اورونوف نیم فصل از پرسپولیس جدا می شود؟
هافبک تهاجمی ملی پوش ازبکستانی تیم پرسپولیس همچنان از یک تیم قطری پیشنهاد دارد و ظاهرا می خواهد از این تیم جدا شود.
رضا ناجی بازیگر سینما و تلویزیون خاطره خنده داری از دیدارش با شهریار تعریف کرد، از تسلطش به مکانیکی سخن گفت و خاطرات صادقانه ای از لحظات ترسناک حضور در جبهه روایت کرد.
وقتی زمان شهریار هم برق می رفته است!
وی ادامه داد: حین شب شعر، برق ها رفت و شهریار از حفظ شعرخوانی می کرد. دوستی که به هنر علاقمند بود و حالا از دنیا رفته هم همراه ما بود و درست کنار استاد نشسته بود. آن زمان پتو می انداختند، پشتی می گذاشتند و برای هر سه مهمان یک بشقاب شیرینی قرار می دادند. وقتی برق آمد استاد دید در بشقابش هیچ شیرینی وجود ندارد! استاد هم از دوست ما پرسید تو به شعرهای من "به به" می گفتی یا به شیرینی های من!؟
درحالی که ناجی درباره آموختن مکانیکی زمان سربازی توضیح می داد، ناگهان کاراکتر شاغلام با بازی جواد انصافی با یک نیسان خراب وارد دکور برنامه شد و ناجی اشکال این ماشین را پیدا کرد و توضیحاتی درباره قطعه «قژن پین» داد!
ناجی درباره مرحوم علامه جعفری توضیح داد: همسر او زمان کودکی همسایه ما بود و مرحوم را گاهی در محله مان می دیدیم.
ماجرای سرطان روده آقای بازیگر
وی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به اینکه سرطان روده داشته، در این خصوص گفت: بار اول 23 سانت از روده بزرگ من بریدند و چند ماه بعد که آزمایش دادم گفتند برو زندگی ات را بکن، دیگر آثاری از بیماری نداری. 15 سال بعد دوباره همان درد شروع شد و 13 سانت دیگر از روده ام را بریدند. 7 ماه هم شیمی درمانی کردم. حالا از آن عمل 5 سال می گذرد و خداراشکر حالم خوب است.
دروغ در سینما ناراحتم می کند
ناجی در بخشی از برنامه به آوازخوانی آذری پرداخت و در پاسخ به اینکه چه چیزی در سینما او را ناراحت می کند، گفت: دروغ. اکثر با تهیه کننده ها به این مشکل می خورم.
ماجرای رضایت گرفتن برای یک بازیگر روی آنتن تلویزیون چه بود؟بغض ناجی در هنگامِ بازخوانی یک خاطره درباره فردین
این بازیگر سینما و تلویزیون در بخش دیگری از این مصاحبه در خصوص دیدار با زنده یاد فردین زمان اکران فیلم «آواز گنجشک ها» گفت: از فردین پرسیدم استاد چرا شما از ایران نرفتید؟ جواب او حالم را بد کرد و اشکم درآمد. گفت من فردین نبودم این مردم بودند که مرا فردین کردند، من نمی توانم به مردم پشت کنم و بروم. این حرف مرحوم فردین را هیچ وقت فراموش نمی کنم.
دوست دارم نقش مولانا را بازی کنم
او درباره نقشی که دوست داشته بازی کنه اما فرصتش پیش نیامده گفت: دوست دارم نقش مولانا را کار کنم.
این بازیگر همچنین دیالوگ معروف علی نصیریان در «هزار دستان» و دیالوگی از تام هنکس در «فارست گامپ» را باز اجرا کرد.
از ترس توپ های فرانسه در جنگ در دستشویی قائم می شدم
ناجی با بیان اینکه یک سال و 5 ماه و 4 روز در جبهه بوده، از خاطرات دوران جنگ این گونه گفت: هرکسی بگوید جبهه ترس ندارد دروغ می گوید. توپ های فرانسه خیلی نامرد بودند که از دور شلیک می شدند بعضی مواقع من از ترس به دستشویی می رفتم. توپ های فرانسه 29 ثانیه سوت می کشید تا به زمین برخورد کند، صدای سوت که می آمد می شمردیم و تا 20 باید خودمان را به سنگر می رساندیم. یک روز من در دستشویی بودم که دیدم خبری نیست و بیرون آمدم. تا درآمدم صدای سوت درآمد و من تا سوت 20 خودم را به سنگر رساندم. انفجار خیلی بزرگی بود. به من گفتند چطور شد از دستشویی بیرون آمدی!؟ گفتم فکر کردم خبری نیست!
انتهای پیام/
{{name}}
{{content}}