یادنامه حسینعلی عظیمی - 9 | اعجاز در بهمنشیر

مرحوم عظیمی در عملیات فاو روش ابتکاری و خلاقانه پیشنهاد داد که همه را شگفت زده کرد. پیشنهاد او این بود که رودخانه بهمنشیر را در چند نقطه پر کنیم تا در صورت بمباران عراق، خسارت قابل توجهی وارد نشود.

خبرگزاری تسنیم؛ 25 اسفند، مصادف با پنجمین سالگرد رحلت شهادت گونه سردار جهادگر، مهندس حسینعلی عظیمی، از پیشکسوتان برجسته فرماندهی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهادسازندگی بود. به همین مناسبت خبرگزاری تسنیم، با همکاری کانون سنگرسازان بی سنگر (ایثارگران پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد)، یادنامه ای در چند بخش جهت گرامی داشت این چهره نامدار دفاع مقدس منتشر می کند. در این مجموعه، با بهره گیری از یادداشت ها و سخنرانی های ایشان و همچنین گفت وگوهایی با صاحب نظران و همراهان و همرزمان آن مرحوم، زوایایی از زندگی پرفرازونشیب او به تصویر کشیده خواهد شد.

مهندس حاج عباس دارایی نژاد از فرماندهان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد است که افتخار جانبازی دوران دفاع مقدس را نیز داراست.

مهندس دارایی نژاد بیش از 36 ساله با زنده یاد مهندس عظیمی سابقه دوستی دارد؛ آن هم در دوران دفاع مقدس و در جبهه های جنگ. پس از آن دوران نیز در فعالیت های بسیاری، دوشادوش یکدیگر به ایثارگران و کشور خدمت کرده اند که کانون سنگرسازان بی سنگر و شرکت ایثارگری سنگرسازان نور نمونه هایی از این همراهی است.

آقای دارایی نژاد پاسخگوی سؤالات ما در رابطه با مهندس عظیمی بود که با اشک ها و لبخندهایی همراه شد. این گفت وگو در ادامه آمده است.

* * * * *

خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. یکی از جاهایی که بعد از دفاع مقدس شکل گرفت، کانون سنگرسازان بی سنگر بود. لطفاً مقداری درباره تاریخچه و شکل گیری این کانون توضیح بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، إنه خیر ناصر و معین. بنده هم خدمت خوانندگان شما سلام عرض می کنم.

گردهمایی فرماندهان جنگ جهاد سازندگی در سال های 80 تا 82 یک سری تصمیماتی را اتخاذ کرد و کمیسیون هایی را ایجاد نمود. یکی از این کمیسیون ها، کمیسیون تشکیلات بود که تصمیم گرفت سه تشکیلات را به وجود بیاورد.

تشکیلات اول، اداره کل ایثارگران بود که تا پیش از آن، یک اداره زیرمجموعه اداره کل رفاه وزارت جهاد کشاورزی محسوب می شد و تنها 5 تا 6 نفر نیرو داشت. ما نیز کار خود را از همان جا آغاز کردیم. در آن زمان، آقای گلی مشاور وزیر جهاد کشاورزی بود و ما برای اداره ایثارگران مأمور شدیم. اقداماتی انجام دادیم تا این تشکیلات شکل بگیرد، از هماهنگی با سازمان امور استخدامی گرفته تا هر اقدام دیگری که لازم بود.

در دوره ای که ساختار تشکیلاتی وزارت جهاد کشاورزی در حال بازنگری بود و طبق آمار، چندین معاونت و حدود 27 اداره کل حذف شدند، با ارائه استدلال های لازم و با استناد به مصوبه گردهمایی فرماندهان، اداره کل امور ایثارگران وزارت جهاد کشاورزی تصویب و ایجاد شد. همین اداره کلی که امروز شاهد آن هستید، نتیجه آن تلاش ها و مصوبات است.

تشکیلات دوم بنا بود که کانونی به عنوان یک سازمان مردم نهاد (NGO) تأسیس شود که فعالیت های فرهنگی و اجتماعی انجام دهد و مکمل مباحث اداری در اداره کل امور ایثارگران باشد.

