بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
مرتضی کاردر در مراسم بزرگداشت سیدعلی میرفتاح گفت: تنها دو سه سردبیر داریم که ستاره مجله خودشان هستند و سیدعلی میرفتاح یکی از آنهاست.
به گزارش خبرنگار مهر، مراسم بزرگ داشت سیدعلی میرفتاح شاعر، نقاش، طنزپرداز و روزنامه نگار پیشکوست ، با حضور جمعی از اهالی رسانه عصر امروز در خانه روزنامه نگاران شهر برگزار شد.
در این مراسم مرتضی کاردر ، امید مهدی نژاد، الیاس حضرتی، مهدی عرفاتی، حامد عسگری، احسان رضایی، بهروز افخمی، هارون یشایایی و تعدادی از علاقه مندان میرفتاح حضور داشتند.
در ابتدای این نشست که اجرای آن را احسان رضایی برعهده داشت، الیاس حضرتی رئیس شورای اطلاع رسانی دولت چهاردهم با بیان اینکه از حضور در این مراسم خوشحال است، گفت: من معمولاً پنجشنبه ها به شهرستان ها می روم و جلسات زیادی دارم ولی وقتی فهمیدم امروز این مراسم برگزار می شود، تمام برنامه هایم را لغو کردم تا برای دیدن آقای میرفتاح و دوستان دیگر خودم را به جلسه برسانم.
سال ها است که افتخار شاگردی سیدعلی میرفتاح را دارم
حضرتی ادامه داد: من جزو خواننده های ستون کرگدن بودم. می خواندم و به قلم آقای میرفتاح علاقه مندتر می شدم. ایشان با ادبیات خیلی نرم و زیبا و با منطق قوی، مهم ترین موضوعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را طرح می کرد و باعث می شد علاقه من به قلمش بیشتر شود. به خاطر همین علاقه مندی به یادداشت های کرگدن بود که از ایشان خواهش کردم آن یادداشت ها را به ویژه نامه تبدیل کنند که تبدیل به ویژه نامه کرگدن شد و در روزنامه اعتماد منتشر شد. بعدتر به ایشان پیشنهاد دادم آن ستون را تبدیل به یک مجله مستقل کنند که همین طور هم شد و مجله کرگدن شکل گرفت.
وی کار روزنامه نگاری را کاری سخت توصیف کرد و گفت: الان 24 سال است که من روزنامه اعتماد را دارم و با همه سختی ها آن را منتشر می کنم. روزنامه نگاری در ایران خیلی سخت است. این حرف را کسی می گوید که در میانه خون و آتش بزرگ شده و 8 سال جنگ را تجربه کرده است. در این 24 سال همواره خط قرمز ما این بود که دروغی نگوییم و چیزی را پنهان نکنیم و در تمام این مدت افتخار شاگردی آقای میرفتاح را داشته ام. خیلی چیزها از او یاد گرفته ام. مهم تر از همه اینکه با حضور ایشان آرامش داشتم و خوشحال بودم کسی را پیدا کرده ام که نیاز داشتم.
حضرتی در پایان گفت: من به رفاقت و دوستی با آقای میرفتاح افتخار می کنم. امیدوارم قلم و فکر و اندیشه ایشان در جامعه ما نشر پیدا کند و ما سال های سال از فکر و اندیشه و قلم و نقاشی های زیبای او بهره مند شویم.
در ادامه مراسم هارون یشایایی روزنامه نگار پیشکسوت در سخنانی کوتاه گفت: من افتخار آشنایی با ایشان را داشتم. البته این ارتباط خیلی هم طولانی نبود ولی واقعاً همیشه از ارتباط با ایشان کسب فیض کردم. به این دوستی نه چندان طولانی افتخار می کنم و امیدوارم لایق این دوستی باشم و تا وقتی زنده هستم ادامه پیدا کند.
دوره انتشار مجله مهر به سردبیری میرفتاح از درخشان ترین دوره های مطبوعاتی کشور است
بهروز افخمی نویسنده و کارگردان سخنران بعدی بود. افخمی گفت: از وقتی که من یادم می آید آقای میرفتاح سردبیرم بوده است. در دوره سید مرتضی آوینی در مجله سوره هم، میرفتاح مثل سردبیر بود. کارهای سوره را دو نفر انجام می دادند؛ یکی محمود اربابی و یکی هم سیدعلی میرفتاح.
