یا خوابند، یا مست اند یا دیوانه اند!

این روزها طیفی از مدعیان اصلاحات که مسئولیت های دولتی دارند در اقدامی هماهنگ با مقامات آمریکایی(که ان شاءالله تصادفی باشد)و به گونه ای کم سابقه به تزریق یأس و ناامیدی در افکار عمومی روی آوردند...

به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: 1- کسانی که این روزها به جای تلاش برای حل برخی از مشکلات پیش روی، نسخه مذاکره با آمریکا را می پیچند، یا « ساده لوحند» و از هوشمندی چندانی برخوردار نیستند، یا « ناکارآمدند» و ناتوانی خود در حل مشکلات را زیر پوشش مذاکره با آمریکا پنهان می کنند، یا خدای نخواسته به فریب یا به طمع « سر و سری با دشمن دارند» و یا به قول آقای روحانی -که البته با بینش و منش خود ایشان همخوانی چندانی نداشت!- « دیوانه اند».

اگرچه ساده لوحی خوشبینانه ترین احتمال درباره آنهاست ولی هر یک از چند احتمال یاد شده درباره پیشنهاددهندگان مذاکره با آمریکا، صحت داشته باشد، در این نکته تردیدی نیست که صلاحیت حضور در مسئولیت های نظام را ندارند!

2- نکته درخور توجه این که طی تقریباً دو دهه گذشته، زمزمه مذاکره با آمریکا از سوی برخی جریانات داخلی و همسو با رسانه های بیگانه مطرح شده است و در همان حال تلاش شده است تا انبوهی از اظهارات و نوشته های یأس آفرین و ناامیدکننده، بزرگنمایی درباره مشکلات و نمایش ناتوانی از مقابله با آن و... به افکار عمومی تزریق شود! پیش از این در یکی از یادداشت های کیهان به ترفند روانی « غرق مصنوعی» اشاره کرده و آورده بودیم « غرق مصنوعی - Artificial Drowning » یکی از ترفندهای پیچیده در عملیات روانی است.

دشمنان از این ترفند، برای تزریق ناامیدی و بن بست به جامعه هدف و در نهایت، القای خواسته خود به عنوان راه خروج از آن بن بست مصنوعی استفاده می کنند. باور ما بر این است - و برای آن مستندات فراوانی هست- که این روزها، دشمنان بیرونی با بهره گیری از پادوهای خود و یا کج فهمان و ساده لوحان داخلی، درپی بهره گیری از این ترفند علیه ایران اسلامی هستند».

3- ژنرال فرانسیسکو فرانکو، دیکتاتور خونریز اسپانیا که 36 سال (1939 تا 1975) حاکم مطلق العنان این کشور بود، هنگامی که قصد حمله به مادرید و برچیدن بساط جمهوری را داشت، در نامه ای خطاب به جمهوری خواهانی که شهر مادرید را در اختیار داشتند، نوشت: «من با چهار ستون سرباز و تجهیزات از شرق و غرب و شمال و جنوب به سوی شهر در حرکتم، اما شما فقط روی این چهار ستون حساب نکنید بلکه ستون دیگری هم داریم که در داخل شهر و حتی در میان جمع شما هستند که برای ما فعالیت می کنند! آنها «ستون پنجم» ما هستند»!

وقتی سپاه فرانکو به مادرید رسید، مردم آماده تسلیم بودند چرا که ستون پنجم از مدت ها قبل، مأموریت خود را که تزریق ناامیدی و یاس نسبت به آینده بود به اجرا درآورده و عرصه زندگی را بر مردم تنگ و تلخ کرده بودند و درحالی که خود عامل آن پلشتی ها و ناهنجاری ها بودند، همه مشکلات را به نظام موجود نسبت داده و تنها راه نجات را در پذیرش حاکمیت ژنرال فرانکو آدرس می دادند! و این گونه بود که زمینه ورود بی دردسر ژنرال فرانکو و دیکتاتوری خونریز وی را برای 36 سال متوالی - تا هنگام مرگ او- فراهم آوردند. گفتنی است واژه « ستون پنجم » از همان هنگام به فرهنگ سیاسی وارد شده است.

4- این روزها طیفی از مدعیان اصلاحات که مسئولیت های دولتی دارند، در اقدامی هماهنگ با مقامات آمریکایی (که ان شاءالله تصادفی باشد) و به گونه ای کم سابقه از یکسو به تزریق یأس و ناامیدی در افکار عمومی روی آورده اند و در همان حال از مذاکره با آمریکا به عنوان تنها راه خروج از مشکلات تاکید می ورزند. بخوانید:

« باید بفهمیم که راهی جز مذاکره وجود ندارد. ما باید به دنبال حل مشکلات خودمان با دنیا و آمریکا از طریق مذاکره باشیم »! و یا « باید با آقای ترامپ مذاکره کنیم؛ نمی شود که مسائل کشور را معلق نگه داشت »! و « برای حل مشکلات، چاره ای جز مذاکره با آمریکا نداریم »! یا « منافع ما در مذاکره مستقیم با آمریکاست »! و...

