بهره مندی از پند های الهی برای خروج از جهالت

امام علی(ع) در بخشی از خطبه 105 نهج البلاغه به پند و اندرز مردم پرداخته و با موعظه های شایسته و نکات پر معنا، آنها را اندرز می دهد. بنابراین بهره گیری از اندرزهای «واعظِ متّعظ» نیز، در سیر و سلوک معنوی و فکری و اخلاقی، انسان را از انحرافات عقیدتی و اخلاقی و رفتن به راه جهالت نگاه می دارد.

امام علی(ع) تنها فردی است که از میان همه گذشتگانی که سخنی از آنها به جا مانده، به آخرین مرحله فصاحت و بلاغت رسیده و گفتار او اقیانوس بیکرانه ای است که سخن هیچ بلیغی به پای آن نخواهد رسید.

سخنانی که در قالب خطبه ها، نامه ها و حکمت ها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آن ها داشته اند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداخته اند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبه های امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند مناقب ابن شهرآشوب ابن عباس، سیره ابن هشام، جلد 1، پیام امام، جلد 3 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 7 استفاده می شود که در ادامه با موضوع «خطبه 105، لزوم بهره گیری از پندهای الهی برای خروج از جهالت» را می خوانید.

امام علی(ع) در خطبه 105 نهج‎البلاغه می فرماید: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی شَرَعَ الاْسْلامَ فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ، وَ اَعَزَّ اَرْکانَهُ عَلی مَنْ غالَبَهُ، فَجَعَلَهُ اَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ، وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وَ بُرْهاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بهِ، وَ شاهِداً لِمَنْ خاصَمَ بهِ، وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضاءَ بهِ، وَ فَهْماً، لِمَنْ عَقَلَ، وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ، وَآیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ تَبْصِرَةً، لِمَنْ عَزَمَ، وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ نَجاةً لِمَنْ صَدَّقَ، وَ ثِقَةً، لِمَنْ تَوَکَّلَ، وَ راحَةً لِمَنْ فَوَّضَ، وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ.  فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَناهِجِ، وَ اَوْضَحَ الْوَلائِجِ، مُشْرِفُ الْمَنارِ، مُشْرِقُ الْجَوادِّ، مُضیءُ الْمَصابیحِ، کَریمُ الْمِضْمارِ، رَفیعُ الْغایَةِ، جامِعُ الْحَلْبَةِ، مُتَنافَسُ السُّبْقَةِ، شَریفُ الْفُرْسانِ. التَّصْدیقُ مِنْهاجُهُ، وَالصّالِحاتُ مَنارُهُ، َالْمَوْتُ غایَتُهُ، وَالدُّنْیا مِضْمارُهُ، وَالْقِیامَةُ حَلْبَتُهُ، وَالْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ. مِنْها فی ذکْرِ النَّبیِّ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِه حَتّی اَوْری قَبَساً لِقابس، وَ اَنارَ عَلَماً لِحابس. فَهُوَ اَمینُکَ الْمَأْمُونُ، وَ شَهیدُکَ یَوْمَ الدِّینِ، وَ بَعیثُکَ نِعْمَةً، وَ رَسُولُکَ بالْحَقِّ رَحْمَةً. اللّهُمَّ اقْسِمْ لَهُ مَقْسَماً مِنْ عَدْلِکَ، وَاجْزهِ مُضاعَفاتِ الْخَیْرِ مِنْ فَضْلِکَ. اللّهُمَّ اَعْلِ عَلی بناءِ الْبانینَ بناءَهُ، وَ اَکْرِمْ لَدَیْکَ نُزُلَهُ، وَ شَرِّفْ عِنْدَکَ مَنْزلَتَهُ، وَ آتِهِ الْوَسیلَةَ، وَاَعْطِهِ السَّناءَ وَالْفَضیلَةَ، وَاحْشُرْنا فی زُمْرَتِه غَیْرَ خَزایا وَ لا نادمینَ وَلا ناکِبینَ، وَلا ناکِثینَ، وَلا ضالِّینَ، وَلا مُضِلِّینَ، وَ لا مَفْتُونینَ. وَقَدْ مَضی هذَا الْکَلامُ فیما تَقَدَّمَ اِلاّ اَنَّنا کَرَّرْناهُ ههُنا لِما فِی الرِّوایَتَیْنِ مِنَ الاِخْتِلافِ وَ مِنْها فی خِطاب اَصْحابهِ وَقَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرامَةِ اللّهِ تَعالی لَکُمْ مَنْزلَةً تُکْرَمُ بها اِماؤُکُمْ، وَ تُوصَلُ بها جیرانُکُمْ، وَ یُعَظِّمُکُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ، وَلا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ، وَ یَهابُکُمْ مَنْ لایَخافُ لَکُمْ سَطْوَةً، وَلا لَکُمْ عَلَیْهِ اِمْرَةٌ. وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَاللّهِ مَنْقُوضَةً فَلاتَغْضَبُونَ، وَ اَنْتُمْ لِنَقْضِ ذمَمِ آبائِکُمْ تَأْنَفُونَ. وَ کانَتْ اُمُورُاللّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ اِلَیْکُمْ تَرْجِعُ، َمَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزلَتِکُمْ، وَاَلْقَیْتُمْ اِلَیْهِمْ اَزمَّتَکُمْ، وَ اَسْلَمْتُمْ اُمُورَاللّهِ فی اَیْدیهِمْ، َعْمَلُونَ بالشُّبُهاتِ، وَ یَسیرُونَ فِی الشَّهَواتِ. وَ ایْمُ اللّهِ لَوْ فَرَّقُوکُمْ تَحْتَ کُلِّ کَوْکَب لَجَمَعَکُمُ اللّهُ لِشَرِّ یَوْم لَهُمْ.»