افخمی مجله سوره و مجله مهر را جزو بهترین دوران های مطبوعاتی کشور معرفی کرد و گفت: تا جایی که من یادم است دوران سوره و مجله مهر، یک دوران تکرار نشدنی آنارشیسم مطبوعاتی بود. اینطور که یادم می آید ما به عنوان نویسندگان مهر هر کاری که دل مان می خواست می کردیم و هرچیزی که می نوشتیم منتشر می شد و واقعاً هم شورش را درآورده بودیم. انگار دنبال این بودیم که مهر تعطیل شود!
وی با یادآوری خاطرات دوران مجله مهر گفت: مثلاً ابوالفضل زوریی نصرآباد مقالاتی می نوشت درباره یک ماجرای پنهان تاریخی که به وسیله فراماسونری پنهان شده بود. قصه این بود که هیتلر تا سال ها بعد از مرگ ظاهری اش زنده بوده و به ایران پناهنده شده و در خانه ای از بزرگان قدیم ایرانی، «حسنعلی خان مستوفی» زندگی می کرده و با او خیلی رفاقت داشته و رازهای مگو گفته و همانجا در باغ او به خاک سپرده شده است! مقالاتی که زرویی می نوشت هفته ها ادامه پیدا کرد تا جایی که دانشجویان تاریخ از ما می پرسیدند منابع شما کجاست و چرا ما تا به حال آنها را پیدا نکرده ایم؟ یعنی واقعاً آن حرف ها را جدی گرفته بودند. همچنین امرالله احمدجو مطالبی می نوشت که دیوانه ترین مطالبی بود که من تا آن موقع در مطبوعات ایران دیده بودم. یک ستون اخبار علمی داشت و در آن ستون خبرهایی منتشر می شد که باورکردنی نبود. مثلاً دانشمندان فهمیده بودند کره زمین حالت خودش را از دست داده و کم کم در حال تبدیل شدن به مکعب است! هیچ شیطنتی نبود که ما در مهر انجام نداده باشیم.
افخمی دوره مجلات سوره و مهر را دوره درخشان مطبوعاتی معرفی کرد و گفت: من بعداً سعی کردم مطالب آن زمان را به دست بیاورم ولی متوجه شدم حتی خود سیدعلی میرفتاح هم آرشیوی از آن دوره ندارد. بعد از مجله مهر هم کار میرفتاح را دنبال می کردم و می دیدم هرجایی که سردبیر است، تا جایی که بتواند فضای آزاد و با نشاط و متنوعی می سازد؛ همان چیزی که از روزنامه و روزنامه نگار انتظار می رود. متأسفانه امروز در دوران مرگ روزنامه نگاری به سر می بریم. روزنامه ای که شما به آن اعتیاد پیدا کرده باشید و هر روز صبح آن را ورق بزنید، دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی جایگزین ایده های اصیل میرفتاح نمی شود
وی با اشاره به هوش مصنوعی در دنیای جدید و تأثیری که در کار روزنامه نگاری و گرافیک و… دارد، گفت: هوش مصنوعی با قدرتی که دارد می تواند جای بسیاری کارها را بگیرد. حتی می توانی به او سناریو بدهی تا برائت یک تصویر یا یک متن را آماده کند. ولی من می خواهم بگویم وقتی به سیدعلی میرفتاح فکر می کنی، می بینی هوش مصنوعی کار این یک نفر را نمی تواند تقلید کند. فکر میرفتاح اصیل است و کار او از هوش مصنوعی برنمی آید. در دوران مرگ روزنامه نگاری واقعی و مرگ گرافیک و شاید مرگ سینما و خیلی از شکل های دیگر از فعالیت هنری و فرهنگی به سر می بریم، اما من فکر می کنم میرفتاح از آن کسانی است که شاهد این است که همه چیز با هوش مصنوعی از بین نخواهد رفت. امروزه شکل های قابل تقلید و قابل الگوگیری در خطر هستند ولی امثال میرفتاح که ایده های واقعی دارند، باقی می مانند. انشاالله من هم فرصت کنم برای او یادداشت و مقاله بنویسم و همیشه سردبیر ما بماند.
