اورونوف نیم فصل از پرسپولیس جدا می شود؟
هافبک تهاجمی ملی پوش ازبکستانی تیم پرسپولیس همچنان از یک تیم قطری پیشنهاد دارد و ظاهرا می خواهد از این تیم جدا شود.
یک پژوهشگر علوم قرآنی گفت: در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه، توجه به آموزش و پرورش و تحول در آن به مثابه توجه به اهمیت فونداسیون در ساختمان است که هم بار اصلی ساختمان را متحمل می شود و هم نقشه ساختمان بر آن پیاده می شود و درواقع تأمین کننده سازه و معماری و نحوه بهره برداری از ساختمان است.
همگرایی و همکاری میان دو نهاد علمی حوزه و دانشگاه می تواند نقش مؤثری در رفع چالش های فرهنگی و اجتماعی کشور ایفا و به ارتقای سطح علمی جامعه کمک کند. به مناسبت هفته وحدت حوزه و دانشگاه، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفت وگویی با علی اکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآنی انجام داده است. در پنج شماره گذشته، به وجوه اشتراک و اختلاف حوزه و دانشگاه، سابقه تأسیس هر یک از این دو مرکز علمی، اینکه رسیدن به تمدن نوین اسلامی از بستر کدام یک محقق می شود، تفکیک این مراکز، رویکرد علما نسبت به حوزه و دانشگاه، راهکارهایی برای اتحاد حقیقی میان حوزه و دانشگاه و اصول مبتنی بر این نظام بدیع و تحلیل جریان های مخالف با این نظام تحولی پرداختیم. در شماره پیش رو، مطالبی درباره منشأ اختلاف میان حوزه و دانشگاه و نقش آموزش و پرورش در ایجاد نظام بدیع آموزشی می خوانیم.
از جمله مباحثی که همیشه مطرح و مورد اختلاف صاحب نظران نیز بوده، موضوع تعریف علم به مثابه یک مشترک لفظی، چیستی، فلسفه و تاریخ آن، انواع علوم و ارتباط آن ها با هم و تعامل، تعاون یا تعارض با واقعیت هایی همچون دین، ایمان و هنر است، یا حتی تعریف علوم الهی، دینی، اسلامی و انسانی یا تفکیک علوم طبیعی، تجربی و آزمایشگاهی از علوم پایه و علوم اندیشه محور یا وحی محور و آسمانی و یا از زاویه دیگر، علوم اکتسابی از علوم موهبتی، الهامی و لدنّی؛ همچنین علوم قدیم و جدید و نیز علوم غریبه، خفیه و ماوراء الطبیعه از علوم طبیعی و مادی محض.
بیشتر بخوانید:
اتحاد حوزه و دانشگاه؛ تحولی انقلاب گونه انقلاب ماهوی در آموزش و پژوهش؛ پیش شرط تحقق گام دوم انقلاب حوزه دانشگاهی و دانشگاه حوزوی؛ نیاز امروز جامعه اسلامی حوزه یا دانشگاه؛ مسیر تمدن نوین اسلامی کدام است اهداف بلندمدت امامین انقلاب از وحدت حوزه و دانشگاهدر نتیجه و از رهگذر همین تعاریف متعدد و دسته بندی های گوناگون، اختلافات دیگری از جمله اختلاف حوزه و دانشگاه و همچنین کیفیت رفع و دفع اختلاف میان این دو نهاد اصلی علمی و ایجاد اتحاد و وحدت میان آن ها هم متبلور شده و در زمانه ما بروز و ظهور کرده است.
برخی به حق معتقدند که همه علوم از یک جا و یک مرکز واحد نشئت می گیرند و تفکیک علوم به دینی و غیردینی، اسلامی و غیراسلامی، انسانی و طبیعی و تقسیمات دیگر صحیح و حقیقی نیست.
منشأ علم را خداوند علیم خالق عالم می دانند که از طریق او اسباب و شرایط میسر و ممکن شده و به سایر موجودات، اعم از انس و جن، حیوان و نبات به نسبت ظرفیت وجودی شان منتقل می شود و به بیانی دیگر، همه علوم «الهی» هستند، منشأ آن ها «الله» محسوب می شود و اختلاف علوم درواقع به موضوع و متعلق آن هاست و نه در اصل و اصالت شان. این اختلافات نیز ظاهری و اعتباری و نه ذاتی و حقیقی به شمار می روند.
