نقاط ضعف و قوت کتاب«فلسفه تاریخ» عباس زریاب

عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه کتاب فلسفه تاریخ عباس زریاب، صورت درس گفتار دارد و شاگردان وی گزارش های این کتاب را از تدریس های وی در دانشگاه آزاد اسلامی آماده کرده اند لذا ما با کتاب مطلقا تالیفی مواجه نیستیم، گفت: با این وجود کتاب فلسفه تاریخ با همه ضعف ها یکسری امتیازاتی دارد که نمی‎توان از آن عبور کرد.

به گزارش ایکنا، حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین حسینی؛ عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، هشتم دی ماه در نشست «نقد و معرفی کتاب فلسفه تاریخ» نوشته عباس زریاب که در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد با بیان اینکه آشنایی بنده با آقای زریاب با ترجمه کتاب لذت فلسفه ویل دورانت و ترجمه برخی آثار دیگر بوده است، گفت: من خودم به ایشان از طریق کتاب سیره رسول الله(ص) رسیدم؛ این کتاب در مورد تاریخ صدر اسلام است و ویژگی اش این است که مدخلی برای سیره نویسی به فارسی محسوب می شود همچنین منابع و استنادات معتبر آن فوق العاده است لذا بر بسیاری از کتب سیره می چربد که متاسفانه به یک جلد بسنده شد. یکی از دلایلی که سبب شده تا مختصر بماند اعتبار اسناد و وسواس ایشان در این زمینه است. وی افزود: آقای زریاب در مقدمه فلسفه تاریخ، زندگینامه خودنوشت دارد و از علاقه مندی های خود به کتب تاریخی در دوره نوجوانی و مدرسه گفته است و اینکه اطلاعات او گاهی از برخی معلمانش بیشتر بود؛ او با دیوان اشعار و از جمله شاهنامه مانوس بود و عشق به آثار ادبی و مطالعه منابع تاریخی از دوره کودکی با او همراه بود و به آثار بدیع الزمان علاقه داشته است همچنین به برخی روحانیون محله خود هم علاقه داشت. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، اظهار کرد: زریاب مقداری دروس حوزوی را تا سطح و شرح منظومه ملاهادی سبزواری را نزد امام خواند؛ مدتی به آلمان رفت و با وجود زمینه برای تدریس به ایران آمد و در دانشگاه تهران تدریس کرد ولی با وقوع انقلاب مهاجرت کرد و مجداد به ایران برگشت. وی ادامه داد: زریاب از جمله کسانی است که به چند زبان مانند انگلیسی، عربی و ... مسلط بود؛ با فقه و تفسیر و کلام و ادبیات و تاریخ... بسیار آشنا بود یعنی حوزه مطالعات گسترده داشت و برخی او را فردی کم نظیر در این عرصه می دانند. در حقیقت ما با شخصیت تراز علمی روبرو هستیم و تعبیر علامه برای وی به کار برده اند؛ او هم دقت قدما را داشت و هم با سندنویسی آشنایی داشت. او خیلی به تفکیک علوم قائل نبود لذا در تاریخ از فلسفه و کلام بهره برده است و برعکس. حسینی بیان کرد: نسل زریاب نسلی بود که سواد علمی حوزوی و دانشگاهی در حد عالی داشتند؛ تعصب ملی و میهنی داشتند لذا علاقه به برگشت به میهن داشتند تا در کشور خدمت کنند؛ عموما روستازاده بودند و خصوصیاتی داشتند که آنان را تراز کرده است لذا کارهای آنان با گذشته نیم قرن قابل رجوع است و البته نقدهایی هم به آثارشان وارد است. حسینی با بیان اینکه این کتاب صورت درس گفتار دارد و شاگردان وی گزارش های این کتاب را از تدریس های وی در دانشگاه آزاد اسلامی آماده کرده اند لذا ما با کتاب مطلقا تالیفی مواجه نیستیم، اضافه کرد: البته این پرسش بی پاسخ برای بنده وجود دارد که چرا کسانی هنوز به نقد کتب فلسفه تاریخ نپرداخته و به منابع ارزشمند قبل از انقلاب توجه نکرده اند؛ ما نمی توانیم بدون توجه به این منابع کار دقیق و خوبی انجام دهیم و علت پرداختن بنده به این کتاب آقای زریاب هم همین است گرچه این کتاب به دلایلی، منبع چندان اصیلی هم نیست.

