بهلول های زمانه در سوجان

روایت قصه سوجان علاوه بر کش وقوسی که در رفتارهای قربان و انتظارهای سوجان دارد، یک خرده روایت شیرین هم به مخاطب ارائه کرده که به نوعی توانسته تلطیف کننده سریال از تلخ مطلق به یک مزه شیرین شود.

به گزارش مشرق، فرانک و جاوید آن طور که خود بازیگرانش می گویند، بهلول هایی هستند که ساده به زندگی نگاه می کنند. بخشی از بار دوگانه شیرین فرانک و جاوید، در دست مرجان متقی است. او برخلاف سادگی های پشت نگاه فرانک، قاطع و مصمم است و چند کلام که بگوید مشخص می شود که تکلیفش با حوزه بازیگری روشن است. مرجان متقی علاوه بر این که مربی تئاتر کودک است، زیرنظر اساتیدی مثل فرزاد موتمن، فریدون جیرانی و رویا نونهالی بوده و در آثاری همچون وارش، خاتون، خاورمیانگی، فرزندان ایران و یک بعدازظهر طولانی نقش آفرینی کرده است.

فرانک، ساده دل اما پیچیده است

مرجان متقی در ابتدای صحبتش درباره سختی های خلق کاراکتر جاوید و اندک بودن دیالوگ های او، می گوید: در تئاتر، دیالوگ ها نقش بسیارمهمی در انتقال مفاهیم دارند اما در سریال، به ویژه در صحنه هایی که دیالوگ کمی وجود دارد، بازیگر باید بتواند با استفاده از حالات چهره، زبان بدن و نگاه، تمام احساسات و مفاهیم را به مخاطب منتقل کند. یکی از چالش های نقش فرانک، نشان دادن طیف گسترده ای از احساسات از جمله شادی، غم، عصبانیت و... باحداقل دیالوگ بود.شخصیت فرانک ترکیبی ازطنز ودرام بود.

پیداکردن تعادل دقیق بین این دو جنبه از شخصیت، به طوری که نه بیش از حد کمدی و نه بیش از حد دراماتیک به نظر برسد، یکی دیگر از چالش های این نقش بود. در عین حال، فرانک شخصیتی بسیار پیچیده و چندبعدی بود. او ساده دل است و رفتاری کودکانه دارد اما با مسئولیت پذیری در مغازه مشغول به کاراست ودرزندگی زناشویی خود ازهمسرش حمایت می کند.این نقش فرصت بسیارخوبی برای من بود تا توانایی هایم را در زمینه بیان احساسات توسعه دهم.

وی در خصوص همکاری با کارگردان و سایر عوامل تولید این سریال هم عنوان می کند: این همراهی برای من بسیار لذت بخش بود؛ به من اعتماد داشتند و فضای مناسبی را برای خلق این نقش فراهم کردند. داستان سریال سوجان و فضای آن برای من بسیارجذاب بود.

قاتل زنجیره ای یا فرانک؟

متقی پیش از این گفته بود دوست دارد نقش قاتل زنجیره ای را بازی کند.حالا ایفای نقش فرانک به ظاهر بسیار دورتر از چیزی است که گفته بود.خودش دراین رابطه می گوید: این دو نقش به ظاهربسیارمتفاوت هستند اما درواقع هردومی توانند برای یک بازیگر چالش برانگیز و جذاب باشند. بازی در نقش یک قاتل زنجیره ای، نیازمند کاوش در اعماق تاریک روان انسان است.

این چالش برای من به عنوان یک بازیگر، بسیار جذاب است. من با توجه به تحصیلاتم که روانشناسی بوده، دوست دارم شخصیت های پیچیده و چندوجهی را روانشناسی و سعی کنم بدانم که چه چیزی باعث می شود یک فرد به چنین جنایاتی دست بزند. بازی در نقش یک قاتل زنجیره ای، فرصتی است برای نشان دادن طیف وسیعی از احساسات و تغییرات روانی در یک شخصیت.

