یلدا؛ آیینی کهن برای پاسداشت همدلی و روشنایی

اتاق کوچک ما در تاریکی فرو رفته بود و تنها روشنایی از فتیله نیم سوز چراغ نفتی روی کرسی بود؛ نوری لرزان که در چشمان کودکی مان درخشش دیگری داشت، گرمای کرسی و نور کم سوی چراغ، 11 نفرمان را دور هم جمع کرده بود، مادربزرگ نابینا و معلول، پدر و مادر و ما هشت خواهر و برادر که همه حلقه ای صمیمی تشکیل داده بودیم اما آنچه یلدا، این شب طولانی را از هر شب دیگری برای ما متمایز می کرد، سایه هایی بود که پدر با دستانش روی دیوار می ساخت؛ سایه هایی که دنیای کوچک ما را به سرزمین های پرماجرای خیالی می برد.

اتاق کوچک ما در تاریکی فرو رفته بود و تنها روشنایی از فتیله نیم سوز چراغ نفتی روی کرسی بود؛ نوری لرزان که در چشمان کودکی مان درخشش دیگری داشت، گرمای کرسی و نور کم سوی چراغ، 11 نفرمان را دور هم جمع کرده بود، مادربزرگ نابینا و معلول، پدر و مادر و ما هشت خواهر و برادر که همه حلقه ای صمیمی تشکیل داده بودیم اما آنچه یلدا، این شب طولانی را از هر شب دیگری برای ما متمایز می کرد، سایه هایی بود که پدر با دستانش روی دیوار می ساخت؛ سایه هایی که دنیای کوچک ما را به سرزمین های پرماجرای خیالی می برد.

پدر هر سال یلدا را با جادوی سایه های حرکت انگشتانش که اشکالی از حیوانات روی دیوار بود زنده می کرد؛ یک پرنده، خرگوش یا حتی شیری مغرور که جان می گرفت، چشمان ما پر از هیجان و حیرت به دیوار دوخته می شد، هر سایه قصه ای در خود داشت که پدر با صدایش روایت می کرد.

وقتی می پنداشت خسته شده ایم، بازی دیگری شروع می شد؛ سیب زمینی ها، چاقوهای کوچک و مرکب روی کرسی ظاهر می شدند و ما با آن مُهرهایی می ساختیم که هرکدام داستانی از خیال های کودکانه مان بود. سیب زمینی ها را به اشکال حیوانات و گل ها می تراشیدیم، آن ها را در مرکب فرو می کردیم و روی کاغذ می زدیم، بعد از خشک شدن کاغذها، دیوارهای تاریک اتاق پر از نقش و رنگ می شد.

اما این فقط یک بازی نبود؛ پدر با قصه هایش ما را به دنیایی از ادبیات و قهرمانی می برد، او شاهنامه را باز می کرد و در میانه اتاق می ایستاد؛ چهره اش زیر نور لرزان چراغ نفتی مثل قهرمانی باستانی می درخشید، صدایش، پرطنین و پرشور، رستم را از لابه لای صفحه های کتاب به میان اتاق ما می آورد؛ برای من، رستم فقط یک شخصیت افسانه ای نبود، او سال ها در کنارم ماند حتی در روزهای سخت جنگ، وقتی از بمباران می ترسیدم، رستم را در خیال می دیدم که با دژخیمان می جنگد و آرامش را به دلم بازمی گرداند.

یلدا؛ دمیدن روح همدلی

یلدا برای ما فقط شبی برای قصه گویی و بازی نبود، آیینی کهن و میراثی ناملموس از هزاران سال پیش است که ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارد؛ در شبی که زمین طولانی ترین تاریکی خود را تجربه می کند، رسوم متفاوتی در کشورمان روشنایی دل ها را به تصویر می کشد و خانه ها به مکانی برای جشن نور و گرما تبدیل می شوند اما این آیین دیرینه فرصتی است برای همنشینی خانواده ها و زنده نگه داشتن آداب نیاکان.

یلدا، شبی است که فراتر از خوردن هندوانه و خواندن حافظ، پیوندها را مستحکم و ارزش خانواده را یادآوری می کند، این شب با قصه گویی، شعرخوانی و سنت هایی که از دل تاریخ برآمده اند، چراغ دل ها را روشن و یادگارهایی از مهر و همدلی را بر جا می گذارد.

به گفته کارشناس ثبت آثار ناملموس اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان، شب یلدا از دیرباز نمادی از جشن پیروزی روشنایی بر تاریکی و فرصتی برای گردهمایی خانواده ها بوده است، در خانه های ایرانی، یلدا شبی بود که چراغ خاطرات گذشته روشن و قصه ها و حکایت ها از زبان بزرگ ترها جاری می شد.

