امام حسین(ع) سعادت «مجید بربری» را خرید + فیلم

کبری خدابخش نویسنده کتاب تقریظ شده مقام معظم رهبری با عنوان «مجید بربری» گفت: استحاله مثبت «مجید قربان خانی» به گونه ای بود که در نهایت امام حسین(ع) ادامه زندگی وی را برای سعادتش از خداوند خرید.

گروهک تکفیری و تروریستی «داعش»، یکی از دَه ها نمونه در مسیر ایجاد مانع و سد برای تحقق تحکیم «گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی» با محوریت شعار ایستادگی در برابر ظالم و دفاع از مظلوم به شمار می رود.

گروهکی که به گواه اسناد تاریخی و رسانه ای از جمله نمونه هایی است که کشورهای استعمارگر و مستکبری چون ایالات متحده امریکا و برخی از حامیان او در مسیر ممانعت از نضج گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی شکل گرفت. گروهکی که با خون ریزی و سفاکی آمیخته با عمل خویش، تلاش کرد تا به زعم خود گامی در جهت بنیانگذاری «خلافت اسلامی» با رویکرد سوءاستفاده از گفتمان نظام مقدس دین اسلام و فرمایشات خاتم النبیین، حضرت محمد مصطفی(ص) که پیام آور پیغامبر صلح بود در مسیر آزادی و آزادی خواهی از خود به جای بگذارد.

امروزه کیست که نداند این گروهک تکفیری و تروریستی به اسم، نام و یاد اسلام، تلاش کرد تا مسیری خونین را با محوریت دینِ توام با گفتمان صلح، برابری و برادری در مسیر همراهی و همدلی با مردمان مسلمان و در نگاهی عظیم و عمیق، مبتنی بر معارف دین هدایتگر و مبین اسلام در مسیر سعادت و رهایی مسلمانان پیاشروی افواه و ذهنیت عموم مردم جهان ترسیم کند.

گفتمان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مسیر دفاع از آزادی خواهی، دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالمان در برابر گروهک تروریستی و تکفیری «داعش» و خلافت صاحب ادعای آن یعنی «خلافت اسلامی»، زمانی رُخ برافراشت که همگان در داخل و بیرون از مرزهای جغرافیایی کشورمان دریافتند که این خلافت برای به زیر کشیدن گفتمان حقیقی و مبتنی بر حقانیت انقلاب اسلامی ایران قد راست کرد.

تخریب؛ نابودی؛ تعدی و تجاوز به حرم و حریم مقدس حضرت زینب(س) در مقام بخشی از بزرگ خاندان عصمت و طهارت(ع) توسط این گروهک تروریستی و تکفیری از یک سو و هدف بلند آنها برای به زیر کشیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از دیگر سو، سبب شد تا نیروهای سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران در ساحت همراهی، همیاری و همدلی نیروهای مردمی و همچنین نیروهای برخاسته از ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران در قالب «مدافعان حرم» به فرماندهی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پای در راه ایستادگی در برابر گروهک «داعش» بگذارند. تجربه هشت سال دفاع مقدس و یورش رژیم بعثی صدام در تجاوز به خاک؛ حریم؛ مأمن و ناموس ایران و ایرانی سبب شد تا اینبار جبهه ای دیگر در برابر ایستادگی «حق برابر باطل» در تاریخ معاصر جهان رُخ بنماید.

گروهی که درنهایت با ایستادگی و مقاومت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، «سردار دل ها» در همراهی با «شهید ابومهدی المهندس» و دیگر افرادی که برای صلابت؛ حریت؛ غیرت؛ شرافت؛ استقامت؛ آبادی و آبادانی ایران عزیز و دفاع از هُرمِ حریم اماکن مقدسه و «گفتمان ناب محمدی» در برابر این گروهک تکفیری و تروریستی تا پای جان ایستادند.

اگر بر بلندای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و تاریخ پُرحماسه و مملو از رخدادها و رویدادهای بدیع آن همراه شویم چه بسیار افرادی که در مسیر آشنایی با گفتمان فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران و همدلی با استوانه های دین هدایتگر و مبین اسلام؛ مسیر استحاله از شخصیت ناهنجار خود در مسیر به هنجارشدن در قالب گفتمان شرع و عرف جامعه را درنوردیدند.