این می تواند یک تجربه بسیارغنی برای یک بازیگر باشد. فیلم سکوت بره ها و بازی درخشان آنتونی هاپکینز در نقش هانیبال لکتر، همیشه الهام بخش من بوده است. هاپکینز با بازی بی نظیر خود، شخصیت لکتر را به یکی از پیچیده ترین و به یادماندنی ترین شخصیت های تاریخ سینما تبدیل کرد. بازی او در این فیلم، نشان داد که یک بازیگر بااستعداد چگونه می تواند با کمترین دیالوگ، عمیق ترین احساسات را به مخاطب منتقل کند.

با توجه به علاقه ام به چالش و نقش های پیچیده، ممکن است فکر کنید که چرا نقش فرانک را انتخاب کردم که به نظر می رسد بسیار متفاوت با نقش یک قاتل زنجیره ای است اما واقعیت این است که هر دو نقش در نوع خود، چالش برانگیز و جذاب هستند. فرانک با وجود سادگی ظاهری، دارای عمق روانی است و فرصت خوبی برای نمایش طیف وسیعی از احساسات است. در نهایت، من به عنوان یک بازیگر، به دنبال نقش هایی هستم که به من اجازه دهند تا خودم را به چالش بکشم و تجربه های جدیدی کسب کنم.

ارکستر سوجان با نت های جوان

اما نکته مهم در مورد سریال سوجان، حضور بازیگران متعدد در یک طیف سنی است که می تواند فضای رقابت را تشدید کند. متقی در این رابطه عنوان می کند: از همان ابتدا، من و سایر بازیگران جوان بر این باور بودیم که هدف اصلی ما، خلق یک اثر هنری واحد و هماهنگ است. به جای رقابت، ما به دنبال همکاری و تکمیل یکدیگر بودیم. هر کدام از ما یک نت خاص در ارکستر بزرگ سوجان بودیم و تلاش می کردیم تا با هم، هارمونی زیبایی را خلق کنیم.

با این حال، هر بازیگری به دنبال فرصتی است تا توانایی های خود را به نمایش بگذارد. برای من، این به معنای پیداکردن تفاوت های شخصیت فرانک با سایر شخصیت ها و برجسته کردن این تفاوت ها بود. من سعی کردم روی ویژگی های منحصر به فرد فرانک تمرکز کنم و آنها را با تمام وجود به تصویر بکشم. همچنین تلاش داشتم روی نقاط قوت خودم به عنوان یک بازیگر تمرکز کنم.

به نظر من، رقابت ناسالم بین بازیگران، نه تنها به نفع کار نیست، بلکه می تواند به کیفیت کار نیز آسیب برساند. همکاری و احترام متقابل، کلیدی برای خلق یک اثر هنری موفق است. من معتقدم که همه ما در سریال سوجان، با همکاری یکدیگر توانستیم یک اثر ماندگار خلق کنیم. معتقدم بازیگر باید بتواند با استفاده از زبان بدن، حالات چهره و نگاه، تمام احساسات و مفاهیم را به مخاطب منتقل کند.

این در حالی است که در عروسک گردانی، صدا نقش اصلی را ایفا می کند و زبان بدن عروسک محدودتر است.وی درخصوص مطالعاتی که برای شناخت این دوره تاریخی داشته می گوید: با توجه به تجربیات سابقم در سریال های تاریخی، از این دوره زمانی اطلاعاتی داشتم و منابعی که باید سراغ شان می رفتم را می شناختم. بخش هایی از کتاب تاریخ جامع گیلان را مطالعه کردم و تعدادی ویدئوی مستند، مربوط به آن دوره دیدم که مرا برای درک فضا آماده کرد.

البته من اصالتی گیلانی دارم و متولد بندرانزلی هستم؛ از فرهنگ و آداب و رسوم گیلان شناخت کافی دارم. در سریال، چاووش خوانی، مراسم نوروز و ازدواج گیلانی به تصویر کشیده شد که برای من جذابیت خاصی داشت. فرهنگ غنی و تنوع بالای زیست بوم ها و قومیت ها در ایران یک نقطه قوت برای هنر این کشور است.