تشکیلات سوم نیز شامل تشکیل شرکت های ایثارگری و واگذاری سهام جهاد نصر بود. در سال 76، مجلس مصوبه ای تحت عنوان «قانون الحاق» داشت که بر اساس آن، مؤسسه جهاد نصر، مؤسسه جهاد توسعه و مؤسسه جهاد استقلال باید تحت شرایطی مشخص به ایثارگران جهاد سازندگی سابق—اعم از نیروهای مردمی و دولتی—و همچنین کارکنان جهاد نصر و دیگر مؤسسات مرتبط واگذار می شد.

بنده در هر سه تشکیلاتی که استارت اولیه آن را زدیم، حضور داشتم. در این مسیر، آقای دکتر مهدی گلی انصافاً پشتیبانی بسیار زیادی انجام دادند و همچنین آقای مهندس یدالله شمایلی، که خود از مؤسسان پشتیبانی و مهندسی جنگ بودند، نقش بسزایی ایفا کردند.

آقای مهندس عظیمی نیز با شور و حرارت خاصی در جلسات شرکت می کردند، برنامه ارائه می دادند، ایده پردازی می کردند و حضوری فعال داشتند. این اقدامات، با همراهی فرماندهان محترم قرارگاه ها، تیپ ها و گردان ها، در راستای خدمات رسانی بهتر به ایثارگران جهاد به ثمر نشست.

شما آن زمان مدیریت امور ایثارگرانبودید؟ 

بله، وقتی هم که کار در حال نهایی شدن بود—چون من از ابتدا با دوستان شرط کرده بودم که تا زمان تأسیس این مجموعه حضور داشته باشم—بعداً، به دلیل اینکه جانباز حالت اشتغال بودم، از امور ایثارگران بیرون آمدم و مباحث گذشته، که مربوط به شرکت های ایثارگری بود، را دنبال کردم.

کانون هم در همین زمان شکل گرفته بود؟

بله، بعد از آن آمدیم و استارت کانون را هم زدیم. یعنی ما کانون سنگرسازان بی سنگر را، که در ابتدا نامش "کانون سنگرسازان انصار" بود، راه اندازی کردیم. بعدها دوستان گفتند که چون اعضای این مجموعه سنگرسازان بی سنگر هستند و این عنوان را هم حضرت امام (ره) داده اند و عنوان ارزشمندی هم هست، نام آن به "کانون سنگرسازان بی سنگر" تغییر داده شود.

در شروع کانون، با اجاره یک دفتر در خیابان شهدای گمنام، حتی با هزینه کرد اولیه از جیب شخصی دوستان و تهیه لوازم اداری از شرکت سنگرسازان نور که نزدیک آنجا هم بود، کار را با سه نفر کارمند آغاز کردیم.

ثبت کانون به چه شکلی بود؟

هیئت مدیره و مدیرعامل بعد از این مراحل ثبت شدند. اولین مدیرعامل خود بنده بودم. ثبت سازمان های مردم نهاد، با توجه به روال وزارت کشور و تشریفات مربوط به این کار، مقداری دشوارتر از ثبت یک شرکت است. به هر حال، رئیس هیئت مدیره اولیه آقای مهندس شمایلی بودند و هیئت مدیره نیز توسط اعضای مجمع انتخاب شد.

بعد از مدتی که کانون استقلال یافت و به قوام و دوام رسید، موضوع کانون استان ها را دنبال کردیم. برخی از آن ها تشکیل شدند و برخی نیز در شرف تشکیل بودند. در همین زمان، با توجه به تعهدی که کرده بودم، از مدیرعاملی کانون انصراف دادم و هیئت مدیره، آقای مهندس عظیمی را به عنوان مدیرعامل بعدی انتخاب کرد.

انتخاب مرحوم آقای مهندس عظیمی در سال 1386 بود؟

بله.

و آقای عظیمی هم مسئولیت را پذیرفتند؟

آقای عظیمی، چون اعتقاد به نوع کار کانون داشتند و قبلاً نیز در بحث ایثارگران کار ارزشمندی را با عنوان «رایانه ای کردن اسناد جنگ» آغاز کرده بودند، بسیار با اشتیاق، حرارت، و یک روحیه خاص این مسئولیت را پذیرفتند. ثمره زحمات و تلاش های ایشان این بود که بسیاری از این اسناد برای محققان و افرادی که به آن ها نیاز دارند، قابل دسترس شد. این خود موضوع مفصلی است.