می توان مثال های مختلف و متعددی از «حر انقلاب» شهید «شاهرخ ضرغام» تا بلندنامی چون شهید «مجید قربان خانی» برای ادعای مطرح شده آورد.

آنچه در ادامه تقدیم می شود و مهمان چشمان شما خواهد بود حاصل گفت وگو با نویسنده کتاب «مجید بربری»؛ روایت زندگی «شهید مجید قربان خانی» از شهدای مدافع حرم است. شهیدی که زیست و زندگی او در پس آشنایی با معارف بلند بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) و نیز آنچه که هدف و آمال نظام مقدس جمهوری اسلامی در مسیر دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم و دفاع از گفتمان مقدس دین هدایتگرِ مبین اسلام و رسالت خاتم النبیین در عهد و زمانه حاضر است، در شرایطی از خاطرتان می گذرد که راوی کتاب «مجید بربری»، خانم کبری خدابخش دهقی، زندگی شهید «مجید قربان خانی» را به گونه ای پیشاروی مخاطبان ترسیم کرده که آن شهید فردی است که مسیر زندگی او از ضلالت تا شهادت می تواند الگویی برای نوجوانان و جوانان امروز ایران و جهان باشد.

شهیدی که در پس رفتارهای ناهنجار اجتماعی در ساحت و آشنایی با مبانی انقلاب شکوهمند اسلامی و عشق و علاقه ای که به مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای داشت؛ سبب شد تا از فردی که همیشه چاقو به همراه داشت و مرد اول دعواها و نزاع های خیابانی بود به بلندای مقام رفیع شهادت نائل شود.

دل باصفا و روح بامرام او ظرفیت عروج را داشته است

متن تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «مجید بربری» روایت زندگی شهید مجید قربان خانی:

«بسم الله الرحمن الرحیم

اینجا فطرتی پاک را، دلی روشن را، دستی خدمتگزار به ضعیفان را می بینیم که رشته ئی از انوار خورشید حسینی، آنها را در خط نورانی جهاد و شهادت، به کار می اندازد و دارنده آنها را به اوج می رساند. مجید قربانخانی مصداق آیه : «فَمَن یُرد الله ان یهدیه یشرح صدره للإسلام» است. او لایق این عروج بوده و دل باصفا و روح بامرام او ظرفیت آن را داشته است... گوارایش باد و الحقنا الله به انشاءالله.»

کتاب «مجید بربری» اثری است که با تقریظ مقام معظم رهبری در ساحت ادبیات انقلاب و دفاع مقدس خود به مثالی برای افرادی بدل شد که در ساحت پرچم سبز، مقدس اسلام و جمهوری اسلامی ایران برای سعادت و قرب خود در دنیا و آخرت زندگی را بار دیگر آفریدند.

آنچه در ادامه می آید گفت وگوی صریح و بی پرده خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) با کبری خدابخش دهقی نویسنده کتاب «مجید بربری»، زندگینامه شهید «مجید قربان خانی» از شهدای مدافع حرم است که به تازگی تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب در قامت رویداد «قهرمان ملی» رونمایی شده است.

var player = videojs('player_865941_3673283',{ techOrder: [ "html5" , "flash"],poster:'',width:400,height:300}); videojs.addLanguage('en', {"No compatible source was found for this media.": "مشاهده ی ویدیو نیاز به پشتیبانی مرورگر از codec h264 یا نصب فلش پلیر دارد."}); player.one('play', (function(){ $.post('/fa/ajax/news/video/3673283',{},function (data) {}); })); کد دانلود فیلم اصلی

ایکنا- خانم خدابخش برای آغاز گفت وگو از شهید «مجید قربان خانی» بگویید. شهیدی که زیستی عجیب و متفاوت را سپری کرد تا درنهایت به عنوان یکی از شهدای مدافع حرم آسمانی شد. مجید قربان خانی کیست؟

مجید قربان خانی از شهدای مدافع حرم است که در دی ماه سال 1394 در «خان طومان» سوریه به شهادت رسید. او متولد و بزرگ شده منطقه «یافت آباد تهران» بود.