یکی از سکانس های جذاب سوجان، سکانس عقد فرانک و جاوید بود که بازخوردهای مثبت بسیاری داشت. متقی درباره آن می گوید: در سکانس عقد من و جاوید، کارگردان بسیار هنرمندانه از چند تکنیک مهم در کمدی استفاده کرد. تکرار سؤال عاقد و وقوع اتفاقات مختلف در هر بار پرسش، یک انتظار کمدی را در مخاطب ایجاد می کند. هر بار که سؤال تکرار می شود، مخاطب انتظار دارد اتفاق عجیب تری رخ دهد. زمانی که پس از این همه اتفاقات غیرمنتظره، پاسخ به سادگی و با بی خیالی «بله» است، این شکستن انتظار خنده را از بیننده می گیرد. مجموعه ای از علم کارگردانی و فنون بازیگری باعث شده بعضی صحنه ها در ذهن مخاطب ماندگار شود.

جاوید را پررنگ کردیم

اما یک سمت ترازوی عاشقانه فرانک و جاوید، در دست افشین غیاثی است که جاوید را ماندگار کرده است. خودش می گوید مردم خیلی او را نمی شناسند و همین را شاهد می گیرد که کاراکتری که بازی کرده، از او فاصله دارد. غیاثی که این شب ها با نقش جاوید خوش درخشیده، نه شبیه جاوید کم حرف است و نه مثل او سر خم کرده. غیاثی می داند کجای جهان بازیگری ایستاده و تاکید می کند که امثال او نیاز به حمایت دارند. در دوگانه فرانک و جاوید، با او همراه شدیم تا از پذیرش نقش و جهان جاوید برای مان بگوید.

غیاثی درباره نحوه پذیرفتن نقش در سریال سوجان، این طور می گوید: من تجربه این را داشتم که با سریال موچین و تئاتر گذر لوطی هاشم با آقای تبریزی همراه شوم و در این آثار، دو تیپ مختلف را کار کرده بودم. آقای تبریزی با توجه به بازخوردهای مثبت مخاطب، مسئولیت نقش جاوید سریال سوجان را به من سپردند که با حمایت های خانم جهرمی جلو رفتیم. بعد از تست گریم و صحبت هایی که درباره برخی آثار داشتیم تا من آنها را تماشا کنم، شخصیت جاوید شکل گرفت.

دوسه ماه قبل از پیش تولید، بررسی این شخصیت و نحوه اجرای آن را آغاز کردم. به این نتیجه رسیدیم که جاوید گوش های برجسته تری داشته باشد و زمانی که لباس جاوید را به همراه گریم اجرا کردم، تلاش کردم او را در خودم پیدا کنم تا تبدیل به یک تیپ سطحی نشود. تلاش کردم اثر بازیگرانی را تماشا کنم که پیش از این، کاراکترهایی شبیه به جاوید اجرا کرده بودند.

البته در عین حال درباره افرادی تحقیق کردم که مثل جاوید دچار مشکلات ظاهری و رفتاری هستند. تصمیم گرفتم که جاوید تبدیل به یک شخصیت درونی شود. تعامل میان من و آقای تبریزی زیاد بود و پیشنهادات من را می شنیدند و یک تعامل میان مان شکل گرفت. البته این را هم بگویم که در متن فیلمنامه جاوید این قدر پررنگ نبود.

یعنی شخصیتی بود که چند سکانس پرفرازونشیب داشت اما آقای تبریزی با هوشمندی پذیرفتند که عمق بیشتری به جاوید بدهیم. البته این نکته مهم بود که جاوید زیاده گویی نکند. برای همین جایی که احساس می کردم زیاده گویی در فیلم نامه دارد، آن را با مشورت کارگردان کم می کردیم. در واقع تلاش من این بود که یک کمدی موقعیت در سکانس های جاوید وجود داشته باشد. خدارا شاکرم که مردم آن را دوست داشته اند.