مرتضی کاردر شاعر، منتقد ادبی و مدیر نشر هرمس درباره سیدعلی میرفتاح گفت: آقای میرفتاح ابتدا در سوره به عنوان صفحه آرا و گرافیست کار می کردند و تجربه هایی هم در نوشتن داشتند. بعد از سوره، یعنی بعد از سال 72 این جمع سعی کرد خودش را حفظ کند و ادامه دهد. یک دوره آدم هایی مثل این جمع مجله مشرق را در می آوردند، بعد نقد سینما بود و از یک زمانی، سال 73 و 74 و 75 آقای زم به این نتیجه رسید که آقای میرفتاح را به عنوان سردبیر سوره انتخاب کند. به نظرم آقای زم با معیارهایی که آن روزها وجود داشت، می توانست دیگران را انتخاب کند ولی میرفتاح را انتخاب کرد. اما میرفتاح درست ترین انتخابی بود که می شد انجام داد.
وی ادامه داد: آرش خوشخو به نظر من کسی است که مسیر روزنامه نگاری را در ایران تغییر داد و شناخت خوبی از تاریخ روزنامه نگاری ایران دارد. هروقت خوشخو می خواهد درباره تاریخ مطبوعات صحبت کند، می گوید مجله مهر پدر مطبوعات پس از دوم خرداد است. به نظرم این تعبیر، تعبیر دقیق و درستی است.
کاردر به ویژگی های مجله مهر به سردبیری میرفتاح اشاره کرد و گفت: اینکه آدم به این نتیجه برسد که یک مجله فرهنگی هنری به نام مهر منتشر کند که متفاوت از نوع خبرنویسی رایج باشد، اتفاق مهمی است. مهر همه چیزش فرق می کرد. این چیزی که بعداً به «نرم خبر» معروف شد، ابتدا در مهر دیدیم. خبری که نویسنده خبر در خبرش حاضر باشد و بتوانی رد پای نویسنده را در خبر و گزارش ها ببینی. این رویکرد در مجله مهر برای من خیلی جالب بود.
تغییر ذائقه در رسانه ها و تولید «نرم خبر» مدیون میرفتاح است
مدیر نشر هرمس تشخص دادن به نویسنده ها و وجود ستون ثابت در مجله مهر را یکی از کارهای میرفتاح معرفی کرد و گفت: اینکه به نویسنده ها صفحاتی را بدهی و یک چهارجوب کلی برای آنها مشخص کنی و اینها درباره چیزهایی که معمولاً در دیگر مطبوعات نمی نویسند بنویسند، یک هوشمندی و جسارت و نگاه تحولی می خواهد. مجله قرار بود مجله فان تری باشد و با رویکرد تازه ای محصولات و نگاه حوزه هنری را نمایندگی کند. هرچه مجله مهر جلوتر می رود، می بینیم تعداد ستون های ثابت بیشتر می شود و تعداد گزاش و گفتگو کمتر می شود. تا وقتی میرفتاح از مهر می رود و وقتی برمی گردد، مجله مهر یک مجموعه از صفحاتی است که هر صفحه یک سرقفلی دارد. آقای امرالله احمدجو قصه های محله را می نوشت، آقای صالح علا داستان ترانه های خودش را می نوشت و دیگران هم هرکدام ستون مخصوص خودشان را داشتند. هرچقدر که گذشت این تمایز و تشخص بیشتر شد. مجله مهر باعث شد سردبیرها روزنامه را به عنوان یک بسته خبری نبینند و سعی کنند در کنار آن بسته خبری، حتماً چیزهای دیگری هم داشته باشند. به همین دلیل بود که صفحات لایی به مرور صفحات مهمی شدند که بخش عمده این تغییر ذائقه ها مدیون مهر و آقای میرفتاح است.
کاردر ادامه داد: آقای میرفتاح جزو سردبیرهایی است که ستاره مجله اش خود اوست. ما دو سه تا سردبیر داریم که ستاره مجله های خودشان بودند. میرفتاح، آرش خوشخو، محمد قوچانی و چند نفر دیگر اینطوری بودند. میرفتاح از کسانی است که هرجا برود سبقه و سلیقه خودش را به روزنامه و مجله تسری می دهد. به جز این، ویژگی دیگر او این بود که با چهار پنج تا نام می نوشت. یکی «الف ثانی» بود، یکی «سیدعلیرضا علوی» بود و یکی هم «سید احمد رضوی» بود. در این بین یک چیزهایی را هم با امضای سردبیر و بعضی یادداشت ها را هم با نام سیدعلی میرفتاح می نوشت. جالب اینکه می توانست تمایز و تشخص هرکدام از اینها را هم حفظ کند.