دوستان، آشنایان، افراد محل، خانواده، اهالی پایگاه بسیج و همسنگرانش؛ هر وقت می خواستند به یکی از مهمترین ویژگی او اشاره کنند، این شهید بزرگوار را فردی «شوخ طبع» خطاب می کردند. به عنوان مثال هر زمانی که از او می پرسیدند که اهل کجای تهران است؟ او منطقه یافت آباد را به عنوان محلی که به دنیا آمده و بزرگ شده بود را با منطقه «زعفرانیه» به عنوان یکی از مناطق بالانشین تهران ادغام می کرد و می گفت «اهل «یافترانیه» هستم!» همین ویژگی مجید قربان خانی بود که همگی بر آن اعتقاد داشتند که زندگی برای او بیش از آنکه وجه و رویکردی جدی داشته باشد شوخی بود.

ویژگی دوم او را باید در عقبه، گذشته دوران نوجوانی و جوانی اش جستجو کرد. «مجید» فردی بود که همیشه چاقو در جیب داشت! و در دوران نوجوانی و جوانی شیطنت های بسیاری داشت. به گونه ای که به هر مناسبت و اتفاقی وقتی در منطقه یافت آباد یا محله های اطراف آن نزاع و دعوایی به وجود می آمد همه سراغ مجید را می گرفتند و می گفتند: «اگر مواظب مجید باشیم می توانیم آن دعوا را به آرامش برسانیم!» و به قول معروف «اگر حواسمان به مجید باشد بقیه مسائل را می توان حل کرد.»

روزی «مجید» خالکوبی ای را روی دست یکی از دوستانش می بیند و به قول خودش «جو او را می گیرد» و او نیز روی دست خود را خال کوبی می کند!

او مدتی در بازار آهن کار می کرد. بعد تصمیم می گیرد که با «دایی حسن» خود قهوه خانه ای بزند. در این مسیر اتفاق ها، ماجراهای مختلف و متعددی برای او می افتد که پیشنهاد می کنم خوانندگان این گفت وگو برای آنکه با فراز و فرود زندگی شهید مجید قربان خانی و آنچه که در مسیر زندگی بر او گذشت بیش از پیش مطلع شوند به خواندن کتاب «مجید بربری» بپردازند.

بعد از تأسیس قهوه خانه، «مجید» که همیشه همراه دوستانش بود، قلیان می کشیده و همواره مشغول خوش گذرانی بود؛ اما در همان زمان و در این سبک زیستِ «مجید» نیز نقطه عطف بسیار مهمی وجود داشت و آن اینکه «مجید قربان خانی» همواره عکس مقام معظم رهبری و تصویر امام خمینی(ره) را بزرگ در قهوه خانه خود زده بود و همیشه عکس مقام معظم رهبری روی صفحه گوشی او بود.

همه عکس های «مجید»، چه عکس های درون قهوه خانه، چه تصاویر گوشی او همگی موجود است و با یک جستجوی ساده می توان به آنها دست یافت.  او علاقه بسیار عجیبی به مقام معظم رهبری حتی قبل از توبه داشت. علاقه ای که شاید هیچکس در مقام گفتار و روایت از «مجید» آن را باور نکند؛ باید اسناد، مدارک و تصاویر موجود از این اتفاق را هر خواننده و شنونده ای ببیند و بشنود تا به میزان علاقه مجید قربان خانی به مقام معظم رهبری و احترام و ارزشی که برای او قائل بود پی ببرد.

«مجید» شیطنت های مختلف و متعددی را تجربه می کرده؛ مدام به فکر خوش گذرانی بود و با توجه به آنکه ما در جامعه و عرف خود یکسری خط قرمزهایی را قائل هستیم و به قولی «مجید» برخی از خط قرمزها را نیز رد کرده بود؛ اما این ویژگی یعنی عرض ارادت و دوست داشتن به مقام معظم رهبری را در همان دوران زندگی و سال های زیست خود قبل از توبه داشت.

