آغوش هایی امن و امان

وقتی پدرها و مادرها گم می شوند، خیرین دست به کار می شوند و مال و توانشان را صرف می کنند تا پدرها و مادرهای جدید برای نگهداری امانت های کوچک اما بسیار ارزشمند الهی پیدا کنند.

به گزارش ایکنا، «مراکز درمان ناباروری» و «شیرخوارگاه ها» از متناقض ترین مکان هایی است که در دنیای ما انسان ها وجود دارد. از یک سو زوجینی در حسرت «فرزند» و تلاش و هزینه های فراوان پی راهی برای درمان ناباروری خود و تصاحب فرزندی و از سوی دیگر نوزادانی که والدینشان به دلایل مختلف نتوانسته اند از آنان نگهداری کنند و این فرشتگان زمینی را به شیرخوارگاه ها سپرده اند.

حضور در این مکان ها حس و حالی متفاوت و متناقضی در انسان برمی انگیزد. در مراکز ناباروری عمیقاً از اینکه عده ای از مردم نمی توانند شیرینی داشتن فرزند را تجربه کنند ناراحت می شویم و از سوی دیگر امید داریم که درمان ها اثر کند و زوجین، مادر و پدر شوند. حضور در شیرخوارگاه ها نیز تا همین حد احساسات عمیق همراه با اشک ها و لبخندها را در هر انسان رهگذری ایجاد می کند. اندوه از اینکه کودکانی معصوم، از زندگی در کنار والدین خود محروم مانده اند و البته احساس خوشحالی از اینکه انسان هایی پاک و مهربان در همیشه تاریخ  حضور داشته، دارند و خواهند داشت که ثروت، توانایی و محبت خود را صرف نگهداری از کودکان بی سرپرست یا فاقد سرپرست کنند.

خرسندی حاصل از مشاهده کودکان در شیرخوارگاه ها از این باب است که با تغییر قوانین اشتباه و دست وپاگیر بسیاری از کودکان به متقاضیان واجد شرایط سپرده شده اند و در بسیاری از شهرها شیرخوارگاه ها به دلیل نبود کودک بی سرپرست تعطیل شده است. شیرخوارگاه های باقی مانده نیز محل نگهداری موقت کودکان شیرخواری است که پس از بررسی وضعیت سلامت و پرونده متقاضیان در اسرع وقت به افراد متقاضی سپرده و صاحب والدین و سرپرستانی شایسته می شوند.

شیرخوارگاه «شبیر» در تهران، قدیمی ترین شیرخوارگاه کشور است. مرحوم شبیر یک قاضی بود که بیش از 60 سال پیش این مکان را وقف نگهداری از کودکان بی سرپرست کرد و این خیر ماندگار سال ها بعد در سال 1394 توسط جمعی از خیرین کشور از جمله مرحوم هاشم سلیمی آشتیانی بازسازی و به یک شیرخوارگاه بسیار مجهز تبدیل شد. شادروان شبیر با وقف ارزشمندی که انجام داد و مرحوم سلیمی و سایر خیرین با خیر ماندگاری که بر جای گذاشته اند، قرین رحمت الهی هستند و نام نیکشان الهام بخش احسانی جوشان خواهد بود؛ یادشان مانا.

ورود به محل نگهداری این فرشتگان زمینی آسان نبود اما با اشتیاقی که در جانمان جوانه زده بود، مجوزهای ورود دریافت شد. برای ورود به بخش کودکان شیرخوار ابتدا باید دست هایمان را ضدعفونی می کردیم، بعد ماسک می زدیم و کاور می پوشیدیم. این اصول را با عشق برای دیدار با موجودات معصوم و دوست داشتنی انجام دادیم. (ورود حتی یک فرد مبتلا به سرماخوردگی به این محل، ممکن است باعث بیماری تعداد زیادی از نوزادان شود و انجام این کارهای پیشگیرانه برای ورود به محل نگهداری از کودکان ضروری است.)

اجازه ورود به بخش قرنطینه که محل نگهداری کودکانی است که به تازگی وارد شیرخوارگاه شده اند و باید وضعیت سلامتی آنها به دقت مورد بررسی قرار گیرد همچنان وجود نداشت و ما کنار در ورودی اتاق قرنطینه به تماشای نوزادانی ایستادیم که هیچ نقشی در سرنوشتی که برایشان رقم خورده است ندارند؛ درست است که این فرشته های زیبا از آغوش امن و امان مادری بی بهره اند ولی تدبیر پروردگار هستی بخش آغوش های مهربان دیگری برای نگهداری آنان یافته است.

اتاق های رنگی، مملو از عروسک ، کمدهایی که لباس های قشنگ این فرشته ها در آن نگهداری می شود، تخت های استاندارد، بالش ها، تشک ها و پتوهای رنگارنگ، گهواره های برقی، کریر، صدای موسیقی لطیفی که با گوش این فرشته های تازه زمینی شده هم آهنگ است و خلاصه هرآنچه برای نگهداری شایسته کودکان لازم است اینجا به اندازه کافی مهیاست.

هر کودک شیشه شیر مخصوص و برگه هایی که سلامت و رشد کودک به دقت در آن ثبت می شود را داراست. ساعت دقیق شیر خوردن نوزادان در برگه هایی دقیق ثبت می شود ولی از همه این موارد مهمتر پرستاران مهربانی هستند که با دقت از این امانت های الهی نگهداری می کنند. البته همیاران نیز هستند که نیاز کودکان به در آغوش گرفته شدن و مورد محبت قرار گرفتن را تأمین می کنند. (متأسفانه اجازه عکاسی از پرستاران و همیاران را نداشتیم اما شاهد بروز عشق و محبت خالصانه آنان به کودکان آنها بودیم).

همیاران افراد داوطلبی هستند که پس از بررسی صلاحیت آنها، در هفته یک روز نزد این کودکان شیرین و دوست داشتنی می آیند و از آنها مراقبت می کنند.

«ای کاش هیچ پدر و مادری گم نشه» این آرزوی دختر کوچکی بود که در شیرخوارگاه آمنه زندگی می کرد؛ وقتی از کودکان این شیرخوارگاه خواستند آرزوهایشان را بگویند، دختر پنج ساله نگفت «کاش بچه ها گم نشن» بله گفت: کاش پدر و مادرها گم نشن!

آرزوی آن طفل معصوم را اینگونه تکمیل می کنم؛ ای کاش هیچ پدر و مادر و هیچ کودکی گم نشوند و همه پدرها و مادرها و بچه ها کنار هم زندگی کنند علی رغم همه سختی ها و مشکلات زندگی؛ اما واقعیت این است که متأسفانه گاهی پدرها و مادرها هم گم می شوند؛ ولی خدا را شکر انسان های بی نظیری وجود دارند که کودکانی که پدرها و مادرهایشان گم شده اند را پیدا و با عشق و عزت نگهداری می کنند و به دست های امن زن و شوهرهایی که می خواهند عنوان مقدس مادر و پدر را به دست بیاورند و (البته با تغییر قانون به دست دختران مجردی که خواستار نگهداری از دختران فاقد سرپرست هستند) بسپارند.

گزارش از زهرا ایرجی

انتهای پیام

نظرات

captcha