یک صدا و تمامیت خاورمیانه

هنگامی که دلتافورس ــ نیروی ویژه و همه فن حریف و کارآزموده ارتش آمریکا ــ در دل کویر پرآرامش ایران در سال های اولین انقلاب فرود آمد و می خواست از آنجا به تهران بیاید و گروگان های آمریکایی را نجات بدهد! هیچ تحلیلگر نظامی و امنیتی و بین المللی، از خود سوال نمی کند، پس چه شد که نشد؟! و چرا نشد؟! چرا!

به گزارش ایسنا، سینا واحد در یادداشتی در جام جم نوشت:لحظاتی پس از فرود این نیروی حرفه ای ویژه و مشهور در میان ارتش های جهان، چونان روباه های وحشت زده و بخت برگشته از کویر زیبای طبس گریختند و حیثیت پنتاگون و کاخ سفید را به باد دادند و سیاست خارجی آمریکای جهانخوار را به گریه های پشت سرهم، وادار ساختند.داستان فرار پروحشت ارتش آمریکا از کویر طبس در سال 1358، ظهور پردرخشش یک نشانه بود؛ یک نشانه آشکار و روشن از این حقیقت که دوره سلطه آمریکا و آمریکاییان و دوستداران شان در خاورمیانه بزرگ و ایران به سر آمده و دیگر هیچ دستی به آنان، سلام و شیرینی نمی دهد و باید بروند و اگر بخواهند سلطه جویی کنند، «ریگ های بیابان و خاک کویر» آتش خشم و ترس و مرگ بر آنان خواهد ریخت و در شعله های انتقام خواهند سوخت.قدرت جهنمی اقتصاد آمریکاییان و ماشین های بزرگ جمع آوری نفع و نفت، همیشه و قبل از هر چیز از روی خون قهرمانان وطن پرست و حسینی عبور می کند تا به نفع و نفت دائم و ارزان، دسترسی پایدار داشته باشند. اینک باید پرسید اکنون که این قدرت جهنمی اقتصادی تمدن غربی و بانکداران صهیونیستی از روی خون قهرمان قهرمانان وطن پرست حسینی، عبور کرده و اندوه بزرگ خاورمیانه ای و لبنانی را به یک غمواره جهانی تبدیل ساخته و پرچم های اعتراض جهانی را در همه شهرها و خیابان ها به اهتزاز درآورده است. چه باید کرد؟! آیا باید سخن از انتقام گفت و در روش های انتقام جویانه غرق شد. آیا باید مابین قدرت های سیاسی تمدن حاکم غربی و رژیمی به نام اسرائیل فاصله گذاشت و همچنان که در رسانه های جهان می گویند باید پذیرفت کار بد و زشت از آن اسرائیل است و تمدن غرب چندان از آنان و سیاست های جنگ گسترانه شان رضایت ندارند؟! باید با صدای هزار رسانه ای فریاد زد، جنگ جهانی اول را در سال 1913 امپراتوری ارزش های سلطه گرانه غربی و ارتش پادشاهی انگلیس به پا کردند و چون سیاست و قدرت اسلحه داشتند، یک کشور به نام اسرائیل روی این کره خاکی ساختند تا سلطه سیاسی بعد از جنگ و در دوران صلح، تداوم یابد و خاورمیانه در مشت قدرت تمدن غربی، حفظ شود؛ بنابراین واقعیت تلخ قرن بیستم، هرگونه جداسازی و فاصله گذاری مابین این واقعیت تلخ به نام اسرائیل و تمدن سیاسی جهانی غربی، خیانت به تاریخ حقیقی و خیانت به اندیشه ها و مردم همه کشورهاست. اسرائیل بخشی جدانشدنی از همه تاریخ تمدن غربی در یک خاک دزدیده شده فلسطینی است و یک تداوم زورمدارانه قدرت های بی رحم در خاورمیانه تمدن شرقی است و انکار آن همانند انکار برج ایفل در پاریس فرانسه است. سیدحسن نصرالله تنها یک «قهرمان» مقاومت و قهرمان قهرمانان مدافعان سرزمین مادری و یک رزم آور افسانه ای عرب نبود. بی تردید و بی هیچ تردیدی، او صدای صدسال ستم زدگان تاریخ پنهان داشته شده و سانسور شده همه مسلمانان خاورمیانه بود که این گونه بی رحمانه بمباران شد تا امپراتوران و نوکران تمدن غربی، از تهدید نفوذگرانه صدای او آرامش یابند. چگونه می توان برای این آواز دلربای جهان مقاومت، طراحی انتقام کرد و اقدامی را به نمایش عرصه قدرت برد که با آن بتواند همسنگ باشد.همان طور که «لشکر شن ها» خفت و خواری و خوف بی پایان را بر سر نیروهای دلتافورس آمریکا ریختند و آنان را منهزم ساختند، «لشکر صداهای خونخواه و منتقم» باید به صف شوند و تمامی خاورمیانه را از صدا و پایگاه های صدا و سلاح امپراتوران تمدن غربی پاک کنند و هیچ نقطه یا دایره امنی برای آنان باقی نگذارند. تمامیت خاورمیانه، باید و باید از آن «صدای باشرف سیدحسن نصرالله.» و «صدای زیبا مقاومت» باشد.

انتهای پیام

نظرات

captcha