همه اینها با تار و پود زندگی «مجید» گره خورده بود تا اینکه «آقا مجید» قصه از جایی به بعد از همه کارهایش خسته می شود و به کربلا می رود. او در مسیر پیاده روی اربعین که آن را نیز با دوستانش تجربه می کند هنگام رفت همان مجید شوخ طبع و خوش گذران بود که مدام در حال گفتن، خندیدن و انجام برخی از شیطنت هاست ولی به محض آنکه پایش وارد حرم امیرالمؤمنین(ع) می شود گویا همه چیز برای او می ایستد، تغییر می کند و این پسر به پسری متفاوت بدل می شود. آرام می شود؛ کم تر حرف می زند و می خندد یا شوخی می کند و گویا در مسیر پیاده روی انقلاب بزرگی در درون «مجید» به وجود می آید تا آنکه روبه روی حرم امام حسین(ع) می ایستد.

دوستانش اینگونه روایت می کنند که ما شاهد بودیم «مجید» ساعت ها روبه روی حرم امام ایستاده بود. گریه می کرد و در حال صحبت با امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) بود. حرف زد؛ حرف زد؛ حرف زد؛ گریه کرد؛ گریه کرد؛ گریه کرد و وقتی که از «بین الحرمین» خارج می شد به آدمی دیگر بدل شده بود.

دوستانش از او می پرسند که «مجید از امام حسین(ع) چه خواستی؟» و او در جواب می گوید: «از امام حسین(ع) خواستم آدم شوم.» همین! یعنی مسیر رفت و برگشت در پیاده روی اربعینی که مجید قربان خانی آن را تجربه کرد گویا دو مسیر و جهان متفاوت بود که «مجید» رفت با «مجید» برگشت به دو انسان متفاوت بدل شده بود.

وقتی «مجید» به ایران برمی گردد تمام وجود و حتی ظاهرش تغییر می کند. نوع حرف زدنش؛ نوع لباس پوشیدنش؛ نوع ارتباط با دوستانش؛ نوع سر زدن به مکان هایی که پیش از آن می رفت؛ همه تغییر می کند. گویا در این مسیر دست خدا نیز یاریگر او بود و انقلابی که امام حسین(ع) باعث شده بود تا در وجودش به وقوع بپیوندد سبب می شود که او در این مسیر با انسان های متفاوتی ازجمله بسیج محله و تعدادی از رزمندگان محور مقاومت آشنا شود.

مجید بعد این تحول با «شهید مرتضی کریمی» و جواد قربانی آشنا می شود. آن زمان پایش به هیئت باز می شود. «مجیدی» که تنها پیش از این اتفاق روحی تنها در دهه محرم به مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان، امام حسین(ع) می رفت؛ حالا هر شب جمعه و هر شب چهارشنبه به هیئت ها و مراسم عزاداری می رفت و تمام مدت در آنجا حضور داشت.

دوستانش روایت می کنند که شبی «مجید» در هیئت «مرتضی کریمی» به شدت منقلب می شود. او بعد از آنکه در همین هیئت با گروه تروریستی و تکفیری «داعش»، فلسفه سیاه و پلید آن آشنا می شود، آنقدر گریه می کند، خود را می زند و فریاد می زند که «مگر ما مرده باشیم که بخواهند به حرم دختر علی(ع) نگاه چپ کنند! ما می رویم و دفاع می کنیم.»

بعد از این اتفاق او برای حضور در جبهه مقاومت ثبت نام می کند. باز هم در این مسیر اتفاق های مختلفی برای «مجید» می افتد تا آنکه او به سوریه می رود و در منطقه «خان طومان» به شهادت می رسد.

