بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
دبیرکل بنیاد هابیلیان در یادداشتی به بررسی پیامدهای حضور گروهک تروریستی منافقین در کشورهای اروپایی پرداخته است.
به گزارش مشرق، سیدمحمدجواد هاشمی نژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) به بررسی موضوع پیامدهای حضور گروهک تروریستی منافقین در اروپا پرداخت؛ وی نوشت:
گروهک تروریستی منافقین با سابقه ای طولانی در اقدام های تروریستی علیه ایران، از زمان آغاز شورش مسلحانه خود در 30 خرداد 1360 تا امروز، مسیری پیچیده و بحث برانگیز را طی کرده است؛ این گروه پس از انجام حمله های گسترده تروریستی علیه شهروندان و مقام های ایرانی، از ایران گریخت و به اروپا پناه برد؛ امروزه، منافقین نه تنها در کشورهایی، چون فرانسه، انگلیس، آلمان، سوئد، آلبانی و ایتالیا حضور دارند، بلکه از حمایت سیاسی و لجستیکی برخی دولت ها و سیاستمداران اروپایی نیز برخوردارند؛ این وضعیت با توجه به سوابق تروریستی این گروه، پرسش های متعددی را مطرح می کند: چرا اروپا از این گروه حمایت می کند؟ این حمایت چه پیامدهایی برای تعهدهای حقوقی و اخلاقی اروپا دارد؟ و حضور این گروه چه تهدیدهایی برای امنیت کشورهای میزبان به همراه می آورد؟ این یادداشت به بررسی این مسائل می پردازد.
حمایت اروپا از گروهک تروریستی منافقین ریشه در عوامل سیاسی، اقتصادی و استراتژیک متعددی دارد که نیازمند تحلیل عمیق تری است:
تخاصم سیاسی با ایران: اختلاف های دیرینه اروپا با ایران بر سر موضوع هایی، چون موضوع هسته ای و سیاست های منطقه ای، منافقین را به ابزاری برای فشار بر تهران تبدیل کرده است؛ این گروه شبه نظامی که پس از خلع سلاح اجباری در سال 2003 وارد فاز فعالیت سیاسی و تبلیغاتی شد و تلاش کرد تا خود را به عنوان یک اپوزیسیون فعال نشان دهد تلاش می کند در تضعیف جایگاه بین المللی ایران نقش ایفا کند؛ این موضوع طبیعتا مطلوب و خوشایند کشورهای متخاصم با ایران است و از آن حمایت می کنند.
لابی گری گسترده و سازمان یافته: منافقین با صرف هزینه های هنگفت، شبکه ای از وکلا، سیاستمداران و رسانه ها در اروپا ایجاد کرده اند؛ برگزاری نشست های پرزرق وبرق با حضور چهره های سیاسی، مانند رودی جولیانی یا جان بولتون و دیگر شخصیت های سیاسی آمریکایی و اروپایی، و تبلیغات گسترده در رسانه های غربی، بخشی از این تلاش هاست؛ این لابی گری نه تنها به خروج این گروه از فهرست های تروریستی کمک کرد، بلکه حمایت های مالی و سیاسی را نیز تضمین کرده است.
منافع امنیتی و سیاسی نهفته: برخی کشورهای اروپایی از حضور منافقین به عنوان اهرمی در روابط سیاسی با ایران بهره می برند؛ از سوی دیگر، این گروه با ارائه اطلاعات ادعایی درباره ایران، به عنوان منبعی برای سرویس های اطلاعاتی اروپا عمل می کند.
ادعای تغییر ماهیت: منافقین مدعی اند که از خشونت دست کشیده و به فعالیت های سیاسی روی آورده اند؛ این ادعا، هرچند با گزارش هایی از ادامه رفتارهای خشونت آمیز در داخل سازمان (مانند آزار اعضای ناراضی) و تاسیس هسته های خرابکارانه تروریستی و صدها پیام و بیانیه دعوت به خشونت و استفاده از سلاح که توسط سرکردگان گروه صادر می شود در تضاد است، اما به اروپا بهانه ای داده تا حمایت خود را توجیه کند؛ این رویکرد نشان دهنده استانداردهای دوگانه ای است که در آن ملاحظات سیاسی بر اصول اخلاقی و حقوق بشری غلبه می کند.
این حمایت بیش از آنکه مبتنی بر ارزش های دموکراتیک باشد، نتیجه محاسبات و رفتارهای سیاسی است، اما این سیاست می تواند در بلندمدت به اعتبار اروپا آسیب بزند، زیرا حمایت از گروهی با سوابق تروریستی، تناقض آشکاری با شعارهای ضدتروریستی سران این قاره دارد.