وی افزود: آقای میرفتاح در کار صبح زود به دفتر مجله می آید و معمولاً دستش هم تند است. تا ساعت 10 که بچه های هفته نامه می آیند، او معمولاً چهار پنج تا یادداشت را نوشته بود و این خیلی غنیمت بود؛ چون دغدغه دبیر صفحه ها را رفع می کرد و خیال شان راحت بود که مثلاً 40 درصد هفته نامه نوشته شده است. مهم تر اینکه معمولاً این کاراکترها با هم قاطی نمی شدند. جالب تر از همه اینکه در دوره دوم مجله مهر، بخش پاسخ به نامه ها هم به عهده ایشان بود. کسی که به نامه ها پاسخ می داد، خود آقای میرفتاح بود و همه دنبال این بودند که بفهمند نویسنده این پاسخ ها کیست؟
میرفتاح جزو معدود سردبیران فرهنگی روزنامه ها است
این روزنامه نگار گفت: نکته مهمی که در کار میرفتاح است، این بود که نویسنده های مهر از هرکجا که بودند، وقتی به مهر می آمدند یک آدم دیگر می شدند و باید قواعد میرفتاح را رعایت می کردند. آقای میرفتاح این روش و منش را دوست داشت. مثلاً آقای افخمی آن موقع نماینده مجلس ششم بود و نماینده پر سر و صدایی هم بود، ولی وقتی به مهر می آمد یک آدم دیگر بود و باید طبق قواعد مهر می نوشت. یوسفعلی میرشکاک همواره در مهر می نوشت و در جاهای دیگر هم می نوشت، ولی در مهر آدم دیگری بود. این یک ویژگی است که به نظرم شاید دیگر در مطبوعات آن را نبینیم.
وی درباره دوران روزنامه نگاری میرفتاح گفت: درباره روزنامه نگاری هم بگویم عمده کسانی که سردبیر می شوند از اهل سیاست هستند. تنها سه چهار نفر هستند که با سبقه فرهنگی سردبیر روزنامه شدند که میرفتاح یکی از آنهاست. میرفتاح زمانی که سردبیر روزنامه روزگار بود، به نظر من خیلی خیلی هوشمندانه تیتر می زد. بعد از 88 حتی اعتماد و اینها هم تعطیل شده بودند ولی روزگار تنها روزنامه اصلاح طلب بود که منتشر می شد. روزنامه روزگار نشان داد که آقای میرفتاح کارش را در سردبیری روزنامه هم بلد است.
نفر بعدی که پشت میکروفون قرار گرفت امید مهدی نژاد شاعر، نویسنده و طنزپرداز بود که شعر طنزی با ردیف «کرگدن» تقدیم به سیدعلی میرفتاح قرائت کرد:
می شود از دور پیدا کرگدن
فربه و زفت و فریبا کرگدن
گردن افراز و تنومند و جسیم
سرخوش و خوش قدوبالا کرگدن
خیره بر اعماق خون رنگ افق
خالی از میل و تمنا کرگدن
شاخ او نز بهر شوخی با کسان
هیکلش نز بهر دعوا کرگدن
فارغ است از نحله ها و دسته جات
رسته از اهوا و آرا کرگدن
فارغ از دنیا خر و گاوند نیز
فارغ است از هر دو دنیا کرگدن
گردنش کج نیست پیش این و آن
بنده باری تعالی کرگدن
هرچه خواهد از حلال و از حرام
می کند از حق تقاضا کرگدن
اهل چالش نیست یا اهل نقار
سمبل رفق و مدارا کرگدن
گر شود بالا و پایین روزگار
می رود پایین و بالا کرگدن
نه مثال خر سواری می دهد
باربردار و شکیبا کرگدن
نه مثال گرگ ها، کفتارها
می کند قاچاق کالا کرگدن
نه زمین خوار است نه انبوه ساز
نه نصیبی ش از عطایا کرگدن
آخر برج آه سرد خویش را
می کند با ناله سودا کرگدن
در پی یک لقمه نان سگدو زنان
روزها در دشت و صحرا کرگدن
شب ولی بر صخره ای سر می نهد