نتیجه گیری همه آنچه که در پاسخ به این پرسش بیان کردم را شاید در یک جمله بتوان خلاصه کرد و آن اینکه «امام حسین(ع) مجید را برای خودش می خرد.»

var player = videojs('player_215181_3673284',{ techOrder: [ "html5" , "flash"],poster:'',width:400,height:300}); videojs.addLanguage('en', {"No compatible source was found for this media.": "مشاهده ی ویدیو نیاز به پشتیبانی مرورگر از codec h264 یا نصب فلش پلیر دارد."}); player.one('play', (function(){ $.post('/fa/ajax/news/video/3673284',{},function (data) {}); })); کد دانلود فیلم اصلی

ایکنا- نظایر افرادی مانند شهید مجید قربان خانی که در مسیر آشنایی با نور معرفت ائمه اطهار(ع) و گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی شاهد تغییر ماهوی، بنیادین آنها و استحاله شان از اشخاصی نامأنوس با هنجارهای اجتماعی تا افرادی انقلابی، مذهبی و درنهایت حتی رسیده به درجه رفیع شهادت را در تاریخ انقلاب جمهوری اسلامی ایران داشته ایم. می توانم به شهید «شاهرخ ضرغام» ملقب به «حُر انقلاب» اشاره کنم که کتاب «شاهرخ نامه» از زیست او نوشته شده است. فردی که دنیایی متفاوت و فردی ناهنجار با کُنش های اجتماعی بود اما در پسِ تمامی این ناهنجاری ها با معرفت و معارف ائمه اطهار(ع) و مبانی انقلاب اسلامی آشنا می شود و تا مرتبه شهادت هم پیش می رود. آیا شهید مجید قربان خانی را خانم خدابخش خود انتخاب کرد؟ سفارشی از سوی ناشر برای نگارش این اثر بود؟ یا در مسیر تحقیق و پژوهش به عنوان یکی از نویسندگان حوزه «ادبیات مقاومت»، خاصه شهدای مدافع حرم با او آشنا شدید و تصمیم گرفتید تا کتاب زندگینامه او را بنویسید؟

من به غیر از یکی دو مورد از کتاب هایم که سفارش انتشارات بود همه کارها را شخصی پیش برده و به سرانجام رسانده ام. یعنی از انتخاب سوژه، کار تحقیق، گفت وگو، مصاحبه، پژوهش و درنهایت قلمی کردن آنچه که با محوریت آن سوژه و فرد شهید انتخاب کرده بودم، همگی توسط خودم انجام شده است.

در ارتباط با شهید مجید قربان خانی نیز اتفاق همین گونه بود و همان ابتدا به خانواده او گفتم که از طرف ناشری برای نگارش این کتاب معرفی نشده ام! خدا را شاکرم که تمامی اعضای خانواده، دوستان، هم محله ای ها و هم رزمان مجید کاملاً در مسیر روایت زندگی او بدون هیچ گونه سانسور و مخفی کردن بخشی از وجوهش با من همراه بودند. اتفاقا اعضای خانواده و به ویژه خواهر و مادرش گاه به من تأکید می کردند که این مسئله که شاید چندان با عرف جامعه ما خوانش نداشته باشد را نیز حتماً در کتاب بدون هیچگونه سانسوری بیاورم.

سال 1395 با پایگاه خبری «مشرق نیوز»، گروه ادبیات پایداری آنها همکاری و با خانواده شهدای مدافع حرم مصاحبه می کردم. آن سال ها بحث «مدافعان حرم» بسیار داغ بود و هفته ای نبود که ما حداقل یکی، دو شهید نداشته باشیم. من به واسطه آن پایگاه خبری با خانواده شهدا ارتباط برقرار می کردم تا آنکه با خانواده شهید قربان خانی آشنا شدم.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که من پیش از آنکه بخواهم درباره شهدا بنویسم و با خانواده آنها گفت وگو کنم، ابتدا جست وجوهایی را در فضای مجازی انجام می دادم. درباره یگان آن شهدا؛ اینکه اهل کجا هستند و شمایلی از آن شهید را درباره اطلاعات شناسنامه ای و دانش ابتدایی به دست می آوردم و بعد به سراغ مصاحبه و گفت وگو با خانواده آن شهید می رفتم.