«خدای را سپاس که اسلام را تشریع، و آبشخوارهای آن را برای آن که بخواهد وارد شود آسان نمود، ارکانش را در برابر آن که قصد غلبه برآن را دارد غیرقابل شکست، و آن را برای کسی که به آن آویخت پناهگاه امن و برای وارد بر آن حریم سلامت قرار داد. آن را برهان ساخت برای کسی که به وسیله آن سخن گفت و شاهد برای کسی که به وسیله آن به دفاع برخاست، و نور برای آن که طلب روشنی کرد، و فهم برای آن که اندیشه نمود، و مغز برای آن که آراسته به تدبیر شد، و نشانه برای بافراستی که راه حق جست، و بینایی برای کسی که عزم جزم کرد، و پند برای کسی که پند آموخت، و نجات برای آن که تصدیق کرد، و تکیه گاه برای کسی که به آن متّکی شد، و آسایش برای آن که خود را به آن واگذاشت، و سپر برای آن که صبر پیشه کرد. اسلام روشن ترین راه، و آشکارترین مسلک هاست، علائم راهش بلند، جاده هایش روشن، چراغ هایش درخشان، میدان تمرینش آماده برای مسابقه، هدفش مرتفع، و جای دهنده مسابقه گذاران است، جایزه اش مورد رغبت، و سوارانش شریف. راهش تصدیق، نشانه اش اعمال شایسته، پایانش مرگ، میدان تمرینش دنیا، محل گردآمدن مسابقه گذارانش قیامت، و جایزه مسابقه اش بهشت است. تا آنکه پیامبر شعله ای برای خواستار نور برافروخت، و نشانه ای برای وامانده در گمراهی روشن ساخت. خداوندا، او امین و مورد اعتماد تو، و گواه حضرتت در قیامت، و نعمتی است که به رسالت فرستادی ، و رحمتی است که به حق گسیل داشتی . الهی ، بهره ای وافر از عدالت خود به او عنایت فرما، و از احسانت پاداشی صد چندان به او کرامت کن. خدایا، بنایش را از همه بناها بالاتر قرار ده، و او را بر سفره مهمانیت گرامی دار، و مقامش را نزد خود شریف گردان، و او را از جانب خود بالاترین درجه بهشتی بخش، و از رفعت و فضیلت بهره مندش ساز، و ما را بدون دچارشدن به رسوایی و منهای گرفتارشدن به پشیمانی و آلود شدن به انحراف و پیمان شکنی و گمراهی و گمراه کردن و فریب خوردگی ، در زمره او محشور فرما.