درباره حمایت اروپا از گروهک تروریستی منافقین باید گفت که این موضوع پیامدهای حقوقی و اخلاقی پیچیده ای به دنبال دارد که شایسته بررسی جامع تر و توجه اروپایی ها است:
تضاد با تعهدهای بین المللی: قوانین بین المللی مبارزه با تروریسم، ازجمله قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، کشورها را ملزم به جلوگیری از فعالیت گروه های تروریستی می کند؛ حمایت از منافقین، حتی پس از خروج از فهرست های تروریستی، می تواند به عنوان نقض این تعهدها تفسیر شود؛ این امر اروپا را در معرض اتهام سیاست زدگی در مبارزه با تروریسم قرار می دهد.
نقض اصول حقوق بشری: گزارش های متعددی از نقض حقوق بشر در داخل گروهک منافقین، ازجمله کار اجباری، محدودیت های شدید بر آزادی اعضا و حتی آزار جسمی و روانی مخالفان، منتشر شده است؛ بسیاری از این گزارش ها متکی به اظهارات ده ها تن از اعضای جدا شده و فراری از این گروهک است؛ حمایت اروپا از چنین گروهی با ادعاهای کشورهای آن در دفاع از حقوق بشر در تضاد است؛ این تناقض می تواند به کاهش اعتماد جهانی به نهادهای حقوق بشری اروپا منجر شود.
بی توجهی به عدالت: قربانیان حمله های تروریستی منافقین که تعدادشان به هزاران شهروند از مجموع 23000 قربانی ترور در ایران می رسد، همچنان خواستار عدالت اند، اما حمایت اروپا از این گروه، این خواسته ها را نادیده گرفته و به نوعی مشروعیت بخشی به عاملان خشونت منجر شده است؛ این بی توجهی نه تنها روابط با ایران را تیره تر می کند، بلکه پیام خطرناکی به دیگر گروه های خشونت طلب ارسال می کند که با تغییر ظاهری رفتار، می توانند از حمایت غرب برخوردار شوند.
این پیامدها نشان دهنده یک تناقض عمیق در سیاست گذاری های کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپاست: چگونه قاره ای که خود را پرچم دار حقوق بشر و قانون مداری می داند، در دام حمایت از گروهی با چنین سابقه ای افتاده است؟ این تناقض می تواند در بلندمدت به انزوای اخلاقی اروپا منجر شود.
موضوع ارتباط حمایت از منافقین با تعهدهای اروپا به قوانین مبارزه با تروریسم و حقوق بشر نیز از آن دست موضوع های مهمی است که در ابعاد ذیل قابل توجه است:
تناقض با کنوانسیون های بین المللی: کنوانسیون های مبارزه با تروریسم، کشورها را ملزم به جلوگیری از تامین مالی، پناه دادن و فعالیت گروه های تروریستی می کنند؛ اگرچه منافقین از فهرست تروریستی اتحادیه اروپا خارج شده اند، اما سوابق آن ها و گزارش های ادامه دار از رفتارهای خشونت آمیز، این پرسش را مطرح می کند که آیا این خروج مبتنی بر شواهد واقعی بود یا تحت فشار سیاسی صورت گرفت؟ حمایت سیاسی و لجستیکی از این گروه، تعهدهای اروپا را زیر سوال می برد.
تاثیر بر اعتبار ضدتروریستی اروپا: اروپا بارها هدف حمله های تروریستی گروه هایی، چون داعش و القاعده قرار گرفته و خود را پیشگام مبارزه با تروریسم معرفی کرده است، اما پشتیبانی از گروهی بدسابقه که اتفاقا مورد شناخت اروپاست این ادعا را تضعیف می کند؛ این سیاست با اصول حقوق بشری اروپا، ازجمله آزادی بیان و حق حیات، در تضاد است؛ این تناقض می تواند به کاهش نفوذ اروپا در مجامع بین المللی حقوق بشر منجر شود.
تحلیل این شرایط نشان می دهد که اروپا در معرض یک دوراهی استراتژیک قرار دارد: حفظ منافع کوتاه مدت سیاسی در برابر ایران با حمایت از یک گروه تروریست فرصت طلب یا پایبندی به اصول بلندمدت حقوقی و اخلاقی؛ انتخاب فعلی، پیامدهای سنگینی برای آینده سیاست خارجی این قاره نه فقط درباره ایران بلکه در حوزه های سیاسی و امنیتی خواهد داشت.
وضعیت قربانیان حمله های تروریستی گروهک نفاق و بی توجهی اروپا به آن ها، یکی از جنبه های غم انگیز این موضوع است که شایسته توجه بیشتری است.
براساس برخی گزارش ها، هزاران نفر در حمله های منافقین در داخل ایران به ویژه در دهه 60 شمسی به شهادت رسیده اند؛ این قربانیان شامل مقام های ارشد، مانند رئیس جمهور و نخست وزیر وقت، و شهروندان عادی، ازجمله زنان و کودکان، بودند که در بمب گذاری ها و ترورها کشته شدند.
این آمار، عمق فاجعه انسانی ناشی از اقدام های این گروه را نشان می دهد؛ خانواده های قربانیان دهه هاست که خواستار محاکمه عاملان این جنایات هستند، اما حمایت اروپا از منافقین، این امید را به یاس تبدیل کرده است؛ این بی عدالتی نه تنها به نارضایتی شدید علیه اروپا و بی اعتمادی به آن در ایران دامن زده، بلکه اعتماد به نهادهای بین المللی را نیز کاهش داده است.