بعد از آشنایی با خانواده شهید قربان خانی و پیش از حضور در منزل آنها برای گفت وگو؛ همین مسیر جستجو را پشت سر گذاشتم. جالب آن بود که با کمترین اطلاعات در این حوزه مواجه شدم. تنها دریافتم که یک گروه 13 نفره بودند که با هم به سوریه و منطقه خان طومان اعزام شدند! این تمام اطلاعات من بود که در یک خط خلاصه می شد! اطلاعات دیگری درباره شهید قربان خانی با وجود جست وجوهای متعدد به دست نیاوردم.

اولین پرسشی که همواره در مواجهه با خانواده شهدا برای گفت وگو درباره فرزندان شهیدشان می پرسیدم مبتنی بر آن بود که گروه اعزامی آن شهید چه بوده است. تا اینکه متوجه شوم آن شهید بزرگوار از طرف لشکر؛ ارتش؛ سپاه اعزام شده و یا به شکل شخصی پای در این مسیر گذاشته است.

خواهر مجید قربان خانی اولین فردی بود که با او گفت وگو کردم. وقتی درباره گروهی که او اعزام شد پرسیدم به من گفت که «برادرم از طرف گروه فاتحین اعزام شده است» و تا این را شنیدم؛ متوجه شدم که مجید قربان خانی یکی از بسیجیانی بود که در قالب نیروهای مردمی پای در این مسیر برای اعزام به سوریه گذاشته است.

به همین سبب فکر کردم که او باید مانند بسیاری از بسیجیان کشورمان آشنا با مبانی انقلاب، معارف ائمه اطهار(ع) و متعهد به گفتمان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد. افرادی که آرزوی آنها شهادت است و پای در این مسیر، مانند قاطبه شهدای بزرگوار مدافع حرم که در این مسیر قدم گذاشته اند و با این دست از نگرش رده بندی می شوند.

پرسش دومم از خواهر شهید قربان خانی شغل او بود. همین که او گفت که برادرم قهوه خانه داشت! متوجه شدم که این فرد با بسیاری دیگر از افرادی که پای در این مسیر گذاشته و به شهادت رسیده اند کاملاً متفاوت است. با خود گفتم تا کنون بیش از 100 خانواده شهدا را برای پایگاه خبری مصاحبه کرده بودم و شهید قربان خانی اولین شهیدی بود که صاحب قهوه خانه بود. همین مسئله برای خود من نیز بسیار بسیار جذاب بود.

درنهایت وقتی که گفت وگو تمام شد آن مصاحبه را با تیتری که کمی شیطنت نیز در آن بود منتشر کردیم. تیتر مطلب این بود «خال کوبی مجید سوزوکی در خان طومان سوریه پاک شد» و همین تیتر بود که در عرض کمتر از دو سه ساعت بیش از 20هزار بازدید از این مطلب در پایگاه خبری ثبت شد تا جایی که مدیر پایگاه خبری در نزدیکی سحر ماه مبارک رمضان با من تماس گرفت و گفت «این پایگاه خبری طی چند ساعت گذشته رتبه نخست جست وجو و بازدید مطالب میان وب سایت های (تارنما) موجود در کشور را داشت.»

در حقیقت بعد از انتشار این خبر بود که شاهد اطلاع رسانی خبرگزاری ها با محوریت این شهید و همچنین باز شدن پای نام این شهید در شبکه های خبری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بودیم. همه این اتفاق ها دست به دست یکدیگر داد تا اینکه تصمیم گرفتم تا کتاب بعدی ام مبتنی بر نام این شهید؛ سلوک متفاوت او در مسیر زندگی اش تا شهادت باشد. تا قبل از این کتاب (مجید بربری) من چهار کتاب را با محوریت شهدای مدافع حرم منتشر کرده بودم و «مجید بربری» به پنجمین کتاب من در این عرصه بدل شد.

بیان این نکته نیز لازم و جذاب است که در مسیر تدوین و نگارش کتاب؛ خانواده او نیز که مانند خود «مجید» همان مرام و معرفت «مشتی گری» و «لوطی گری» را داشتند پابه پای با من همراه بودند. حتی در مواردی افرادی که «مجید» را در محل و پایگاه بسیج یا هیئت می شناختند، گرد هم جمع می کردند تا من بتوانم دقیق ترین اطلاعات را درباره فرزند شهیدشان برای نگارش این کتاب به دست بیاورم.