و از این خطبه است در خطاب به یارانش از کرامت خدا به منزلت و مقامی رسیده اید که به خاطر آن کنیزان شما احترام می شوند، و همسایگانتان مورد حسن روابط و دوستی قرار می گیرند، و آنان که شما برتر از آنها نیستید، و بر آنان حقّی ندارید شما را تعظیم می کنند، و کسانی که از غلبه شما نمی ترسند، و حکومت و تسلطی بر آنان ندارید از شما وحشت دارند. اینک می بینید عهد خدا شکسته می شود و غضب نمی کنید، در حالی که از شکستن عهد پدرانتان بر سر غیرت آمده آن را ننگ می دانید. فرمان های خدا بر شما وارد شده و از سوی شما به مردم می رسد و بازگشت سودش به شماست، ولی اکنون طاغیان را بر منزلت خود مسلط کردید، و زمام امور خویش را به آنان سپردید، و امور الهی را به آنان واگذاشتید، آنان به شبهه ها عمل می کنند، و در شهوات ره می سپارند! به خدا سوگند اگر دشمنان جمع شما را زیر هر ستاره ای پراکنده کنند خداوند شما را برای بدترین روزی که در پیش دارند جمع خواهد کرد.»

همانگونه که از عنوان خطبه روشن می شود این خطبه سه بخش عمده دارد؛ در بخش اول، به ذکر تعدادی از صفات پیامبر اسلام(ص) می پردازد و تصریح می کند آن حضرت، شایسته ترین مخلوق الهی از آغاز کودکی تا پایان عمر بود که می توان گفت هدف امام علی(ع) این است که مردم را به اهمیت میراث پیامبر(ص) و پاسداری از قرآن و اسلام دعوت کند و در بخش دوم بنی امیه را مورد خطاب و سرزنش قرار داده و آنها را به ناپایدار بودن دنیایی که به آن روی آورده اند توجه می دهد و از انتقام الهی در برابر خون های بسیاری که به ناحق ریخته اند، برحذر می دارد و تأکید می کند که به زودی این خلافت را در دست دشمنان خود خواهید دید و در بخش سوم، به عنوان یک نتیجه گیری کلی همه مردم را با اندرزهایی بیدارگر موعظه می کند که در برابر هوا و هوس تسلیم نشوند و در فرا گرفتن دانش بکوشند و امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنند.

امام علی(ع) در بخش اول خطبه 105 به نعمت پرفیض ظهور پیامبر اسلام(ص) اشاره کرده و ایشان را به هفت وصف از اوصاف برجسته اش می ستاید. ابتدا می فرماید: «مردم جهان سخت در گمراهی بودند تا اینکه خداوند محمد(ص) را مبعوث ساخت، که گواه بر اعمال آن ها و بشارت دهنده به پاداش های الهی، در برابر نیکی ها و بیم دهنده از کیفر الهی، در برابر زشتی ها بود. در کودکی شایسته ترین مخلوق و در بزرگسالی نجیب ترین و شایسته ترین آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر و باران جود و سخایش از همه با دوام تر بود».

توصیف اول (شَهیداً) اشاره به چیزی است که در آیه 89 سوره نحل آمده که خداوند می فرماید: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَابکَ شَهِیداً عَلَی هؤُلاَءِ; (به یاد آورید!) روزی را که از هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان بر می انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار می دهیم» و توصیف دوم و سوم اشاره به همان است که در چندین آیه از قرآن مجید مانند آیه 119 سوره بقره به آن اشاره شده است که می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذیراً; ما تو را به حق فرستادیم در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده ای» در توصیف چهارم سخن از دوران طفولیت آن بزرگوار است که حتی در آن زمان از نظر ظاهر و باطن ممتاز بودند، به گونه ای که طبق نقل «مناقب ابن شهرآشوب» ابن عباس می گوید: پیامبر اکرم(ص) در آن زمان با کودکان هم سن و سال خود دوستی و رفاقت داشت. آنها از روی نادانی گاه آلوده سرقت چیزی می شدند، ولی آن حضرت هرگز دست به سوی اموال مردم دراز نمی کرد؛ آنها از نظر ظاهر گاه آلوده بودند، ولی آن حضرت همواره پاک و تمیز بود. و نیز در همان کتاب از حضرت «ابوطالب» نقل شده است: «من هرگز دروغی از او نشنیدم و آثار جاهلیت در او نمایان نبود، بی جهت نمی خندید و همراه کودکان بازی نمی کرد.»(1)