در این نگرش، هرگونه علمی در هر موضوعی یک وظیفه بیشتر به عهده ندارد و آن هم معلوم کردن مجهول است. همان طور که در قسمت های پیش تصریح کردیم، مرحوم شیخ بهایی، علامه دوران درخشان صفویان، نمونه بارز و دانشمند الگو در این دیدگاه است.
البته برخی از علمای معاصر ما هم که مشهور و ملقب به علامه اند، ذوالفنون بوده و هستند، با این تفاوت مهم که شیخ بهایی به همه علوم زمان خود تا علوم غریبه و خفیه مانند علم جفر مجهز بود؛ ولی علمایی بزرگ و کم نظیر مانند علامه شعرانی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، علامه طهرانی، علامه شهید مطهری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادی آملی و برخی دیگر با همه عظمتشان که ما در برابرشان سر تعظیم فرود می آوریم، به همه علوم روز که با تأکید بیان می کنم، مجهز نبوده و نیستند و معلوماتشان در علوم و فنون خارج از چارچوب حوزه علمیه نیز در همان علوم قدیم و منابع و کتب گذشتگان و تراث علمای سلف بوده است و تخصصی در فیزیک مدرن، شیمی جدید، دنیای نوپدید کامپیوتر و دنیای پیشرفته انرژی ها، اشعه ها و امثالهم نداشته و ندارند.
بنابراین چنانچه نهادهای علمی ما به پرورش چنین بزرگانی هم موفق شوند، پاسخگوی همه نیازهای روزافزون در چارچوب گام دوم انقلاب اسلامی که از سوی رهبر روشن ضمیر و آینده نگرمان مطرح شده است، نخواهند بود.
در زمان هایی که مراکز علمی، تشکیلات آموزشی و بودجه های کلان دولتی و مردمی رایج و دارج نبوده اند، در سرزمین سرشار از هوش و استعداد ما، تولیدکنندگان علم و فناوری همانند فارابی، خوارزمی، خیام، بیرونی، رازی ، ابن سینا، خواجه نصیر، شیخ بهایی و امثالهم جهان علم و دانش را در زمان خود تا قرن های بعد از خود تحت تأثیر قرار می دادند. اکنون که هزاران مرکز علمی، آموزشی و پژوهشی در همه رشته ها با حمایت دولت و ملت در جای جای کشور داریم، اگر اراده ای برای احیای هویت ایران اسلامی مان وجود داشته باشد، تربیت شیخ بهایی های زمانه کار چندان مشکلی نیست.
تربیت فقیهانی که فیزیک، ادبیات، منطق و تفسیر هم بدانند، فیلسوفانی که در آزمایشگاه شیمی هم به عرفان، اخلاق و علوم قرآن و حدیث بیندیشند، اخترشناسانی که از پشت تلسکوپشان علاوه بر رصد ستاره های آسمان در توحید، نبوت و امامت بر معرفتشان در خداشناسی، انسان شناسی و هستی شناسی بیفزایند، حکیمانی که در طب حاذق باشند و طبیعت را هم بشناسند و همچون متکلمان، متقن و مستدل سخن بگویند، فن و هنر را هم بشناسند و چون ریاضی دانان متبحر بر محاسبات هندسه، جبر و مثلثات هم مسلط باشند و در بیان احکام دین هم به لکنت نیفتند و سیاستمدارانی که علاوه بر علوم فرمانروایی و حکمرانی، اقتصاد و تجارت اسلامی را در کنار فهم عمیق از معارف قرآن و عترت و نیز علوم تجربی عمیقاً بفهمند و... .
بدون شک تحقق چنین امری که از اهداف انقلاب اسلامی است، از نظام آموزشی غربی و سکولار برنخواهد آمد. نکته دیگری که باید بر آن تأکید کنیم، ضرورت تحول در مقاطع تحصیلی پیش از دانشگاه است که ما با عنوان «آموزش و پرورش» می شناسیم. حال چون مناسبت هفته وحدت حوزه و دانشگاه بود، تکیه اصلی بحث بر این دو نهاد گذاشته شد؛ ولی توجه به آموزش و پرورش و تحول در آن به مثابه توجه به اهمیت فونداسیون در ساختمان است که هم بار اصلی ساختمان را متحمل می شود و هم نقشه ساختمان بر آن پیاده می شود و درواقع تأمین کننده سازه و معماری و نحوه بهره برداری از ساختمان است.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}