یلدا شب میلاد مهر است

یک مدرس دانشگاه و پژوهشگر دینی با اشاره به اینکه به باور ایرانیان باستان شب یلدا شب میلاد مهر است، بیان کرد: یلدا یکی از مهم ترین مواریث فرهنگی ایرانی است که پیوند جدی با زمستان دارد.

به گزارش ایکنا از فارس، شب یلدا، یکی از مهم ترین جشن های ایرانی است. این شب که به شب چله نیز معروف است، طولانی ترین شب سال و آغاز انقلاب زمستانی را نشان می دهد و ایرانیان از دیرباز این شب را جشن می گیرند تا پایان تاریکی و شروع نور و روشنایی را گرامی بدارند.

سنت های بسیاری در بین اقوام ایرانی درباره شب یلدا وجود دارد اما ماهیت اصلی این شب که دورهمی خانوادگی، فال حافظ، انار، آجیل، هندوانه و شیرینی است در بین همه اقوام وجود دارد.

به مناسبت فرا رسیدن شب یلدا به گفت وگو با امین رضا نوشین، دکترای الهیات و استاد دانشگاه های هنر و حافظ شیراز نشسته ایم و گزیده ای از سخنان این پژوهشگر دین را در این رابطه می خوانیم:

جشن باستانی ایران

جشن یلدا یکی از جشن های باستانی ایرانی و یکی از مهم ترین مواریث فرهنگی ایرانی از عصر باستان تا امروز بوده است. قبل از اینکه به این پرسش پاسخ دهیم که جشن یلدا چگونه جشنی است، باید گفت که واژه یلدا برابر با میلاد است؛ یلدا واژه ای زنانه و میلاد واژه ای مردانه که هر دو از ماده تولد مشتق شده اند و یکی فارسی و دیگری سریانی است؛ با اینکه می شود از ریشه واحد آن ها سراغ گرفت اما دو کلمه متفاوت هستند.

ایرانی ها هرگز این شب را شب یلدا نمی نامیدند و بعدها نام این شب یلدا نهاده شد. ایرانی ها به این شب، شب چله می گفتند و بر اساس تقویم ایرانی و فصل بندی که در ایران باستان بود شب چله شب خاصی به حساب می آمد و پیوند جدی با زمستان داشت، اما از واژه و نام که بگذریم، باید گفت که شب یلدا، شب تولد است و خود این واژه نیز به معنای تولد است، برای این که بپرسیم جشن تولد چه کسی یا چه چیزی است، باید گفت که شب تولد مهر یا میترا یا میسره یا میتره که یکی از خدایان فرهنگ باستان است و بعدها در دین متأخر ایران به یکی از فرشتگان یا موجودات مینوی تبدیل شد.

مهر با نور، روشنایی و خورشید در ارتباط است

به باور بعضی مهر، خدای خورشید و به باور برخی دیگر نور، خدای خورشید است اما به هر حال مهر با نور پیوند ناگسستنی دارد و چندان که این بیت را به یاد می آورم که گفت:

چون نور از مهر جدا هست و جدا نیست

عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست

به هر حال مهر با نور، روشنایی و خورشید در ارتباط است.

همی گویم و گفتم بارها

بود کیش من مهر دلدارها

پرستش ز مستی است در کیش مهر

برونند زین جرگه هشیارها

ما با یک دین خاص روبه رو هستیم که از دل تقدیس مهر یا خورشید بیرون آمده است، در این دین که نور و خورشید تقدیس می شوند هم با جنبه های عارفانه و هم با جنبه های مستانه و عهد و پیمان روبه رو هستیم.

یکی از خصوصیات مهر، عهد و پیمان و نیز پیمان نگاه داشتن است. در واقع مستی با پیمانه در ارتباط است و پیمانه با پیمان.

همچنان که حافظ فرمود:

زاهد خلوت نشین، دوش به مِیخانه شد

از سرِ پیمان برَفت، با سرِ پیمانه شد

شاهد عهد شباب، آمده بودش به خواب

باز به پیرانه سر، عاشق و دیوانه شد

این مفهوم، مفهوم بسیار سترگی است که در کیش مهر با آن مواجه هستیم و نشان می دهد که در ایران باستان کیش مهر، کیش پر رمز و رازی بوده است و نوعی عرفان عاشقانه، مستانه و عیارانه را تقلید می کرد.

به تعبیر حافظ:

کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز

تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

در جای دیگری حافظ به زیبایی با وام گرفتن از مفاخر آیین مهر فرمود:

هر کو نکاشت مِهر و ز خوبی گُلی نچید

در رهگذارِ باد نگهبانِ لاله بود

در واقع چنین آیین و دینی شب چله را به عنوان شب تولد مهر یا خدای خورشید و نور خورشید گرامی داشته است.

در این شب برای مهر جشن تولد می گرفتند و باور داشتند که در نخستین شب زمستان، مهر زاده می شود و از فردای آن شب، آرام و آرام و آهسته آهسته روزها بلندتر می شوند و این فقط از قد کشیدن و بزرگ شدن نوزادی است که در چنین شبی زاده شده است.