در همان کتاب آمده است که گاهی برای «عبدالمطّلب» در سایه کعبه فرشی می گستراندند و هیچ کس به احترام او بر آن فرش نمی نشست، فرزندانش در اطراف فرش می نشستند تا او خارج شود، ولی پیامبر اکرم(ص) در همان زمان می آمد و روی فرش «عبدالمطلب» می نشست! عموهایش می خواستند او را دور کنند، «عبدالمطلب» می گفت «فرزندم را رها کنید! فَوَاللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِیماً; به خدا سوگند! او مقام والایی دارد»(2) و در پنجمین و ششمین و هفتمین توصیف اشاره به نجابت و کرامت پیامبر(ص) در بزرگسالی می کند چیزی که بر کسی پوشیده نیست و تاریخ شاهد صدق آن است. تواضع، محبت، هوش و درایت آن حضرت، عفو و گذشت او زبانزد خاص و عام بود و هر چه داشت بی دریغ در اختیار نیازمندان قرار می داد و باران جود و بخشش او، پردوام بود.

بخش دوم این خطبه که به نظر می رسد با بخش اول فاصله ای داشته، به گفته بسیاری از شارحان نهج البلاغه، خطاب به بنی امیه است و شاهد آن اینکه در اواخر این بخش، نام بنی امیه به صراحت آمده است، در حالی که جمعی دیگر از شارحان نهج البلاغه معتقدند مخاطب در قسمت اول این بخش، باقی مانده صحابه پیامبر(ص) و تابعین هستند و ذیل آن خطاب به بنی امیه است و تعبیراتی که در آغاز این بخش است، معنای دوم را تأیید می کند؛ زیرا تعبیرات نشان می دهد که امام(ع) کسانی را مورد سرزنش قرار داده که انحراف از جاده حق درباره آنها غیر منتظره بوده است و می دانیم بنی امیه در طول تاریخ گروهی ستم پیشه، مخالف اسلام و منحرف بودند.

امام علی(ع) در این بخش می فرماید: «شما (ای مسلمانان ضعیف الایمان) زمانی از لذت و زرق و برق دنیا بهره بردید، و از پستان آن شیر نوشیدید، که افسارش رها، و تنگ جهازش گشوده بود.» اشاره به اینکه در زمان حکومت عثمان و بعد از فتوحات اسلامی و ریخت و پاش در بیت المال، شما به لذات دنیا و زرق و برق آن دست یافتید و همین امر، شما را از خدا دور ساخت؛ حاکمان مشغول ثروت اندوزی بودند و توده های مردم مشغول عیش و نوش، بنابراین در ادامه سخن می افزاید: «کار به جایی رسید که حرام دنیا در نظر گروهی همچون درخت سدر بی خار بود و حلالش دور دست و غیر موجود.» گروهی بر بیت المال افتاده بودند و با کمک دستیاران خود آن را غارت می کردند و این اموال حرام در میان مردم گسترده می شد. سپس می افزاید: «به خدا سوگند! دنیایی که شما با آن رو به رو هستید، همچون سایه ای است گسترده تا سرآمدی معین، امروز زمین برای شما آزاد و بی مانع و دست هایتان باز است، در حالی که دست رهبران واقعی و الهی نسبت به شما بسته است! شمشیرهای شما بر آنان مسلط، و شمشیرهای آنان از شما باز گرفته شده است.»

این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که در این بخش از خطبه، روی سخن به گروهی از مؤمنان، از بازماندگان صحابه و تابعین است که آنها به هنگام وزش تندبادهای آزمایش الهی، نتوانستند خود را حفظ کنند و همراه تندباد به هر سو حرکت کردند. دنیا آنها را به خود مشغول داشت و فریفته زرق و برق خود نمود این در حالی بود که حتی برای امام(ع) در دوران حکومتش امکان بازداشتن آنها نبود، چرا که در عصر عثمان چنان غرق در جهالت و زخارف دنیا شدند، که نجات آنها به آسانی ممکن نبود.