به هر حال، آقای مهندس عظیمی گزینه ای بود که توسط هیئت مدیره وقت انتخاب شد و انصافاً در رابطه با تشکیل کانون استان ها، تقویت سیستم داخلی کانون سنگرسازان بی سنگر، و رونق و توسعه آن، زحمات بسیار ارزشمندی کشیدند. نتیجه این تلاش ها، شکل گیری وضعیتی شد که اکنون مشاهده می کنید، هرچند هنوز جای توسعه بسیاری دارد و مسائل چالشی ای وجود دارد که باید به آن ها پرداخته شود.

آقای مهندس عظیمی با همراهی هیئت مدیره، مشاوران وزیر جهاد کشاورزی—ازجمله آقایان گلی، خداکرمی، نواب—و همچنین مدیران کل امور ایثارگران، ازجمله آقایان نواب، هدایت نژاد، ترشیزی، و در حال حاضر آقای رضوی، تلاش و فعالیت زیادی انجام دادند.

در کانون، پس از مرحوم آقای عظیمی، مدیرعامل های دیگری مانند آقایان نعمتی جم، خداکرمی، و صدوری نیز وارد عرصه مدیریت شدند و هر یک زحمات خاص خود را کشیدند. اما آنچه بیش از همه به چشم می آید، تلاش هایی است که آقای مهندس عظیمی انجام دادند و تحولی در کانون ایجاد کردند. به دلیل مشکلات جسمانی، از مدیرعاملی کانون کناره گیری کردند.

مرحوم آقای عظیمی اعتقاد بسیار بالایی به اهداف پیش بینی شده برای مجموعه کانون سنگرسازان داشتند، که اهدافی بزرگ و گسترده بودند. ایشان علاقه مند بودند که این اهداف به نتیجه برسند، اما به دلیل بیماری نتوانستند به طور کامل این مسیر را ادامه دهند. بااین حال، باوجود شرایط خاص بیماری، همچنان در جلسات هیئت مدیره شرکت می کردند. می توان گفت که از مؤثرترین افراد در تدوین و اجرای اساسنامه و اهداف کانون بودند و با عشق، علاقه، اخلاص، و تعهد خاصی این مسئولیت را دنبال کردند.

تعریف شما به عنوان یک جهادگر با سابقه از مدیریت جهادی چیست؟

مدیریت جهادی خود را صفر حساب می کند، مرتبه ای برای خود قائل نیست و تلاش بی وقفه، شبانه روزی، بدون تعطیلی و بدون معطلی دارد. از تلاشی که می کند، هیچ توقع مادی و معنوی و یا حتی اینکه نامش برده شود و از او تعریفی بشود، ندارد.

هر جا که کمبود و کسری احساس کند و بتواند نقش مثبتی ایفا نماید، با تمام وجود اقدام می کند. اگر فردی را ببیند که شرایط بهتری نسبت به خودش دارد، با اشتیاق او را به کار دعوت می کند، یا حتی جایگزین خود کرده و کمکش می کند تا به اهداف سازمانی برسد. مهم این است که کار انجام شود، نه اینکه نام چه کسی برده شود. به طور کلی، در اعمالی که انجام می دهد، صراحت، صداقت و اخلاص دارد، آن هم بدون هیچ گونه توقع اقتصادی، اجتماعی و...

خب، بدون اغراق، چقدر از این خصوصیات را در وجود آقای عظیمی سراغ دارید؟

یکی از شخصیت هایی که می شود گفت این مشخصات عمدتاً در او وجود داشت، مرحوم آقای مهندس عظیمی بود.

این را نه فقط بنده، بلکه همه دوستانی که آقای عظیمی را می شناختند، به این نکته اذعان دارند. آقای عظیمی کسی بود که قبل از انقلاب تحصیلات عالیه داشت و صاحب یک شرکت پیمانکاری بود. او در پالایشگاه شیراز که یکی از پروژه های بزرگ آن زمان محسوب می شد، پیمانکار بود و درآمد بالایی داشت. شرایط، عنوان و جایگاه اجتماعی بالایی نیز داشت.