غصه نگاه مردم در چشمان یک کاراکتر

آن طور که این بازیگر می گوید، جاوید داستانکی را جلو می برد که در کنار قصه اصلی به مخاطب ارائه می شود. او این طور بیان می کند: من خیلی مراقب این بودم که مخاطب جاوید را پس نزند. در واقع اگر گاهی می خواستم به سمت لودگی بروم، آقای تبریزی در لحظه ترمز من را می کشید و تاکید می کرد که جاوید دیوانه نیست، بهلول است. این جمله را بارها به من می گفتند.

این تاکید باعث می شد که بدانم که جاوید موقعیت ها را می فهمد، عمیق است و حس بزرگ تری به سهراب دارد. برای همین در دیالوگ ها خودش را نشان می دهد؛ به خصوص زمانی که جاوید اقدام به زن گرفتن می کند تا سیر تکامل اش را طی کند اما کسی به دلیل متفاوت بودنش او را جدی نمی گیرد. غصه نگاه مردم به او آزارش می دهد و می خواهد ثابت کند که سالم است.

وی درباره بیان جزئیات و اهمیت دادن به آن در پردازش کاراکتر جاوید هم تصریح می کند: جزئیات برای من مهم بود و به دلیل این که لوکیشن در شهرستان بود، من با بهادر زمانی هم اتاق بودم و با هم ساعت ها چالش داشتیم تا بتوانیم به نقطه درستی برای بازی کردن نقش جاوید برسیم. دو سکانس سخت داشتم که یکی مربوط به سکانس پلانی بود که جاوید بچه دار شده بود و با حال و احوالات خودش تلاش می کرد به دیگران بفهماند که وقت زایمان فرانک رسیده است.

این سکانس را در گرمای 40 درجه شمال و با بارها تکرار گرفتیم. آقای تبریزی سر آن سکانس می گفت نمی خواهم چیزی متوجه شوم که چه می گویی. خودت جملات را پیدا کن. می گفت سهراب باید متوجه شود. یعنی همه چیز بداهه بود و دو کد به مخاطب دادم که یکی زورزدن او به نشانه درد زایمان فرانک و دیگری کلمه قابلمه بود که مشخص است به او گفته اند دنبال قابله برو و او طور دیگری فهمیده است. موقعیت دیگر هم مربوط به فوت مادر هاجر بود. موقعیتی برای من پیش آمد که 24 ساعت قبل از اتاق بیرون نیامدم و فشار عصبی در سکانس سر مزار مادر هاجر داشتم.

سوز دل در ساز جاوید

اما آنچه مخاطب از جاوید می بیند، یک میمیک خاص در صورت است. غیاثی درباره رسیدن به این ظاهر برای کاراکتر جاوید می گوید: سعی کردم ابتدای کار وقتی گریم شدم و طی سه چهار ساعت زمانی که داشتم برای جمع آوری فکت های مربوط به جاوید، به این نتیجه رسیدم که سر جاوید باید کج باشد که نشان از ضعف او به دلیل سرخوردگی او در جامعه است.

در عین حال، حالت لب های او و کوچک کردن چشمانش به دلیل تسلط نداشتنش در بیان کلمات و تلاش برای این است که تمرکز کند. نی و فلوت هم زمانی نهایی شد که آقای تبریزی گفت می خواهم جاوید ساز بزند. خودم تجربه نواختن موسیقی و سازدهنی را داشتم اما چون ساز مدرنی برای آن دوره بود، پیشنهاد فلوت یا نی را دادم. آن را یاد گرفتم که اجرا کنم. افشین می تواند بدون فالشی ساز بزند اما جاوید نوایی دارد که باید فالش می بود.

در سکانس های مربوط به حال خراب او و دوری از جمعیت، کاملا روی نت می زند و سرراست می نوازد. حتی جایی که می خواهد از عاشقی و زن گرفتن بگوید، یک سوز در ساز خود دارد که انگار با آن گریه می کند. سر فوت ستاره هم سوز را در سازش می آورد. سکانس جذاب دیگر، مربوط به همان سکانس معروف سفره بود که نباید در آن اشتباهی اتفاق می افتاد و تلاش کردم در آن یک دنیای متفاوت از جاوید خلق کنم.

