شادمانی اصیل در گرو مواجهه هوشمندانه با چالش های زندگی است

استاد جامعه شناس درباره سرشت شادمانی گفت: شادمانی واقعی به کیفیت مواجهه ما با مشکلات وابسته است، همانطور که نوروز، نماد نو شدن و رستاخیز طبیعت است، انسان نیز می تواند از طریق مواجهه هوشمندانه با چالش های زندگی، به شادمانی اصیل و پایدار دست یابد.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «نو به نو شدن زیستن های جمعی» شب گذشته 9 فروردین با سخنرانی حکمت الله ملاصالحی، استاد تمام دانشگاه تهران، مقصود فراستخواه، جامعه شناس، سیدمحمود نجاتی حسینی، دین پژوه و مدیر گروه دین انجمن انسان شناسی ایران و نعمت الله فاضلی، جامعه شناس به همت گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان علوم انسانی در فضای اسکای روم برگزار شد. مقصود فراستخواه در این نشست به موضوع «سرشت شادمانی» پرداخت و گفت: در دنیای امروز، شادمانی به کلیشه ای بدل شده است که عرضه و مصرف می شود. از جمله به نام نوروز و به نام آیین ها شاهد کالایی شدن شادی هستیم. یعنی می خواهیم شادی را تولید و فروش کنیم. معمولاً هم این شادی ها در غذا ها و امثال آن خلاصه می شود و به نظر من این تحریف سرشت اصیل شادمانی است و ادبیات زردی، حول محور شادی ویترینی و سطحی شکل گرفته است. امروزه شاهد انواع کتاب هایی هستیم که به نام شادمانی منتشر می شوند و نوعی «دوپینگ شادمانی» را تبلیغ می کنند، در حالی که حقیقت شادی در پس این پرده ها پنهان مانده است. اینجا سوال اصلی مطرح می شود که، سرشت واقعی شادمانی چیست؟ نوروز به عنوان یک فرصت بزرگ و فضای گسترده برای شادمانی، نماد برجسته ای از این حس در تاریخ ماست که نوعی شادمانی فروخورده و تحقق نیافته است. وی با اشاره به ماهیت شادمانی اصیل افزود: شادمانی واقعی آمیخته با غم های اصیل انسانی، غم زندگی و غم انسانیت است و شادمانی پایدار زمانی محقق می شود که به صورت اجتماعی ساخته شود، یعنی شادمانی یک امر صرفاً فردی نیست، بلکه باید به صورت جمعی سروده، نواخته، خوانده، زیسته و تجربه شود و همچنین شادمانی ذاتاً کیفیتی جمعی و عمومی دارد. فراستخواه در ادامه به نگاه مارک منسون به شادمانی در کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغه ها» اشاره کرد و گفت: مارک منسون به یکی از شایع ترین خطا های ذهن مدرن اشاره می کند و آن فرار از دشواری های دستیابی به شادی واقعی است. امروزه مردم انتظار دارند شادی را مانند کالایی از سوپرمارکت بخرند. کتاب های زردی که شادی می فروشند، در واقع نوعی «شادی مک دونالدیزه شده» ارائه می دهند. این نویسنده معتقد است، درد و رنج مانند نخ هایی هستند که اگر از بافت زندگی خارج شوند، کل آن از هم می پاشد. این تاروپود زندگی است که رنج های معنادار، پایه های شادی های پایدار را می سازند. ملت هایی که توانسته اند شادی بیشتری برای شهروندانشان فراهم کنند، از طریق رنج کشیدن، مبارزه کردن، ایجاد محله های مدنی، اکتشاف، اختراع، تولید و ارتباطات اجتماعی به این نقطه رسیده اند. وی با اشاره به حکمت رواقی و شادمانی پایدار بیان کرد: در فلسفه رواقی، که بخشی از تمدن غرب است، به سطحی از معرفت می رسیم که در آن انسجام درونی و شادمانی پایدار نه از طریق فرار از واقعیت، بلکه از مواجهه عقلانی با جهان واقعی حاصل می شود. در این جهان واقعی که رنج بخشی جدایی ناپذیر از آن است، مسرت های عمیق از طریق حیات معقول فردی، اجتماعی و مدنی، تفکر معقول، خواست معقول و عمل معقول به دست می آید. فراستخواه تصریح کرد: در ادبیات فارسی، ژانر «فرج بعد از شدت» از سده چهارم هجری (مثلاً در آثار ابوعلی محسن تنوخی) تا دوره مولانا در مثنوی و بعد ها در دوره ایلخانی در جوامع الحکایات عوفی ادامه یافته است و این نشان دهنده خرد ایرانی در مواجهه با سختی ها و ایستادگی در برابر آنها برای رسیدن به شادی عمومی و پایدار است. در فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز، مثلاً در آثار میگل د اونامونو در کتاب «احساس تراژیک زندگی»، زندگی ذاتاً سرشتی سوزناک دارد و شادی های متعالی و پایدار از طریق درک این سرشت تراژیک به دست می آید. شادمانی یک تصمیم اگزیستانسیال، یک تفسیر از زندگی و مواجهه فعال با سختی ها و رنج