حجت الله ذکاوتمند در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این آیین کهن نه تنها یک شب شادمانه، بلکه میراثی است که روح جمعی ایرانیان را نمایان می کند.

وی گفت: اگر به میراث ناملموس دقت کنیم، در پس هر اثر ملموسی مثل یک بنای تاریخی، آداب و رسوم و فلسفه ای نهفته که هویت آن را شکل داده است اما میراث ناملموس از این رو اهمیت بیشتری دارد که اگر فراموش شود، نمی توان آن را بازسازی کرد، یلدا یکی از این میراث های ارزشمند است که باید به شکل زنده و پویا در میان نسل ها حفظ شود.

ذکاوتمند گفت: آیین یلدا به هزاران سال پیش باز می گردد؛ زمانی که مردم، تاریکی را نمادی از پلیدی و نور را نشانه ای از خوبی می دانستند، در شب یلدا، با نقل داستان ها و حکایت های اسطوره ای، اهمیت روشنایی و امید به فردایی روشن تر در دل ها جا می گرفت.

آیین یلدا در مناطق کویری شرق اصفهان

وی افزود: شب چله، زمانی برای گفتن داستان هایی بود که روحیه ای جمعی به خانواده ها می داد، مردم این شب را با روایت های شاهنامه و اشعار شاعران بزرگ مانند حافظ و سعدی به یک ضیافت ادبی تبدیل می کردند، در مناطق مختلف استان، آیین یلدا شکل منحصر بفردی داشت بطور مثال در منطقه کویر شرق اصفهان ، خانواده ها دور کرسی می نشستند، بزرگ ترها شاهنامه می خواندند و اگر عروسی یکی از فرزندان نزدیک بود، اعضای خانواده دور هم جمع می شدند و با پاک کردن کلزا و پنبه، آن را برای دوخت لحاف عروس و داماد آماده می کردند و در این شب کارهای ضروری را با همدلی پیش می بردند که این فعالیت ها حس نزدیکی و اتحاد میان اعضای خانواده و فامیل را تقویت می کرد.

یلدا؛ جشنی برای پاسداشت ارزش های جمعی

این کارشناس با بیان اینکه در گذشته، یلدا شبی برای اتحاد و حل مشکلات بود، اظهار داشت: خانواده ها با گفت وگو و مشورت، دشواری ها را پشت سر می گذاشتند، خوردن خوراکی های ساده ای مانند گندم برشته یا آجیل های محلی بهانه ای برای گردهمایی بود.

ذکاوتمند تصریح کرد: امروزه، شب یلدا با سنت های زیبایی مانند بردن هدیه برای عروس یا تزیین میوه ها همراه بوده و اصل آن یعنی دورهمی خانوادگی و پاسداشت ارزش های جمعی همچنان حفظ شده است.

وی با اشاره به اهمیت حفظ این آیین ها افزود: در دنیای مدرن، گوشی های تلفن همراه و تلویزیون، دشمنان این دورهمی ها شده اند، باید تلاش کنیم شب یلدا به دور از فناوری و با تمرکز بر صحبت های صمیمانه و روایت های خانوادگی سپری شود، اگر کودکان در این شب خاطرات شیرینی داشته باشند، این آیین زنده خواهد ماند.

کارشناس ثبت آثار ناملموس اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اصفهان بر این باور است که یلدا نمادی از پایان تاریکی و آغاز روشنایی است، به گفته وی، این شب جشنی است که فارغ از تغییرات زمانی و مکانی، هنوز هم روحیه همبستگی را در میان خانواده ها زنده نگه می دارد.

ذکاوتمند تاکید کرد: یلدا و آیین های دیگری مثل چهارشنبه سوری و نوروز، ستون هایی هستند که فرهنگ ما را برپا نگه می دارند، اگر این آیین ها فراموش شوند، بخشی از هویت ما از دست خواهد رفت.

وی گفت: یلدا شبی است که در آن، روایت ها زنده می مانند، دل ها به هم نزدیک می شوند و فرهنگ و سنت های کهن ایرانی به آینده منتقل می شوند، برای حفظ این میراث، باید نه تنها آن را جشن بگیریم، بلکه روح آن را در دل زندگی مدرن امروز حفظ کنیم.

به گزارش ایرنا، یلدا بلندترین شب سال است که در پی بلندتر شدن طول روزها در نیم کره شمالی که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می شود.

یلدا به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول دی (نخستین روز زمستان) گفته می شود.

در این شب، خانواده های ایرانی و پارسی زبانان، بنا بر رسوم اقوام مختلف دور هم بوده، کوچکترها به دیدار بزرگترها می روند و به پای قصه های مو سپیدان می نشینند.

نظرات

captcha