سپس آنها را به شدت تهدید می کند که بدانند اوضاع چنین نمی ماند و حساب و کتابی در کار است. می فرماید: «آگاه باشید! هر خونی خونخواهی دارد و هر حقی صاحب و طالبی، و انتقام گیرنده خون های ما مانند کسی است که داور خویش است (که چیزی را فروگذار نخواهد کرد،) و او خداوندی است که از گرفتن کسی ناتوان نگردد و هیچ کس از پنجه عدالتش نگریزد.»

در پایان این بخش روی سخن را به بنی امیه کرده و با تعبیرات پر معنایی به آنها هشدار می دهد، می فرماید: «ای بنی امیه! به خدا سوگند! به زودی این خلافت را در دست دیگران و در خانه دشمنان خود خواهید دید.» مبادا گمان کنید اگر خون های بی گناهان را ریختید و بر صغیر و کبیر رحم نکردید و پایه های حکومت خود را با ظلم و ستم و نهب اموال و سفک دما، محکم کردید، این قدرت و حکومت، مدت زیادی برای شما باقی می ماند! تصور نکنید اگر خون من و فرزندانم در این راه ریخته شود، دنیا به کام شما خواهد بود! به زودی دشمنان شما از هر سو بر می خیزند و ضربات خود را با قیام های پی در پی، بر سر شما وارد می کنند و سرانجام کاخ حکومت شما فرو می ریزد و دودمان شما بر باد می رود و دشمنانتان همه شما را از دمِ شمشیر می گذرانند و حتی بر مردگان شما نیز رحم نمی کنند، استخوان های مردگان را از قبر درآورده، آتش می زنند، که تاریخ می گوید: آنچه را امام(ع) درباره آنها پیش بینی کرده بود، دقیقاً واقع شد که بخشی از آن در شرح خطبه 87 گذشت.(3)

امام علی(ع) در بخش دیگر این خطبه می فرماید: «آگاه باشید! بیناترین چشم ها آن است که شعاعش در دل نیکی ها نفوذ کند و شنواترین گوش ها آن است که یادآوری ها را در خود جای دهد و پذیرا گردد!»، اشاره به اینکه اگر شما و سایر مردم، چشم و گوش باز داشته باشید، پیداکردن راه خیر و سعادت، مخفی و پیچیده نیست ولی افسوس! که جهل، هوای نفس و هوس های سرکش، چنان پرده ظلمانی بر چشم و گوش انسان می اندازد، که حقایق واضح را نمی بیند و دوستانه ترین اندرز را نمی شنوند.

در این بخش از خطبه، امام علی(ع) به پند و اندرز مردم پرداخته و با مواعظ شایسته و نکات پر معنا، آنها را اندرز می دهد و در آغاز برای آماده ساختن روح و جان آنها می فرماید: «ای مردم! چراغ دل خود را از شعله (پر فروغ فکر) واعظ با عمل، روشن سازید و ظرف وجود خویش را از آب زلال چشمه ای که از آلودگی ها پاک است پر کنید!» همانگونه که چراغ های پرنور، مسیر انسان را در تاریکی ها روشن می سازد و از سقوط در پرتگاه، یا رفتن به بیراهه حفظ می کند؛ بهره گیری از اندرزهای «واعظِ متّعظ» نیز، در سیر و سلوک معنوی و فکری و اخلاقی، انسان را از انحرافات عقیدتی و اخلاقی و جهالت نگاه می دارد و همانگونه که آب صاف و خالی از هرگونه کدورت و آلودگی، مایه حیات جسم انسان و همه موجودات زنده است، اندرزهای شایسته رهروان راه حق، مایه حیات جان و روح آدمی است. (4)

منابع: 
1-  «مناقب ابن شهرآشوب» ابن عباس
2-  سیره ابن هشام، جلد 1
3-  پیام امام، جلد 3
4-  شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 7

انتهای پیام

نظرات

captcha