اما با وقوع انقلاب، از تمام این ها چشم پوشی کرد و به صحنه انقلاب و جهاد پیوست. اوایل انقلاب نیز عهده دار مسئولیت هایی همچون استانداری هرمزگان شد. معمولاً اگر کسی به چنین پست و مقامی برسد، تلاش می کند آن را به مقام بالاتری مانند وزارت کشور، نخست وزیری یا ریاست جمهوری تبدیل کند، اما آقای عظیمی چنین نکرد.

او با وجود آنکه در پست های مختلف، به ویژه در مناطق محروم، کارهای ارزشمندی انجام داده بود، تمام عناوین را کنار گذاشت و به جهاد سازندگی پیوست. در این مسیر، با برنامه و حساب شده، در حوادثی همچون سیل، زلزله، جنگ و بازسازی پس از جنگ فعالیت کرد. یکی از مهم ترین زحمات او، مشارکت در طرح احیای 550 هزار هکتاری اراضی خوزستان و ایلام و مقابله با ریزگردها بود که از مصادیق مدیریت جهادی محسوب می شود.

اگر بخواهیم از جنگ آب که یکی از بزرگ ترین جنگ ها بود و از اوایل جنگ نیز سختی های بسیاری داشت، سخن بگوییم، قوی ترین فردی که در این زمینه تلاش بی وقفه، بدون سر و صدا و بدون هیچ ادعایی داشت، مهندس عظیمی بود.

طرح های بسیاری در خوزستان، از جمله طرح شهید چمران و طرح شهید بهشتی و همچنین پروژه های مرتبط با تخلیه آب دشمن در پاسگاه زید، توسط ایشان ارائه شد. زمانی که بنده در جهاد اصفهان بودم، ما کانالی به عرض 500 متر ایجاد کردیم و تمامی جاده های موجود را به گونه ای طراحی کردیم که امکان انتقال آب فراهم شود. پل های بزرگی نیز احداث کردیم تا آب را از پاسگاه زید به کارون منتقل کنیم.

نمونه های ارزشمند دیگری از اقدامات ایشان در فاو و سایر جبهه ها انجام شد. یکی از این نمونه ها مربوط به عملیات والفجر 8 بود. ما حدود 9 پل شناور روی کارون، بهمنشیر و اروندرود داشتیم. اولین پل شناور روی اروند را بنده مسئولیت داشتم و در حال نصب بودیم. در فرصت 48 ساعته، عراق تمامی 9 پل را بمباران کرد و ارتباط نیروهای ما را قطع نمود. آبادان، خود یک جزیره است که از اطراف با کارون، بهمنشیر، اروندرود و خلیج فارس احاطه شده است. در آن زمان، تمامی پل های ورودی به آبادان تخریب شده بودند.

سردار صفوی، که در آن زمان فرمانده قرارگاه عملیات فاو و خاتم الانبیاء بود، برخی فرماندهان را جمع کرد و گفت:

" اگر ظرف 48 ساعت اقدامی انجام ندهیم، باید فاو را تخلیه کنیم و احتمالاً جزیره آبادان را هم از دست خواهیم داد ."

در این جلسه، آقای عظیمی نیز حضور داشت. او یک روش ابتکاری و خلاقانه پیشنهاد کرد که همه را شگفت زده کرد. پیشنهاد او این بود که رودخانه بهمنشیر را در چند نقطه پر کنیم تا در صورت بمباران عراق، خسارت قابل توجهی وارد نشود. در ابتدا، نگرانی هایی مطرح شد که اگر بهمنشیر پر شود، کارون قادر به تخلیه آب نخواهد بود و در نتیجه، سطح آب بالا آمده و کل جزیره آبادان را، که پشتیبان عملیات فاو بود، زیر آب خواهد برد. این تصمیم در نگاه نخست، یک اقدام انتحاری به نظر می رسید.

اما برخی از فرماندهان جهاد، از جمله آقای عظیمی، تضمین کردند که این کار بدون مشکل اجرا خواهد شد. تصمیم سختی بود، زیرا برخی فرماندهان نگران بودند که آب، جزیره آبادان را تهدید کند. اما آقای عظیمی، آقای پورشریفی و برخی دیگر از دوستان، جان خود را تضمین این تصمیم قرار دادند. در نهایت، این تصمیم اجرایی شد و ظرف 24 تا 48 ساعت، رودخانه بهمنشیر از سه نقطه پر شد.