تأکید می کنم که من در روایت این کتاب با سانسور و ممیزی مطلبی مواجه نبوده ام که خانواده به من بگوید چه چیزی را بنویسم و چه چیزی را ننویسم، به هیچ وجه اینگونه نبود! حتی در پاره ای از موارد مطالبی را که من احساس می کردم شاید نباید عنوان و گفته شود خانواده تأکید داشتند که حتماً در کتاب آورده شود.

var player = videojs('player_105174_3673285',{ techOrder: [ "html5" , "flash"],poster:'',width:400,height:300}); videojs.addLanguage('en', {"No compatible source was found for this media.": "مشاهده ی ویدیو نیاز به پشتیبانی مرورگر از codec h264 یا نصب فلش پلیر دارد."}); player.one('play', (function(){ $.post('/fa/ajax/news/video/3673285',{},function (data) {}); })); کد دانلود فیلم اصلی

ایکنا- خانم خدابخش بی تردید و با قدرت می توان گفت که ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت تنها گونه ای در حوزه ادبیات کشورمان است که سرچشمه شکل گیری، نضج و قوام آن به تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی بازمی گردد. روی دیگر سکه آنکه از مقام معظم رهبری گرفته تا بسیاری از کارشناسان و متولیان امر نسبت به «رفتار آفندی» و نه استوار بر «رفتار پدافندی» در حوزه «جنگ نرم» با محوریت ترویج معارف شهدا، داشته ها و گنجینه های انقلاب شکوهمند اسلامی در ساحت ادبیات تأکید داشته اند؛ اما مسئله این است که آنچه طی یک دهه اخیر با محوریت عیارسنجی ادبیات مقاومت مورد رصد قرار گرفته همسو با نقاط قوت و آسیب هایی نیز مواجه است. از زاویه دید شما اگر بخواهید به آسیب ها یا نقاط قوت این گونه ادبی اشاره بفرمایید آن چه خواهد بود؟

یکی از مواردی که بسیار باید به آن دقت داشت توجه این نکته مهم است که نویسندگان حوزه «ادبیات مقاومت» این روزها مخاطبان هدفشان باید نسل نوجوان و جوان در اولویت اولشان  باشد.

بله این درست است که ما برای تمامی مخاطبان در گروه های سنی مختلف می نویسیم؛ اما آنچه که رسالت قلم این افراد خاصه در حوزه تاریخ شفاهی، مستندنگاری و معرفی شهدای کشورمان استوار است به این مهم بازمی گردد که مخاطبان هدفش آنها را نسل نوجوان و جوان امروز تشکیل می دهند.

چرا؟ پاسخ واضح است! در حوزه تأثیرگذاری بر مخاطبان، گونه ادبیات پایداری و مقاومت می تواند بیشترین تأثیر و تأثر را بر این گروه هدف یعنی نسل نوجوان و جوان بگذارد.

در این مسیر نخستین مؤلفه آن است که آن جوان و نوجوان و در ادامه دیگر گروه های سنی، برای هم نشینی؛ انس و الفت هر چه بیشتر با حوزه ادبیات دفاع مقدس خاصه در حوزه مستندنگاری و روایت زندگینامه شهدا باید حس همذات پنداری داشته باشند. یعنی اینطور نباشد که منِ نویسنده در معرفی شهدا، آنها را در قالب موجود آسمانی معرفی کنم و مدعی باشم که او از زمانی که به دنیا آمده و به شهادت رسیده فردی علیه السلام بوده و هیچ کار خطا و اشتباهی نداشته تا به مقام بلند شهادت نائل شده است.

باید علاوه بر اینکه نقاط مثبت شهید را می آوریم؛ باید او را در قامت یک انسان؛ حتی اگر خطا و اشتباهی انجام داده نیز معرفی کنیم. کتاب داستان و روایت من باید به گونه ای باشد که وقتی فردی کتاب من را می خواند، حس همذات پنداری داشته باشد.