می کند آرام لالا کرگدن
هم هوادار صدای ناظری ست
هم ارادتمند گلپا کرگدن
از رباعی های خیام از بر است
تا دوبیتی های بابا کرگدن
بهره دارد از صدا هم یک دو دانگ
می کند گه گاه اجرا کرگدن
هم صدایی می کند با غوک ها
با صدایی گرم و گیرا کرگدن
کرگدن ها ماده هاشان هم نرند
خانمش هم هست آقا کرگدن
کرگدن معصوم هم البته نیست
زشت دارد همچو زیبا کردن
فی المثل زشت است در ظاهر، ولی
باطنی دارد مصفا کرگدن
گاه با سرپنجه تدبیر و هوش
می کند صدها گره وا کرگدن
گاه هم یک تن طلا را غفلتاً
می کند خرج مطلا کرگدن
جمع باشد یا مثنا ، هست و بود
از ازل تنهای تنها کرگدن
راه خود وا می کند هرجور هست
از میان کرگدن ها کرگدن
این سخن پایان ندارد، درز گیر
تا کجا اینجا و آنجا کرگدن
نکته ای از بهر پایان گویمت
تا کند حل معما کرگدن
کرگدن اینجا نماد است ای پسر
کرگدن ما کرگدن ما کرگدن!
باید به ادبیات، شعر و هنر پناه ببریم
آخرین سخنران این مراسم سیدعلی میرفتاح بود. او از حضور مهمانان قدردانی کرد و گفت: این حرف ها دروغش هم قشنگ است! من اهل تعارف و تواضع نیستم. کسانی که با من رفاقت دارند می دانند که اهل شکسته نفسی نیستم. حقیقتاً قابل این حرف ها نیستم. لطف دوستان و خانه روزنامه نگاران شهر است که زحمت کشیدند و در روز پنجشنبه وقت شان را به این برنامه اختصاص دادند. من لطف شما را قدر می دانم و از این بابت خیلی ممنون هستم.
وی با اشاره به صحبت های بهروز افخمی درباره مرگ رسانه و روزنامه نگاری و گرافیک گفت: فقط دوست داشتم به حرف آقای افخمی اشاره کنم و بگویم که من هم با آن همدل هستم. یک فیلمی است که احتمالاً دیده اید؛ در انتهای فیلم فارنهایت، نسخه قدیمی فارنهایت، تعدادی آدم به جنگل می روند و هرکدام تبدیل به یک کتاب می شوند. نه اینکه بروند کتاب بخوانند، بلکه خود کتاب می شوند. در آن جنگل یک نفر می گوید من جلد دوم جنایت و مکافات هستم، یک نفر دیگر می گوید من جلد دوم جنگ و صلح هستم. یعنی آدم پناه می برند به ادبیات.
میرفتاح ادامه داد: امروز هم روزگاری است که باید به ادبیات پناه ببری، وگرنه زندگی بی معنا می شود. کار رسانه از یک جهت بی معنا است. برای ما هم به یک معنا همینطور است. چاره کار پناه بردن به ادبیات است؛ پناه به شعر، پناه به قصه، پناه به هنر، پناه به نقاشی و زیبایی. نه به عنوان یک ژست فرهنگی و رسانه ای؛ بلکه ما باید عمیقاً نسبت مان با هنر و ادبیات را تغییر دهیم. ادبیات اگر تبدیل به ادا و اصول هم شود، سم مهلک است. الآن بعضی وقت ها کتابخوانی تبدیل به فضیلت فروشی شده است. آدم ها اسم کتاب ها و فیلم ها را حفظ می کنند تا فخر بفروشند. برای همین است که یک مقدار از زیبایی و هنر فاصله گرفته ایم. تلاش من این است و معتقدم که باید بتوانیم از این روزمرّگی و روزمَرگی فاصله بگیریم و به ادبیات پناه ببریم.
در پایان این نشست، با حضور تعدادی از مهمان ها و اهالی رسانه، از یک عمر تلاش رسانه ای و مطبوعاتی سیدعلی میرفتاح تجلیل و با هدایایی از او قدردانی شد.
{{name}}
{{content}}