این اقدام، بدون آنکه هیچ آب گرفتگی شدیدی ایجاد کند، ارتباط را مجدداً برقرار کرد. در نتیجه، تدارکات فاو دوباره فعال شد و نیروها، امکانات، غذا، مهمات و لجستیک مورد نیاز به منطقه ارسال شد. پس از آن، تدابیری برای کنترل جریان آب در بهمنشیر اتخاذ شد. عراق نیز هرچقدر بمباران کرد، تأثیری نداشت؛ زیرا ماشین های کمپرسی، خاک و شن می ریختند و مسیر ترمیم می شد.

چنین ابتکاراتی در جهاد سازندگی فراوان بود. شهید صیاد شیرازی از این اقدامات به عنوان "معجزات مهندسی در جنگ" یاد می کرد. افرادی مانند آقای عظیمی، آقای پورشریفی و دیگران در عرصه مهندسی، کارهایی انجام دادند که در نوع خود بی نظیر بود.

به نظر بنده و بسیاری از کسانی که او را می شناسند، آقای عظیمی شهید است. او در اثر عوارض ناشی از شیمیایی و جنگ جان خود را از دست داد. همه فرماندهان جهاد او را شهید می دانند، اما متأسفانه او را در قطعه شهدا دفن نکردند، که این مسئله، واقعاً رنج آور است.

اگر بخواهید آقای عظیمی را در یک جمله توصیف کنید، چه می گویید؟

اینکه کسی بتواند آقای عظیمی را در یک جمله توصیف کند، اگر شناختی داشته باشد، سخت است. ولی خب بیشترین چیزی که می شود به آقای عظیمی نسبت داد و در یک جمله گفت این است: «آقای عظیمی فردی جهادی بود که در تمام مراحل زندگی صراحت، صداقت و اخلاص داشت.»

دوست داشتید در مورد آقای عظیمی چه سؤالی از شما پرسیده شود که پرسیده نشد؟

شما در مورد آقای عظیمی سؤالات مختلفی پرسیدید، ولی سؤالی که دوست داشتم مطرح شود—و واقعاً هم در وجود ایشان بود—این است که ایشان همه افراد را بالاتر از خود می دید.

این روحیه، روحیه ای نیست که هر کسی داشته باشد، اما همان روحیه ای است که امامان معصوم (ع) به آن تأکید کرده اند و گفته اند: هر کسی که افراد جامعه را، حتی پایین ترین آن ها را، از خود پایین تر ببیند، آدم کوچکی است .

چون آقای عظیمی آدم بزرگی بود، همه آدم ها، چه ریز و چه درشت، را از خود بالاتر می دید و این ویژگی واقعاً منحصر به فرد او بود. دوست داشتم این سؤال را مطرح می کردید، چراکه هیچ کس نیست که با آقای عظیمی حشر و نشر داشته باشد و ندیده باشد که او، با تواضعی که داشت، خود را پایین تر از دیگران نداند یا تعریفی که از دیگران می کرد، آن ها را بالاتر از خود قرار ندهد.

در پایان اگر مطلب خاصی هست، بفرمایید.

مطالب زیادی درباره آقای عظیمی وجود دارد. همین روحیه ای که او داشت و بیش از 15 سال با بیماری دست وپنجه نرم کرد، قابل تأمل است. چند بار به جایی رسید که گفتند شفا پیدا کرده و واقعاً هم وضعیتش بهتر شد.

روحیه ای که داشت، باعث شد چندین بار بیماری اش را شکست دهد. نهایتاً، با سنی که نسبت به دیگران بالاتر بود و با بیماری ای که برخی را ظرف یک تا دو ماه از پا درمی آورد، مدت ها جنگید. همه اذعان داشتند که او هر چیزی را که از طرف خدا می رسید، می پذیرفت؛ حتی بیماری، سختی و بی پولی را. او مصداق این آیه بود:
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ»
واقعاً فرد صبوری بود که سختی هایی را که برایش پیش می آمد، تحمل می کرد و مصداق صابرین بود.

از اینکه وقتتان را برای توصیف دوست قدیمی تان در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.

بنده هم از شما ممنونم و برای همه عزیزان، به ویژه دوستان و همرزمان قدیمی، آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.

انتهای پیام/

نظرات

captcha