درباره همین شهید، یعنی مجید قربان خانی، می توانیم این کتاب را حتی به پسر نوجوان و جوانی بدهیم که خال کوبی دارد! به پسری که همان شیطنت ها را دارد و شاید گاه نسبت به خطوط قرمز عرف جامعه، پا را فراتر نهاده است. می توانید کتاب را به او نیز ارائه داد. یا به دختری که مثلاً کم حجاب است.

کتاب هایی از این دست می تواند نسخه ای برای ارائه الگو و همراهی این افراد جهت آشنایی با معارف و مبانی انقلاب، شهدای انقلاب و افرادی که پای این انقلاب برای ماندگاری، صلابت؛ حریت، قدرت و امنیت آن جان خود را فدا کرده اند. ب ه وسیله همین جنس نگاه، خاصه زبان زیبایی شناسانه ادبیات، قصه و داستان است که می توانیم به همان نوجوان و جوان بگوییم که راه برگشت همیشه وجود دارد اگر بتوانیم به واسطه ادبیات همین مفهوم را میان نسل نوجوان و جوان امروز جریان ساز کنیم؛ می توانیم دست به فرهنگسازی بزرگی بزنیم و مدعی باشیم و بگوییم همه انسان ها خطا می کنند و ممکن است در مسیر زندگی شان دست به اشتباه بزنند؛ اما راه برگشت و قدم گذاشتن در مسیر صحیح، درست و راست همواره وجود دارد. چنین دسته از اقداماتی می تواند راه گشای مسیر برای یک جامعه در مسیر تعالی آن باشد.

نمونه هایی از این دست نیز پیش از این وجود داشته است. طی همین مدت از زمان انتشار کتاب «مجید بربری» بیش از 200، 300 نفر از پسرها و دختران نوجوان با من و خانواده «مجید قربان خانی» تماس گرفته و گفته اند که بعد از خواندن کتاب و آشنا شدن با او، زندگی مان متحول شده است. حتی همین ماه گذشته خانمی از استرالیا با «مجید» آشنا شده بود. او به ایران آمد؛ پدر و مادر «مجید» را با خود به کربلا برد. این خانم هنوز در ایران حضور دارد.

من به عنوان نویسنده و همه همکارانم که در این حوزه قلم می زنند باید به گونه ای بنویسیم که جوان، نوجوان و خواننده ما بتواند با قهرمان همذات پنداری کند و بگوید که من شبیه او هستم؛ نه اینکه ما موجودی ماورایی را در کتاب بسازیم که او را موجودی بدون اشتباه و بری از خطا نشان بدهیم، اینکه درنهایت به شهادت رسیده است و انتظار داشته باشیم مخاطب ما این قهرمان را قبول کند؛ بپذیرد یا به عنوان الگو از او استفاده کند.

خوشحالم به یاری خداوند سعادتی که در مسیر قلم زدن برای این حوزه یعنی «ادبیات مقاومت» داشتم و البته مزین شدن این کتاب به لطف، مِهر مقام معظم رهبری و تقریظی که بر آن نوشته بودند می توانم اشاره کنم که پیش از رونمایی از تقریظ کتاب «مجید بربری» چاپ 21 بود اما بعد از تقریظ مقام معظم رهبری این کتاب به چاپ 60 رسیده است.

اینکه جوان ما امروز این کتاب را بخواند، مسیر او تغییر کند؛ این بزرگترین افتخار برای من به عنوان نویسنده به شمار می رود. اینکه توانسته باشم به واسطه یک کتاب راه یک جوان را تغییر دهم به خود افتخار می کنم و البته آن را از برکات وجود شهدای بزرگواری مانند شهید قربان خانی می دانم.

var player = videojs('player_134569_3673292',{ techOrder: [ "html5" , "flash"],poster:'',width:400,height:300}); videojs.addLanguage('en', {"No compatible source was found for this media.": "مشاهده ی ویدیو نیاز به پشتیبانی مرورگر از codec h264 یا نصب فلش پلیر دارد."}); player.one('play', (function(){ $.post('/fa/ajax/news/video/3673292',{},function (data) {}); })); کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

گفت وگو از امین خرمی

انتهای پیام

نظرات

captcha