نادیده گرفتن قربانیان، به روابط اروپا با ایران آسیب زده است؛ این سیاست می تواند به انزوای دیپلماتیک اروپا منجر شود، زیرا بسیاری از کشورها این حمایت را به عنوان نشانه ای از استانداردهای دوگانه غرب تفسیر می کنند.
این بی توجهی نه تنها یک شکست اخلاقی است، بلکه یک خطای استراتژیک نیز محسوب می شود؛ اروپا با نادیده گرفتن این قربانیان، به تقویت روایت های ضدغربی در منطقه کمک می کند.
حضور منافقین در اروپا تهدیدهای امنیتی بالقوه ای را به همراه دارد که به آن ها اشاره می شود:
خطر بازگشت به تروریسم: اگرچه این گروه مدعی کنار گذاشتن خشونت است، سوابق آن ها نشان می دهد که در صورت تغییر شرایط، قابلیت بازگشت به اقدام های تروریستی را دارند؛ حضور آن ها در اروپا می تواند به عنوان پایگاهی برای حمله ها مورد استفاده قرار گیرد، به ویژه اگر منافع حامیانشان تغییر کند؛ هدف قرار دادن شهروندان آمریکایی در ایران در دهه 50 شمسی نشان می دهد که دامنه ترورهای این گروه محدود به ایران و هدف قرار دادن منافع ایران نبوده است.
فعالیت های جاسوسی: مجاهدین خلق شبکه ای از هواداران و اعضا را دارند که می توانند برای جاسوسی علیه کشورهای میزبان یا جمع آوری اطلاعات حساس به کار گرفته شوند؛ براساس اطلاعات منتشرشده در سایت رسمی این گروه، حدود 300 گروه پوششی وابسته به این گروه با نام های پرطمطراق حقوق بشری، ورزشی، فرهنگی و اجتماعی در سراسر کشورهای اروپایی به ویژه آلمان، سوئد، انگلیس، ایتالیا، فرانسه، نروژ و هلند وجود دارند که به مثابه اجراکنندگان تصمیم ها و برنامه ریزی های این گروه در این کشورها و تطهیرکننده چهره گروه و سرکردگان آن عمل می کنند؛ این امر امنیت ملی کشورهای اروپایی را تهدید می کند و می تواند به تنش های دیپلماتیک منجر شود.
بی ثباتی اجتماعی: فعالیت های تبلیغاتی و سیاسی این گروه، به ویژه در میان جوامع مهاجر، می تواند به ایجاد شکاف های اجتماعی و سیاسی منجر شود؛ جذب جوانان مهاجر به این گروه و تبلیغات گسترده آن ها، خطر رادیکالیزه شدن بخشی از این جوامع را افزایش می دهد؛ براساس داده ها، این گروه در فضای رسانه ای بعضا بدون نام واقعی خود فعالیت می کند تا بتواند افرادی که ممکن است با شنیدن نام آن دچار حساسیت شوند، نیز با افکار خود همراه کند.
تهدید مخالفان و منتقدان: اعضای سابق منافقین و منتقدان این گروه در اروپا گزارش هایی از تهدید و آزار توسط هواداران این سازمان ارائه کرده اند؛ این رفتارها نه تنها حقوق بشر و آزادی بیان را نقض می کند، بلکه می تواند به بی اعتمادی در جوامع میزبان منجر شود؛ گزارش های متعددی که توسط دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل در این باره منتشر شده قابل توجه است.
واقعیت این است که اروپا با میزبانی از این گروه، خود را در معرض تهدیدهای امنیتی قابل توجهی قرار داده است؛ سیاست حمایت از گروه های تروریستی ممکن است در کوتاه مدت منافع سیاسی به همراه داشته باشد، اما در بلندمدت، امنیت داخلی و خارجی این قاره را به خطر خواهد انداخت.
حمایت اروپا از منافقین، با وجود سوابق تروریستی این گروه، تناقض آشکاری را در سیاست های این قاره نمایان می کند؛ دلایل این حمایت، از تخاصم با ایران تا لابی گری، ریشه در رفتارهای سیاسی دارد، اما پیامدهای حقوقی و اخلاقی آن، ازجمله نقض تعهدهای ضدتروریستی و بی توجهی به قربانیان، اعتبار اروپا را به چالش می کشد.
حضور این گروه همچنین تهدیدهای امنیتی جدی را برای کشورهای میزبان به همراه دارد، از پتانسیل تروریسم گرفته تا جاسوسی و بی ثباتی اجتماعی؛ این سیاست اروپا نه تنها یک تناقض اخلاقی است، بلکه یک اشتباه استراتژیک بلندمدت نیز محسوب می شود که می تواند به نتایج امنیتی و دیپلماتیک ناخوشایندی برای اروپا منجر شود.
{{name}}
{{content}}