فرهنگ عرفانی عیسی مسیح(ع)، همچون سایر پیامبران نور است

به باور مسیحیان حضرت مسیح(ع) نیز در ابتدای زمستان زاده شده است و یادمان هست که یکی از روزهای هفت گانه فرهنگ غربی تحت تأثیر فرهنگ مسیحی، ساندی است؛ روز نور و خورشید، روز عیسی مسیح(ع) است که با کریسمس و شب تولد  مسیح (ع) در ارتباط است.

به تعبیر دیگر ما ساندی را روز خورشید، کریسمس را شب تولد عیسی مسیح(ع) و شب چله و شب یلدا را شب تولد مهر می دانیم.

باید گفت که فرهنگ عرفانی عیسی مسیح(ع)، هم چون سایر پیامبران نور است و جایگاه خاصی دارد و از این جهت در ابتدای زمستان تولد حضرت مسیح(ع) را جشن می گیرند.

در شب یلدا که خورشید و نور خورشید یا فرشته خورشید زاده می شود باید این شب را جشن گرفت و شادی کرد.

حواسمان هست که در فرهنگ مهر این شب نور خورشید و گرما، نقطه مقابل ظلمت، سرما و تاریکی است و نوعی غلبه خورشید بر تاریکی جلوه گر می شود.

در باب تجهیزات آئین شب یلدا

هر شب تولدی آئین وتجهیزاتی دارد. وقتی در باب آئین های چنین شب تولدی تأمل می کنیم، به نکات جالبی می رسیم. یکی از مهم ترین تجهیزات این جشن لورک یا آجیل شب یلدا است. لورک میوه های خشک شده ای است که ایرانی ها به مثابه قربانی خشک می کردند.

ایرانی ها گیاهان و میوه ها را خشک می کردند و از آن برگ میوه می گرفتند و به نوعی به قربانی کردن نبات و گیاه دست می زدند.

با خشک کردن گیاهان و میوه ها، آجیل گیاهی مغز شیرینی درست می شد که به آن لورک می گفتند. تجهیزات دیگر این شب انار و هندوانه است. باید حواسمان باشد که انار و هندوانه جنبه نمادین داشتند، اول اینکه هر دو میوه های باروری بودند.

گندم، انار و هندوانه در فرهنگ باستانی ایران گیاهان و میوه های باروری هستند، البته انار و هندوانه پای ثابت سفره های شب یلدا به حساب می آیند اما هر سه باروری را به بهترین وجه به نمایش می گذارند.

گندم، گیاه هزار دانه است چندان که قرآن نیز به این ویژگی گندم اشاره کرده است. هندوانه و انار شبیه زنان باردار شکم های برآمده دارند. هندوانه میوه هزار تخمه و انار میوه هزاردانه است.

باورهای یلدایی و آتشی که از درون گِل انسان را گرم می کند

به باور ایرانی های باستان در شب چله یا شبی که خورشید زاده می شود و شبی که با زایمان در ارتباط است، باید از میوه های باروری تناول شود تا تناول کنندگان نیروی باروری خود را بازیابند. اگر جوان باشند، صاحب فرزندان بسیار می شوند؛ اگر جوانان عقیم باشند، مداوا خواهند شد؛ اگر پیرزن و پیرمرد باشند، باز هم واجد قدرت زایش و زایندگی می شوند و به این واسطه زندگی درازتری خواهند داشت و بر طول زندگی آنان افزوده خواهند شد.

اما انار و هندوانه ویژگی دیگری نیز دارند، هر دو سرخ و آتشناک هستند. به باور ایرانی های باستان برای اینکه در ابتدای زمستان از سرماخوردگی در امان باشند، ناچارند که گِل خود را گرم کنند و برای گرم کردن گِل خود، باید به آتش پناه برد و از درون گِل خود را با آتش گرم کرد و چاره کار آتش به دهان گذاشتن است و چون این کار مرسوم نبود به صورت نمادین عمل می کردند.

ایرانی ها باور داشتند که انار و هندوانه در دل خود آتش نهفته دارند و سرخی میوه ای مانند انار و سیفی مانند هندوانه، همانند سرخی آتش است، آتشی که دیده نمی شود و اگر انار و هندوانه را بخوریم، گویی آتش فرو داده ایم و این آتش از درون گِل انسان را گرم خواهد کرد.

دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی از عناصر تجهیزات جدی سفره یلدا هستند

بعد از اسلام دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی هم از عناصر و تجهیزات جدی سفره جشن یلدا به حساب می آید و این نشان دهنده این است که ایرانی ها در ایران باستان در شب یلدا اوستا می خواندند.