کت گشاد هم پیشنهاد آقای تبریزی بود که به این فرم برسیم. خودم اصرار داشتم آن پلیور قهوه ای همیشه بر تنش باشد تا شناسنامه شخصیتی او شود. این کت هم مثل دعای وصل شده روی سینه جاوید و دستبند سبزش، نشانی از او دارد. نکته مهم در اجرای کاراکتری مثل جاوید، لبه حساس و برنده آن است.

غیاثی درباره مابه ازای بیرونی کاراکتر جاوید، به نقش بزرگان سینمای جهان و ایران اشاره کرده و می گوید: همیشه تا زمانی که فرصت داشته باشم، درباره ارائه نقش تحقیق می کنم. چون معتقدم نباید شبیه داشته باشد. در مورد جاوید هم تمام کاراکترهایی را که مورد ذهنی داشتند، بررسی کردم اما نکته مهم این بود که اگر می خواستم از آنها فکت بگیرم، چون لبه تیغ بود، ضرر می کردم و مخاطب آن را پس می زد. از اکبر عبدی در فیلم مادر خیلی فکت گرفتم اما در کنار آن، با افرادی که دچار سندروم بودند هم صحبت کردم.

یک تناقض جذاب

بخشی از جذابیت های جاوید، دوگانه او با برادرش سهراب است. بازیگر نقش جاوید در این رابطه می گوید: وقتی با بهادر زمانی درباره جاوید صحبت می کردیم می گفت سهراب مدام از دست جاوید حرص می خورد و پارادوکس عقل کل و یک بهلول، خیلی جالب درآمده. مدام قبل از سکانس صحبت می کردیم. چند سکانس هم که اوج قصه بود در این ارتباط خوب شکل گرفت و ارتباط برادری خودش را نشان داد. این نکته را هم بگویم که جاوید خیلی از من دور و یک شخصیت مجزایی است.

نظرات زیادی در فضای مجازی برایم می گذارند که الان متوجه شدیم شما سالم هستی. این نشان از خلق درست جاوید داشته. بازیگر وقتی تمام حس را از چشمانش منتقل کند، حتی نیاز به یک جمله دیالوگ هم ندارد. این را در زیبایی اجرای کاراکتر سوجان هم می توان دید. وی در خصوص سختی ها و چالش وقفه در اثری مثل سوجان بیان می کند: من چند کار تئاتر داشتم و همزمان سر سوجان بودم. حفظ راکورد بدنی و کلامی من را خیلی می ترساند و مراقبش بودم.پیشنهاد می کنم یک نظرسنجی انجام شود تا اگر مخاطب سوجان را پسندیده، قصه ادامه داشته باشد.

از توان جوانان استفاده شود

غیاثی مسأله ای را هم پیرامون حمایت از چهره های جوان و کمتر شناخته شده مطرح کرده و می گوید: من از سال 1378 وارد عرصه بازیگری شدم. کار امروز و دیروز نیست. دوره اول کارنامه را رفتم و زیر نظر اساتیدی مثل مرحوم پسیانی، پرویز پرستویی و مهدی سلطانی و مهتاب نصیرپور آموزش دیدم.

چند سال با آقای دژاکام هم کارگردانی و هم بازیگری کار کردم. از سال 91 تا امروز سالی نبوده که در چند تئاتر روی صحنه نرفته باشم. این را هم در نظر بگیرید که هر کار نمایشی، چند ماه تمرین و 30 روز اجرای صحنه دارد. اگر کل این روزها را جمع کنیم، عددش معادل سه سال روی صحنه بودن من است. خلق جاوید یک تجربه 20 ساله است. من امروز نیاز به حمایت دارم.

