیان شده از وسط مطلب است و مطالب قبل و بعد از آن بیان نشده است. همچنین 20 هزار کلمه قصار از امام علی(ع) وجود دارد که تعداد محدودی از آن در نهج البلاغه آمده است؛ سیدرضی در اصل قصد نشان دادن بلاغت حضرت را در نهج البلاغه داشته نه اینکه معارف ایشان را بخواهد بیان کند.

نکته دیگری که وجود دارد این است که سخنان حضرت امیر(ع) بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) است و ایشان در زمان حیات پیامبر(ص) ادب را نگه می داشتند و اظهار فضل نمی کردند.

قرآن کریم کلام خداوند است، اگر بخواهیم خداوند را بشناسیم شعاعی از کمالات خداوند در قرآن است، اگر بخواهیم امیرالمؤمنین(ع) را بشناسیم نیز شعاعی از کمالات ایشان در نهج البلاغه است. در اصل سخن هر کسی بیانگر کمالات اوست. هیچ یک از اصحاب پیامبر(ص) چنین کلامی ندارند. جرج جرداق مسیحی می گوید 200 بار این کتاب را خوانده است، بسیاری از افراد فقط با خواندن کلام حضرت(ع) شیعه شده اند. حضرت با معنویت، شجاعت و حکمت خود عباراتی دارد که برخی از فلاسفه می گویند این همان اساس و بنیان فلسفه است، عرفا نیز این کلام را خود عرفان می دانند.

ایکنا _ حکمت اول نهج البلاغه گویای چه موضوعی است و چه درسی می توان از آن گرفت؟

حضرت علی(ع) در حکمت اول می فرماید: «کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ» در فتنه همچون شتر دو ساله باش، «لبن» به معنای شیر است، «ابن لبون» یعنی شتری که دو سالگی اش تمام شده است، این شتر چون هنوز کوچک و ضعیف است نه می تواند شیر دهد و نه می توان از او سواری گرفت. آنچه از فتنه که در این حکمت مدنظر است آشوب های اجتماعی است.

منظور این حکمت این است که وقتی آشوب اجتماعی صورت می گیرد حواست باشد از تو سوءاستفاده نکنند. در آشوب اجتماعی دو گروه در مقابل هم قرار می گیرند، برای این دو گروه سه فرض وجود دارد؛ یکی اینکه یک گروه حق و دیگری باطل است، عبارت حضرت در این فرض صادق نیست، چراکه موضع گیری در این صورت باید این گونه باشد که طرف حق ایستاد، فرض دیگر اینکه دو گروه حق در مقابل هم قرار بگیرند که این فرض هم باطل است، چون حق با حق در نزاع نیست، فرض سوم قرار گرفتن دو گروه باطل در مقابل هم است که این رویارویی فتنه است. مثل فتنه ابن زبیر، یا اگر مثالی در دوره خود بخواهیم بزنیم حمله صدام به کویت که برخی گفتند به صدام باید کمک کنیم اما رهبر معظم انقلاب در این فتنه دخالت نکردند.

در نتیجه نباید فرصت سوء استفاده برای رسیدن به اهداف این دو گروه را فراهم کنیم. این حکمت از جمله حکمت هایی است که از وسط مطلب بیان شده و سیدرضی فقط این جمله را بیان کرده است.

ایکنا _ حضرت امیر(ع) در حکمت دوم می فرماید: «أَزْرَی بنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِیَ بالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه.» معنا و تفسیر این حکمت چیست؟

این حکمت سفارشات امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر است که در اصل 15 تا 16 سفارش است و کلام حضرت بیشتر از مطلب بیان شده در حکمت دوم است، بنا به دلایلی که برای ما مشخص نیست سیدرضی این موارد را از هم جدا کرده است.

برخی از موارد انسان را در بین مردم، خلق و خدا خوار و کوچک می کند، «ازری به نفسه» یعنی کسی خود را در مقابل دیگران خوار و کوچک کرده است، «مَنِ اسْتَشْعَرَ» یعنی کسی که خو گرفته است و به نوعی آن چیز به عنوان لباس زیرینش شده است، طمع به حالتی می گویند که فرد به دنبال دیگران می دود، حرص به این معناست که فرد به دنبال خواسته های خود می دود. حرص خوب و بد دارد، به طور مثال کسی که حرص علم دارد، اما طمع در هر صورت خوب نیست، چراکه به گفته امیرالمؤمنین(ع) بندگی همیشگی است.

در این حکمت حضرت علی(ع) مواردی را که موجب خوار شدن انسان می شود را ذکر می کنند؛ اول اینکه کسی که طمع را لباس(شعار) خود قرار دهد، دوم اینکه کسی که سفره دلش را پیش همه باز کند، مگر پیش اهل آن، حتی نزد اهل راز هم نباید هر آنچه هست را بگوید بلکه بعضی از موارد را فقط بین خود و خدا باید نگه دارد.

در دین مسیحیت افراد نزد کشیش می روند و با اعتراف و بیان رازها و گناه ها خود را تخلیه می کنند که این سخن بر خلاف فرموده حضرت امیر(ع) است، در ادامه حکمت نیز می فرماید کسی که زبانش را بر خود حاکم کند خوار است. زبان یا پیرو عقل است یا عقل پیرو زبان است. همه ما به این مسئله مبتلا هستیم.

معمولاً انسان هایی که زیاد صحبت می کنند. اشتباه بیشتری هم دارند، کسی که کمتر حرف می زند نیز کمتر اشتباه می کند، سکوتی که نتیجه تفکر باشد و به اصطلاح از پری ساکت باشد خوب است.

انتهای پیام

نظرات

captcha