بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه ضمن اشاره به ضرورت بازاندیشی پیرامون مفهوم «اورینتالیسم» بیان کرد: اورینتالیسم ایدئولوژی است که مبتنی بر شرق است و در آن انسان مذکر سفیدپوست اروپایی و آمریکایی در یک جای مستحکم ایستاده و جهان را به تصویر می کشد.
به گزارش ایکنا، پیش نشست همایش شرق شناسی در جهان معاصر با عنوان بررسی مطالعات شرق شناسی، استعماری و پسااستعماری، 16 مهر با سخنرانی سیدجواد میری؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می خوانید؛
من از خود عنوان شرق شناسی شروع می کنم؛ خیلی ها تلاش کردند اورینتالیسم را با مفهوم شرق شناسی مطرح کنند. پرسش من این است که آیا واقعا اورینتالیسم شرق شناسی است؟ یعنی ما تلاشمان این است که شرق را بشناسیم و آن کسی که دارد شرق را مورد مطالعه قرار می دهد نگاه توصیفی دارد و می خواهد شرق را بشناسد، آیا او رها از ارزش ها دارد مسئله ای را مورد بررسی قرار می دهد یا ما با یک ساختمان معرفت روبرو هستیم که یک پیش فرض ها و مفروضاتی دارد؟
ترجمه تحت اللفظی اورینتالیسم شرق شناسی نمی شود. «ایسم» اشاره به یک مکتب است، یک چارچوب است و مفروضاتی دارد. بنابراین اورینتالیسم ایدئولوژی است که مبتنی بر شرق است؛ یعنی یک سوژه ای هست که انسان مذکر سفیدپوست اروپایی و آمریکایی است. این سوژه در یکجای مستحکم ایستاده و جهان را به تصویر می کشد و این تصاویر را به مفهوم می آورد و صورت بندی می کند. به عبارت دیگر شرق شناسی نگاه اروپامدارانه نسبت به دیگری است. این بحث ها در ایران خیلی پا نگرفته یعنی کسی نیامده از این منظر به گفتمان اورینتالیسم نگاه کند.
از قضا اورینالیسم فقط روی دانشگاهی ها تاثیر نگذاشته است و روی علمای سنتی ما که نجف رفته بودند، قم رفته بودند هم نفوذ کرده است. یک مثالش علامه جعفری است. علامه جعفری یک کتابی به نام علم و دین دارد. در ابتدای کتاب می گوید من با یکی از افرادی که فرنگ رفته صحبت می کردم، آن آقا از من سوال کرد آیا در تاریخ اسلام علم داریم. من خواستم جواب او را بدهم شروع کردم این کتاب را نوشتم. تمام ارجاعات این کتاب به همان اورینتالیست ها است یعنی اگر ما بخواهیم دقیق ترین چیزها را در باب خودمان صورت بندی کنیم به دیگری نیاز داریم. آن دیگری وقتی ما را صورت بندی کرده اینجوری نبوده که سوژه به سوژه نگاه کند بلکه خود را سوژه می دیده و ما را ابژه می دیده.
بعد دیده برخی از جوامعی که آنها را مورد مطالعه قرار می دهد خیلی بسیط و ساده هستند لذا نیاز به رشته آنتروپولوژی است تا آنها را بشناسیم. ما آنتروپولوژی را انسان شناسی تعریف کردیم در حالی که آنتروپولوژی یعنی گفتمانی که تلاش می کند بسیط ترین فرم از انسان را مورد مطالعه قرار دهد. در مرحله بعد جوامعی هستند که از نظر فرهنگی پیشرفته هستند مثل ایران عهد صفوی که شعر و فلسفه دارند ولی انقلاب صنعتی ندارند. اینها را داخل یک طبقه به نام شرق قرار می دهد تا آنها را متمدن کند. بنابراین تا ما خود مفهوم اورینتالیسم را مورد نقادی قرار ندهیم، بحث از استعمار جای تامل دارد.
در برابر سیطره و چیرگی اروپا و غرب، کشورهای غیر غربی تلاش کردند از دست استعمار رها شوند. انگار درکشان این بود که استعمار یک قدرت نظامی و سیاسی است که اگر از کشور خودمان بیرون کنیم و خودمان کشور را دست بگیریم استعمار تمام می شود. این دوره، دوره جنبش های ضد استعماری است. بعد از مدتی اینها دیدند با بیرون رفتن استعمارگران کار تمام نشده، استعمار یک عقبه فکری دارد و باید از این فکر عبور کنیم و خودمان را بازسازی کنیم. جالب است یک تفکر می گوید شما نمی توانید از غرب مقولاتی را بگیرید و بر اساس آن خودتان را صورت بندی کنید تا بتوانید از غرب عبور کنید. شما نمی توانی با سوبژکتیویسم، از سوبژکتیویسم اروپایی عبور کنی.
راه چیست؟ اینجا جریان دیگری شروع شد که می گفت ما چگونه می توانیم از فراسوی تمدن ها و حوزه های فرهنگی و سنت های فکری متفاوتی که در جهان وجود دارد تلفیقی کنیم تا از وضعیت سوبژکتیویسم فرا برویم. شما نمی توانید با کانت از کانت عبور کنی ولی با نگاه ملاصدرا و سهروردی می توانی تلفیقی کنی تا از سوبژکتیویسم عبور کنی.
در ادامه این نشست محمدتقی چاوشی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنرانی کرد که گزیده آن را می خوانید؛
غرب با ماهیتش باید شناخته شود یا دست کم برای دانش آموز فلسفه مهم این است در مورد ماهیت امور سخن بگوید، چه ماهیت را به معنای ارسطویی لحاظ کنیم، چه معنای پدیدارشناسانه یعنی ذات. ذات غرب چیست که در مقابلش شرق قرار بگیرد و از شرق شناسی صحبت شود.
باید بگوییم غرب فضایی است که همه در آن امور ابژه می شوند و این انسان است که تلاش می کند با ابژه کردن امور آنها را به تصرف خودش دربیاورد. بر اساس این اگر بخواهیم به شرق شناسی نگاه کنیم، با اینکه تمایز شرق و غرب از دوران باستان وجود داشته است، شرق شناسی یعنی غرب جز خودش هر چه باشد را تبدیل به ابژه می کند یعنی اگر ما را شرق بدانید شرق هر جا باشد ابژه است که غرب او را می شناسد تا خودش را بشناسد و آن را مال خود کند.
این از آن خود کردن حالت تصرفی است که در ذات غرب وجود دارد. وقتی از ذات غرب صحبت می کنیم باید توجه داشته باشیم غرب همان جا است که نگاه انسان به عالم با مقولات و مفاهیم رقم می خورد. هر جا آدمی نسبتش را با امور در مفهوم و مقوله پیدا کند غرب حضور دارد.
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}