البته که تاکید من این است که از تکرار پرهیز می کنم. الان هم درگیر مهمان کشی احمد کاوری هستم که یک نقش متفاوتی خواهم داشت. یکی از نقش های وابسته به مسلم را باز می کنم اما نکته مهم استفاده از توانمندی افرادی مثل من است که مشتاق کار هستیم. آن قدر رقابت زیاد است و گروه های ریز شکل گرفته که محصولات را در دست دارند که گاهی یک بازیگر در سه پلتفرم کار می کند. بازیگر نیاز به حمایت جدی دارد.

بازیگری برای من تماماً شوق و زندگی است اما تا روزی کار می کنم که مردم من را دوست داشته باشند. اگر روزی احساس کنم مردم من را نمی خواهند یا دوست ندارند، از دنیای بازیگری خداحافظی می کنم. در واقع می خواهم تمام آنچه می دانم را اجرا کنم و ادعایی ندارم. من پر از پتانسیل و مثل ورزشکاری هستم که سال ها تمرین کردم و حالا دنبال میدانگاهی برای مدال گرفتن هستم. ذات بازیگری خود را نشان دادن است. این واقعیت است اما آن قدر انگیزه و توان دارم که نمی توانم یک روز بیکار بمانم. باید همه استفاده را از این توان انجام داد.

دوگانه فرانک و جاوید

هر کدام از کاراکترهای فرانک و جاوید، به پشتوانه سال ها فعالیت در حوزه آثار نمایشی، آماده اجرای این کاراکتر خاص شده اند تا به دل مخاطب بنشیند و بتواند در قاب تلویزیون درخشان جلوه کند. افشین غیاثی بازیگر نقش جاوید، درباره همراهی با بازیگر نقش فرانک، می گوید: با مرجان متقی بررسی زیادی روی این دو نقش داشتیم.

خانم متقی بیان خوبی دارد و توانمند است. صحبت های زیادی درباره این دو نقش داشتیم که گاهی چیزهایی به ذهنم می رسید که از آقای تبریزی خواهش می کردم اجرا کنیم. یکی از سکانس های خاطره انگیز، مکتب خانه است که اسم سهراب را می گوید. برخی سکانس ها جاوید نبود و آقای تبریزی آن را اضافه می کرد تا داستانک جاوید جلو برود. لطف خداست که جاوید به دل مخاطب نشسته و از همه همراهانم تشکر می کنم که کمک کردند جاوید خلق شود.

مرجان متقی ایفاگر نقش فرانک هم از همراهی با نقش مقابل خود می گوید: ارتباط من با آقای غیاثی که نقش جاوید را بازی می کردند، بسیار دوستانه و حرفه ای بود.ما پیش ازشروع فیلمبرداری، جلسات متعددی رابا هم داشتیم تابتوانیم درک مشترکی از شخصیت های مان و روابط بین آنها پیدا کنیم. این جلسات به ما کمک کرد تا بتوانیم به خوبی با هم هماهنگ شویم و بازی های مان مکمل یکدیگر باشد.

ما سعی کردیم پیش زمینه مشترکی برای شخصیت های مان بسازیم. برای مثال، در مورد خاطرات دوران کودکی، آرزوها و ترس های مان صحبت کردیم. این کار به ما کمک کرد تا بتوانیم ارتباط عمیق تری با شخصیت های فرانک و جاوید برقرار کنیم و بازی های مان طبیعی تر به نظر برسد. او درباره ظریف بودن سکانس های مربوط به این دو نفر عنوان می کند: در مورد لحظاتی که بیننده دلش برای ما می سوزد، باید بگویم که ما می خواستیم مخاطب، بتواند با فرانک و جاوید همذات پنداری و احساسات آنها را درک کند.

برای رسیدن به این هدف، سعی کردیم به جزئیات بازی های مان توجه کنیم. به طورکلی،همکاری من با آقای غیاثی بسیار لذت بخش و سازنده بود. من معتقدم که توانستیم با هم یک زوج باورپذیر و دوست داشتنی را خلق کنیم.

نظرات

captcha