نبود الگو برای نقد

حسینی با بیان اینکه این کتاب پنج فصل دارد، گفت: در فصل اول اصطلاحات را مورد توجه قرار داده و به تفاوت تاریخ و فلسفه تاریخ و روش شناسی علم تاریخ پرداخته است؛ در فصل دوم سراغ نظریات پایه ای در تاریخ رفته و از عوامل ایستایی فرهنگ و ... سخن گفته است؛ فصل سوم عنوان فلسفه تاریخ دارد؛ فصل چهارم فلسفه تاریخ در غرب نام دارد؛ فصل پنجم هم به موضوع فرهنگ و تمدن اسلامی اختصاص دارد و سراغ نظرات ابن خلدون و مسئله عصبیت ابن خلدون و ... رفته است. مدرس حوزه و دانشگاه با اشاره به برخی نقدها افزود: کاری که ایشان کرده است سبک معمولی است یعنی ترتیب زمانی را ملاک قرار داده است لذا بیشتر به فلسفه نظری تاریخ توجه شده است و به تحولات فلسفه تاریخ کمتر توجه نشان می دهند. در یک نگاه کلی می توان گفت این کتاب نگاه کلی به فلسفه تاریخ دارد و به مباحث تخصصی این موضوع نپرداخته است لذا عمق لازم را در مطالعات فلسفه تاریخ ندارد و البته این به معنای بی ارزش بودن این اثر نیست. عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین و کلام پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه زریاب مورخ دقیقی بوده است ولی مبنای فلسفی دقیقی در این کتاب ارائه نکرده است، تصریح کرد: آیا مورخ اصولا می تواند به مطالعات فلسفه تاریخ بپردازد؟ وی در صفحه 58 آورده است که ایرانیان در برابر نفوذ فرهنگ غربی مقاومت بیشتری در قرن 19 از خود نشان داده اند و وی علت نفوذ غربیان در جامعه ایران را به برخی روشنفکران منتسب کرده است که ضعیف بودند و به باور وی این افراد ساده لوح بودند و فکر می کردند می توانند با تبعیت از شاه، ایران را متحول کنند؛ نقد ما به وی این است که نفوذ فرهنگ بیگانه فقط منحصر به تاثیرپذیری یک طبقه روشنفکر و چند نفر انسان نیست ضمن اینکه هر قومی هرقدر هم قوی باشد باز در برابر فرهنگ مهاجم اثرپذیر است؛ لذا وی نگاه تمدنی به تحلیل تاریخ در این اثر ندارد لذا تحلیل وی عمیق نیست.

نقدی بر دیدگاه زریاب درباره اومانیسم

وی افزود: زریاب در نقد اومانیسم هم آورده است وقتی جهان اسلام در انحطاط بود اروپا شروع به رشد کرد؛ وی تاکید دارد که اومانیسم در اسلام هم وجود دارد و به آیات مرتبط با خلیفه قراردادن آدم از سوی خدا (انی جاعل فی الارض خلیفه...) استناد کرده است؛ این در حالی است که اومانیسم در غرب با اسلام کاملا متفاوت است و این آیه هم دلیلی بر تایید اومانیسم نیست؛ این نشان می دهد یک مورخ لزوما نمی تواند تحلیل دقیقی در فلسفه تاریخ ارائه دهد و باید یکسری مبانی فلسفی مشخصی را هم بلد باشد. به بیان دیگر از تاریخ نقلی، فلسفه تاریخ بیرون می آید و باید فرد فیلسوف باشد و تحلیل فلسفی ارائه دهید. حسینی افزود: ما به بنیادهای نظری قوی در نظریه پردازی فلسفی نیاز داریم تا گرفتار تحلیل غیردقیق نشویم. زریاب در استدلال ها هم قدری ضعیف وارد بحث شده است. در صفحه 70 ایشان وقتی خواسته است به هدفمندی تاریخ اشاره کند می گوید بشر از روستانشینی به شهرنشینی و از زندگی بسیط به زندگی پیچیده و صنعتی و ... رسید بنابراین اعمال انسان از ابتدای تاریخ به سوی اهداف متعالی در حال حرکت است و ما هم قبول داریم ولی این تحلیل هم کلی است و هم استدلالی در پس این تحلیل نیست لذا ما می توانیم از او بپرسیم آیا این مسیر طی شده دلیل بر هدفمندی نفس تاریخ است و آیا می توان گفت بشر در فناوری رشد دارد ولی آیا در اخلاق و عدالت و ایمان هم رشد کرده است؟ جنگ جهانی اول و دوم چرا و برای چه بوده است لذا پیشرفت فراتر از این تحلیل های ضعیف است. وی، اظهار کرد: در یکی از صفحات وقتی از عوامل مؤثر بر مسائل تاریخی سخن می گوید چند نظریه کلی مانند عامل نژادی، محیطی، اقتصادی و عالم فکر و اندیشه را می آورد و از نظریه چهارم دفاع می کند ولی در تبیین نظریه خود به یکسری کلیات بسنده کرده است و مرزی بین دانش و فکر و فرهنگ و ... قائل نیست و با این مباحث کلی نمی توان نتایج محکم تاریخی در فلسفه تاریخ بگیریم. حسینی بیان کرد: در صفحه دیگری هم آورده است این چهار عامل به تنهایی در تاریخ مؤثر نیستند بلکه باید با هم ممزوج شوند که نکته درستی است ولی یک امایی هم دارد؛ اول اینکه ما باید دقیقا همه عوامل را احصاء کنیم یعنی آیا همه عومل منحصر به همین چهار عامل است؟ قطعا خیر. عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تصریح کرد: نکته دیگر که در زمینه امتیاز کتاب قابل ذکر است توجه به مباحث روش شناسی در فلسفه تاریخ است؛ او می گوید روش شناسی یعنی تاریخ را چگونه بنویسم و بفهمیم و درباره آن مطلب بنویسیم؛ البته این تعریف هم کلی است در حالی که امروزه روش شناسی بسیار متنوع و گوناگون و پیچیده شده است. انتهای پیام

نظرات

captcha