کتاب مقدس زرتشتیان که در آن زمان سترگ تر، بزرگ تر و حجیم تر بود و آرام آرام آب رفت و امروز در خلاصه ترین شکل خود به دست ما رسیده است، متشکل از پنج کتاب یسنا، یشت ها، ویسپرد، خورده اوستا و وندیداد است و اگر ایرانیان باستان در شب یلدا نسخه هایی از اوستا را به صورت مکتوب نداشتند، حتماً فرازهایی از اوستا را قرائت می کردند و در ایران بعد از اسلام، اوستا جای خود را به شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ داد.

ایرانیان در این شب، قصه هایی از شاهنامه را می خواندند، خصوصاً ریش سفیدها، بزرگترها برای جوان ها و خردسالان، در یک شب زمستانی گرد کرسی جمع می شدند و داستانی از داستان های شاهنامه را می خواندند و می شنیدند.

یکی از این قصه ها که بیش از داستان های دیگر خوانده می شد سوگ نامه رستم و سهراب بود، همان سوگ نامه ای که با این مصرع درخشان آغاز می شود:

یکی داستان است پر آب چشم

دل نازک از رستم آید به خشم

البته دیوان حافظ را نیز بسیار می خواندند خصوصاً این غزل حافظ را که با شب یلدا گره خورده است:

بر سرِ آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصّه سرآید

خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حُکّام ظلمتِ شب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

آیین شب یلدا، جایگاه اهمیت نور را در نزد ایرانیان نشان می دهد، چندان که در فرهنگ اسلامی نیز مورد تأیید قرار گرفته است.

فرهنگ ایرانی و اسلامی با واژه نور به یک دیگر پیوند خورده اند

آن آیه معروف نورانی را به یاد بیاوریم«ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡض». در واقع 2 فرهنگ ایرانی و اسلامی با واژه نور به یک دیگر پیوند خورده اند. در قرآن خداوند نور آسمان و زمین شناخته شده و در آیات دیگری از قرآن نیز با قداست و تقدیس نور مواجه هستیم.

در جای دیگری در قرآن، از نوری که از درخت زیتون ساطع می شود مواجه هستیم و می بینیم که این درختِ زیتونِ بسیار شگفت انگیز قرآنی که در جای دیگر هم به نام طوبی نامیده شده، معادل درخت هزار دانه است و اینجاست که نور و درخت، نور و زندگی در این دو فرهنگ به یک دیگر پیوند خوردند.

اوج ماجرای نور را در حکمت سهروردی که حکمت اشراقی است، ملاحظه می کنیم. سهروردی به جای اینکه از هر واژه سختی برای یادآوری نام خدا استفاده کند، از واژه نور استفاده می کند و حکمت او حکمت نور و اشراقی است، حکمتی است که با سرزمین روشنایی و جهان روشنایی در ارتباط است.

سهروردی خدا را نورالانوار می نامد، یعنی خدا نوری است که سرچشمه همه نورهای جهان است و البته مراد سهرودی از نور متفاوت است.

از نظر سهروردی، خداوند یعنی نوری که همه چیز به واسطه او به ظهور می رسد و خود به نحو خود بنیاد ظاهر است و این می تواند بهترین توصیف برای خدای ادیان هم باشد.

آن چه که در فرهنگ ایرانی حول محور جشن یلدا مشاهده می کنیم، تقدیس نور و روشنایی است و از این جهت باید این جشن را پاس داشت و این آیین را گرامی دانست.

این آیین یک میراث باستانی است که به دست ما رسیده است و متأسفانه بعضی دیگر از جشن های ایرانی فراموش شدند، ما جشن های دیگری داریم که امروزه نام و یادی از آن ها باقی نمانده و به نحو گسترده در سطح جامعه، گرامی داشته نمی شوند، ولی جشن شب یلدا همانند جشن نوروز هنوز زنده است و این وظیفه ماست که از این جشن مراقبت و مواظبت کنیم و با نگاه نژادپرستانه که بعضی مردم دارند به این موضوع ننگریم.

ما یک میراث فرهنگی ارزشمند که پر از مفاهیم حکمی، مفاهیم لطیف تمدن ساز، مفاهیم معنوی انسان ساز و حکمت آمیز است، مواجه هستیم.

امیدواریم که هر سال این جشن در بین ایرانی ها باشکوه تر برگزار شود؛ از این مراسم پندهای معنوی و حکمت های لازم را توشه خود کنیم؛ در وادی روشنایی گام برداریم و بدانیم که سنت های ایرانی سنت های ارجمندی هستند.

این جا شب یلدا است و در تاریکی شب یلدا، یک تردستی شگفت انگیز شاعرانه با حافظ اتفاق افتاده است:

معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است بدین قصّه اش دراز کنید

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند

و اِنْ یَکاد بخوانید و در فراز کنید

رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند

که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید

به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد

گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است

چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

نخست موعظهٔ پیر صحبت این حرف است

که از مصاحب ناجنس احتراز کنید

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نمرده به فتوی من نماز کنید

وگر طلب کند انعامی از شما حافظ

حوالتش به لب یار دلنواز کنید

انتهای پیام

نظرات

captcha