هاست. این جامعه شناس در ادامه گفت: در روانشناسی، نظریه «فروپاشی مثبت» ویکتور فرانکل، روانشناس لهستانی بسیار راهگشاست. تجربه نوروزی به ما می آموزد، همانطور که طبیعت از سرمای زمستان و فروپاشی ظاهری به بهار و نو شدگی می رسد، انسان نیز می تواند از فروپاشی های زندگی به سطوح جدیدی از انسجام برسد. اضطراب و تنش بخشی جدایی ناپذیر از حیات است و شادمانی از طریق کیفیت مواجهه ما با این چالش ها حاصل می شود. وی ادامه داد: مطالعات میدانی روی بازماندگان جنگ جهانی و هولوکاست نشان داده است، کسانی که توانسته اند از این تجربیات سخت عبور کنند، به درک عمیق تری از زندگی رسیده اند و با اعتماد به نفس بیشتر، شادتر و سخاوتمندانه تر زندگی می کنند. این نشان می دهد که مواجهه صحیح با شرارت های جهان می تواند به خیر عمومی و مسرت های عمیق اجتماعی منجر شود؛ بنابراین در نهایت باید گفت، شادمانی واقعی به کیفیت مواجهه ما با مشکلات وابسته است. همانطور که نوروز نماد نو شدن و رستاخیز طبیعت است، انسان نیز می تواند از طریق مواجهه هوشمندانه با چالش های زندگی، به شادمانی اصیل و پایدار دست یابد. فراستخواه گفت: همانطور که سهراب سپهری گفته است: «زندگی بال و پَری دارد با وسعت مرگ». حتی مرگ از دیدگاه انسان شناسانی مانند دکتر فاضلی و ارنست بکر در کتاب «انکار مرگ» نشان می دهد که بشر می تواند کیفیت های والایی از خود ظاهر کند. درواقع انسان دارای قابلیت های شگرفی در مغز است که می تواند از مرگ عبور کند. بکر توضیح می دهد که همین آگاهی از مرگ سبب شده انسان ها به دنبال طرح های جاودانگی باشند. این اضطراب مرگ، منشأ خلاقانه ترین طرح های زندگی شده است و مرگ آگاهی باعث شده است، زندگی را واقعاً زندگی کنیم. در اشعار خیام می بینیم که او چه مرگ آگاهی عمیقی دارد. جالب اینکه خیام «نوروزنامه» نیز دارد و به نوروز و نوشدگی توجه ویژه ای نشان می دهد. او از مردم می خواهد نوشدگی را تجربه کنند، چراکه خودش به تجربه ژرف انسانی از مرگ آگاهی رسیده است. وی تصریح کرد: نوروز در فلات ایران از دوره های کهن تجربه شده است. این یک تجربه جمعی از «فروپاشی مثبت» است. نیاکان ما با فروپاشی های زیادی مواجه شدند و نحوه مواجهه شان را در نوروز ابراز کردند. در واقع نوروز آیین مبادله تجربه های فروپاشی مثبت از زمستان و سردی، رخوت و خواب، بازماندگی از رشد و شکوفایی است و همه اینها به پایان می رسد و می آموزیم که می توانیم از آنها عبور کنیم. این تجربه به اهتزاز خاک، اهتزاز دل و اهتزاز اجتماعات انسانی می انجامد؛ حاجی فیروز می آید؛ نوروز می آید، دید و بازدید ها شکل می گیرد و شیرینی و شادی و آواز می آید. این استاد جامعه شناس با اشاره به نوروز به عنوان نماد همبستگی افزود: نوروز حلقه های کوچک همبستگی ایجاد می کند و تجربه های تازه ای از نوشدگی در خانه ها، همسایه ها، حلقه های دوستی و آشنایان و همشهریان را ممکن می کند. اولین کاری که می کنیم، سر زدن به کسانی است که عزیزی را از دست داده اند، غم دیده اند، از شرارت های عالم رنج برده اند و از مشکلات اجتماعی آسیب دیده اند؛ بنابراین نوروز انباشت شناختی، عاطفی و ارتباطی است. وی با اشاره به کتاب «درد جاودانگی» اونامونو گفت: ما بیش از آنکه برای بدایت به خداوند نیاز داشته باشیم، برای غایت نیاز داریم. قرآن هم می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ؛ به راستی انسان را در رنج آفریدیم». نکته مهم این است که اگر به زندگی اصالت می دهیم، باید بدانیم رنج هم اصالت دارد و بدون رویکرد ساخت اجتماعی نمی توانیم بر رنج هایمان فائق آییم. فراستخواه در ادامه درباره شادمانی های ساختگی هشدار داد و بیان کرد: در تاریخ معاصر شاهد ادعا هایی برای ساخت بهشت زمینی بوده ایم، اما همانطور که می دانیم، این تلاش ها اغلب به ساخت جهنم انجامیده است. امروزه کتاب های زردی که درباره «روش های شادمان زیستن» نوشته می شوند، فراموش می کنند که شادمانی یک تکنیک نیست، بلکه یک ساخت و منش اجتماعی است و این شادمانی حاصل نمی شود مگر اینکه رنج هایمان را دقیق بشناسیم، توان خود را دقیق ارزیابی کنیم، بدانیم کدام بخش از رنج قابل تغییر است و حال خود، اطرافیان و نوع انسان را بهبود بخشیم. انتهای پیام

نظرات

captcha