5- دیروز «ریچارد نفیو» که به معمار تحریم ها علیه ایران شهرت دارد طی یادداشتی در نشریه آمریکایی «فارن افرز» از کارآمدی تحریم ها علیه ایران ابراز ناامیدی کرده است و درباره حمله احتمالی به ایران نیز می نویسد « پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد». ریچارد نفیو تاکید می کند که « مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است» (مهار ایران و نه حل مشکلات ! آنگونه که مدعیان اصلاحات بیان می کنند).

6- رهبر معظم انقلاب طی سخنانی ابتدا از کسانی که به قول ایشان « ادّعای فهم سیاسی هم می کنند» و « مدّعی سیاست ورزی و سیاست دانی و اطّلاع از اوضاع جهان » نیز هستند ولی راه حل مشکلات را در مذاکره با آمریکا می دانند! گلایه می کنند و سپس در بیانی حکیمانه و مستدل (که ده ها نمونه مشابه دیگر نیز دارد) خطاب به آنها می فرمایند: «خب با آمریکا چه جوری مشکل حل می شود؟ این سؤال واقعی است، جدّی است. نمی خواهیم با هم دعوا کنیم، سؤال می کنیم: مشکل با آمریکا چه جوری حل می شود؟ با نشستن و مذاکره کردن و از آمریکا تعهّد گرفتن مشکل حل می شود؟ [اینکه] بنشینیم با آمریکا مذاکره کنیم، تعهّد بگیریم که شما باید فلان کارها را بکنید، فلان کارها را نکنید، مشکل حل می شود؟ در قضیّه بیانیّه الجزایر، سر قضیّه آزادی گروگان ها در سال 60، شما نشستید با آمریکا صحبت کردید.

بنده آن وقت نماینده مجلس بودم -البتّه در مجلس نبودم، در جبهه بودم، اهواز بودم- همان وقت این جا در تهران همین حضرات نشستند به واسطه الجزایر و بدون رودررویی با آمریکایی ها صحبت کردند - البتّه مصوّبه مجلس بود، کار غیرقانونی ای نبود- قرارداد گذاشتند، تعهّدهای متعدّدی گرفتند که ثروت های ما را آزاد کنید، تحریم های ما را بردارید، در امور داخلی کشور ما دخالت نکنید، و ما هم از این طرف گروگان ها را آزاد می کنیم. گروگان ها را آزاد کردیم، آیا آمریکا به آن تعهّدات عمل کرد؟ آیا آمریکا تحریم را برداشت؟ آیا آمریکا ثروت های مسدودشده ما را به ما پس داد؟

نه، آمریکا به تعهّد عمل نمی کند؛ خیلی خب، این هم مذاکره و نشستن با آمریکا. یا در برجام؛ گفتند که [اگر] شما فعّالیّت صنعتی هسته ای را کم کنید -حالا جرأت نکردند بگویند تعطیلِ تعطیل- به این مقدار فروکاهی کنید، ما این کارها را انجام می دهیم؛ تحریم ها را برمی داریم، این کار را می کنیم، آن کار را می کنیم؛ کردند این کارها را؟ نکردند دیگر. مذاکره مشکل ما را با آمریکا حل نمی کند».

7- و در ادامه همان سخنان (5 / 9 / 1401 در دیدار با بسیجیان) می فرمایند: « بله، مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل می کند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم، نه یک بار، آمریکایی ها به یک بار باج هم قانع نیستند، امروز باج بدهیم، فردا می آیند یک باج دیگر می خواهند، [باز باید] باج بدهیم، پس فردا می آیند یک باج دیگر می خواهند، [باز باید] باج بدهیم. امروز می گویند هسته ای را تعطیل کنید - اوّل می گویند بیست درصد را تعطیل کنید، بعد می گویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد می گویند بساط هسته ای را برچینید- بعد می گویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد می گویند شورای نگهبان را بردارید، آمریکایی ها باج می گیرند.

اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید، مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را می خواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعی تان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ من نمی گویم [طرفدار] جمهوری اسلامی، ممکن است یکی جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشد امّا ایرانی باشد، غیرت ایرانی داشته باشد؛ [او هم] حاضر نیست این باج ها را بدهد. آمریکا به کمتر از این قانع نیست؛ چرا نمی فهمند؟ مذاکره با آمریکا مشکلی را حل نمی کند. اگر حاضرید باج بدهید، نه یک بار، نه دو بار، پشت سر هم، در همه مسائل اساسی، و از همه خطوط قرمزتان عبور کنید، بله، آن وقت آمریکا با شما دیگر کاری ندارد، مثل دوران پهلوی ».

8- حالا جای آن است که از قول ابوسعید ابوالخیر این دو بیت را خطاب به مبلغان مذاکره با آمریکا زمزمه کنیم؛

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای

گفت یا آب است یا باد است یا افسانه ای

گفتمش، اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟

گفت؛ یا خوابند یا مستند، یا دیوانه ای

نظرات

captcha