صدور انقلاب با تولید الگوی حکمرانی دینی در حل مسائل اجتماعی رخ می دهد

مدرس حوزه علمیه با بیان اینکه تبیین روش حل مسئله دینی برای موضوعات و مسائل اجتماعی از ضروری ترین اولویت ها برای حکمرانی دینی است، گفت: معرفی الگوی حکمرانی دینی در روش حل مسائل اجتماعی از به روزترین و ضروری ترین روش های صدور انقلاب اسلامی و مفاهیم کاربردی دین اسلام به جهان مدرن و محافل علمی و آکادامیک در دنیا است.

حکمرانی و روش حل مسائل اجتماعی از مسائل مهم در دوره کنونی است که در دنیا گاهی با عنوان حکمرانی خوب از آن یاد می شود. با توجه به باورهای ما به دین مبین اسلام و نقش جاودانه هدایتی آن پرداختن به موضوع حکمرانی دینی و حل مسائل اجتماعی از جمله ضروریات دوره معاصر است. خبرنگار ایکنا با هدف بررسی این مسئله و نقش دانشگاه ها و به خصوص حوزه علمیه در تولید علوم انسانی متناسب با زیست بوم دینی و فرهنگی و اجتماعی ایران با حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی احمدی پرتو؛ مدرس و پژوهشگر حوزه علمیه در این زمینه گفت وگو کرده است که آن را می خوانید: ایکنا ـ در سده های اخیر بحث کارکرد علوم انسانی در حل مسائل اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، پیشینه این بحث چگونه است؟  بشر از دیرباز با مسائل گوناگون اجتماعی از نوع سخت و پیچیده یا آسان روبرو بوده و برای حل آن ها از فکر و اندیشه خود و دیگران استفاده کرده است. اصولا نظریه پردازان، به عنوان مصلحان و پزشکان اجتماعی، هدف خود از کنشگری اجتماعی را ارائه راه حل هایی برای نجات بشر از مخمصه ها، بحران ها و بی نظمی های جامعه خود قرار داده اند. در عصر جدید نیز، یکی از کارکردهای اصلی و مهم علوم انسانی حل چالش ها و معضلات عرصه های متنوع زندگی بشر است. از این رو تاکنون ده ها و صدها نظریه و روش توسط دانشمندان و مصلحان برای حل مسائل و معضلات بشر در مکاتب مختلف مطرح شده و می شود. نظریه های اجتماعی با هدف اعطای بینش همه جانبه و ارائه تصویری جامع، پدیده های اجتماعی را در قالب مفاهیم کانونی، صورت بندی می کنند و به آنها معنا می بخشند. آنچه سبب تمایز مکتبی و گرایش ها و نحله های علمی می شود، تفاوت در شیوه مواجهه نظریه پردازان و فیلسوفان اجتماعی با مسائل و بحران های پیرامونی و صورت بندی های مفهومی است. هر اندیشه جریان ساز و هر مکتبی در کنار تبیین آموزه های خود و ترسیم کلی و جزیی برنامه های خود و پاسخ گویی به شبهات و سؤالات پیرامون مطالب ادعایی خود، باید نسخه و روشی منحصر به فرد و پویا برای حل مسائل و مشکلات و بحران های فرد و جامعه ارائه دهد. به عبارتی اندیشه ای که در عین تبیین کامل و گویا و پاسخ گویی به شبهات و سؤالات، نتواند به ارائه راه حل های مسائل مختلف فرد و جامعه بپردازد، مورد توجه قرار نخواهد گرفت و صرفا به عنوان مکتب و اندیشه ای تاریخی از آن یاد خواهد شد. مواجهه علوم اجتماعی با پدیده های انسانی در سه مرحله تشخیص مسئله، سبب شناسی و پاسخ (ارائه راه حل) صورت می گیرد. تعاریف مختلفی در خصوص اینکه چگونه وضعیتی به عنوان مسئله اجتماعی تلقی می شود، وجود دارد. در یک جمع بندی کلی می توان گفت مسئله اجتماعی با توجه به نوع نگرش جوامع انسانی به حقیقت زندگی و معیارهای اجتماعی و اهداف و ایده ها می تواند متغیر باشد. دانشمندان و مصلحان اجتماعی در مکاتب مختلف اجتماعی، سیاسی، تربیتی سعی کرده اند تا با پارادایم های مقبول و پذیرفته شده خود و جامعه، روش های حل مسئله اجتماعی مطلوب را معرفی کنند. ایکنا ـ مباحث علوم انسانی و ارتباط آن با حل مسائل جامعه عمدتا در غرب بیشتر از جوامع اسلامی مورد توجه بوده است، چقدر پارادایم های تولیدشده ذیل این علوم کارآمد بوده است؟ عمده پارادایم های رایج در اندیشه غرب مبتنی بر درک مادی از هستی و واقعیت است. این پارادایم مادی توانسته در چند سده اخیر در قالب تئوری های مختلف علمی بروز و ظهور پیدا کند و روندها و فرایندهایی در ورود به توصیف واقعیت تولید کند که باعث شود به عنوان شکل غالب و مشروع معرفت معرفی شود. علم سکولار با استفاده از خلأ عدم نظریه پردازی مسلمانان، کوشید وجوه مربوط به واقعیت اجتماعی را که تفکر اسلام بدان پاسخی نداده بود، تبیین و تحلیل کند. فلاسفه و جامعه شناسان برای حل مسئله های انسانی و اجتماعی به نظریه پردازی از میان پیچ و خم های فلسفی و نگاه های جامعه شناسانه پرداخته اند؛ برخی نیز مانند هابرماس و پوپر به روش های نقادی و استدلالی برای حل مسئله متمایل بودند. پوپر زندگی را تماما حل مسئله می دانست و کتابی نیز در این زمینه نگاشت. وی در نظریه خود با مطرح کردن سه جهان (و طرح این موضوع که مهمترین اتفاقی که در جهانِ سوم می افتد ارائه فرضیه ها برای مسائل مختلف بشر و ارائه بحث ها و انتقادها جهت حل آن هاست) مدل سه مرحله ای برای حل مسئله معرفی کرده که مبتنی بر سه مولفه مسئله، راه حل های ارائه شده و رد و ابطال است. از میان رویکردهای متفاوت در حل مسئله اجتماعی، در یک نوع تقسیم بندی کلی و از یک زاویه دید، دو نوع رویکرد به ریشه مسائل و مشکلات و طبعا راه حل ها وجود دارد. بونکر از نظریه پردازان مارکسیست، معتقد است که نظام سرمایه داری با پدیدآوردن تباهی و سیه روزی برای بخشی از طبقه کارگر آنان را به شرایط مناسب برای بزهکاری سوق می دهد؛ علاوه بر آن که این نظام با زمینه سازی برای گرایش به حرص و آز، بزهکاری را تشویق می کند. این نگاه به جای اینکه همیشه خلبان هواپیما یا راننده ها را مقصر آمار بالای قربانیان قلمداد کند، زیرساخت های جاده های پرپیچ و خمی که حتی هوشیارترین راننده ها نیز در این جاده ها از کنترل ماشین عاجز می شوند یا قطعات معیوب هواپیما که باعث بروز حوادث وحشتناک می شوند را جهت اتهام نشانه می رود. مکاتب ساختارگرا در متن خود متضمن داوری های اخلاقی، چارچوب سازی و علت یابی نیز هستند. دیدگاهی که جامعه و ساختارها را منشا آسیب های اجتماعی می داند، همیشه طرف فرد ایستاده است و او را نه مقصر و مجرم بلکه قربانی قلمداد می کند. در سویه دیگر، نظریه پردازانی قرار دارند که ریشه مشکلات را در خارج از ساختارهای سیاسی و اجتماعی دنبال می کنند. این گروه، فرد را مقصر معرفی می کند! نظریه پردازی که کنشگر را مقصر قلمداد می کند، علاقه ای به اصلاح ساختارهای اجتماعی سیاسی از خود نشان نمی دهد و یا نظریه پردازی که ناهنجاری ها را ناشی از تفاوت های طبیعی همچون نقص بدن اندام های خاص، شکل جمجمه اختلالات کروموزومی وراثت و مانند آن می داند انگیزه ای برای اصلاح روابط اجتماعی نخواهد داشت. در رأس این طیف فردی مثل سزار لامبروزو قرار دارد که با انتشار کتاب انسان جنایتکار همه اتهامات را متوجه ویژگی های فردی و بیولوژیکی می کند. به عقیده این طیف از جامعه شناسان و روان شناسان نباید مشکلات فردی را به گردن اجتماع انداخت؛ برای مثال، درست است که در جامعه احساس نابرابری وجود دارد اما نابرابری امری کاملاً طبیعی است؛ چون افراد با هم تفاوت دارند و هرگونه تلاش برای برابری بر هم زدن نظام طبیعی عالم به شمار می رود. در نگاه این طیف، همه نابرابری ها توجیه پذیر است؛ برای مثال ناتوانی های آموزشی، مسئله ای زیستی است، نه مسئله مدارس و نظام آموزشی؛ افزایش تصادفات جاده ای به دلیل سرمستی رانندگان است، نه کیفیت پایین جاده ها، رشد بزهکاری در جامعه را باید در تربیت افراد جست، نه در نابسامانی اقتصادی. ایکنا ـ در سال های اخیر بحث علوم انسانی بومی و به خصوص علوم انسانی اسلامی در کشور مورد توجه قرار گرفته است، ضرورت این بحث چقدر است؟ بله. با بررسی نظریه های مطرح در علوم اجتماعی پی می بریم که غالب نظریه های حوزه علوم اجتماعی موجود را می توان مبتنی بر مبادی، مبانی، پیش فرض ها و مفاهیمی دانست که در بستر فرهنگی و تاریخی دنیای مدرن و بـرای حل مسائل جوامع غربی مطرح شده اند و سپس با اهداف و شیوه های گوناگون به عرصه فرهنگی و اجتماعی کشور ما کوچ داده شده اند. به عبارتی دیگر، نظریه های مطرح شده در علوم اجتماعی متداول، غالبا برای حل مسائل جوامع مبدا عرضه شده اند که با مسائل و محیط فرهنگی و اجتماعی جامعه ما ناهمگونی های (معرفتی و غیرمعرفتی) بسیاری دارند. با گذشت چند قرن از تاسیس و پیشرفت های خیره کننده دنیای مدرن در صنعت و علوم طبیعی و انسانی، اما امروزه بشر دچار مشکلاتی شده است که علوم انسانی از حل آن عاجزند. مشکلاتی از قبیل بحران هویت، عدم وجود سیستم عادلانه تولید و توزیع ثروت، فروپاشی نظام خانواده، شیوع بیماری های روانی فردی و اجتماعی، نابرابری ها و ... همه و همه بیانگر ناکارآمدی علوم انسانی مدرن در حل مسائل و بحران تمدن معاصر است. یکی از دلائل ناکامی این علوم این مسئله است که علوم انسانی متکی بر نظام متعارف غربی و شرقی عملا منابع نقلی معتبر و غیرقابل خدشه برای تئوری پردازی خود ندارد؛ چرا که متون وحیانی مسیحیت به واسطه تحریف های صورت گرفته، عملا از کارآمدی لازم برخوردار نیست؛ ضمن این که چنین ادعایی مبنی بر توانمندی حل مسائل جدید را ندارد. گذشته از این، به دلیل ناتوانی کلیسا در تبیین موضوعات در مورد خدا و ماوراء الطبیعه و خشونت های آن ها در قرون وسطی عملا دین به حاشیه رانده شده و نقشی در تولید علم و یا اداره اجتماع نداشته است. اما در حوزه معارف وحیانی و مصون از تحریف، قرآن کریم به عنوان ذخیره ارزشمند و ناب به منظور ارائه راه حل هایی برای اداره امور فردی و اجتماعی با تکیه بر افق برتر و متعالی وحی وجود دارد. ماهیت مسئله اجتماعی در مکاتب غربی و بخشی از مکاتب شرقی، ناظر به مشکلات و معضلات جوامع انسانی است که دین نقش مهم و پررنگی در آن ندارد و مسائل آن ها ناظر به در خطر افتادن منافع مادی بخشی از جامعه و بهم ریختن نظم مبتنی بر مادی گری به وجود آمده است. ایکنا ـ دست اندرکاران تولید علوم انسانی اسلامی معتقدند که یکی از مبانی و مبادی مهم در تولید علوم انسانی باید قرآن کریم باشد، چه پشتوانه فکری و علمی برای این مسئله وجود دارد؟ و رابطه آن با حکمرانی چیست؟ می توان گفت قرآن از همان ابتدای نزول وحی، مسائل جامعه انسانی و بشری را به صورت کلان و در عین حال عمیق و ریشه ای می بیند. در این میان، قرآن به عنوان مصدر معرفت دینی، متنی ناظر به واقعیت عینی جامعه است که به موجب مضامین مختلف موجود در سوره ها، ارتباط کاملی از جهت نزول، با حوادث و وقایع و نیازمندی های گوناگون مدت دعوت پیامبر اکرم(ص) دارد و در یکی از سخت ترین و پیچیده ترین شرایط سرزمینی، فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، اقتصادی موجود در زندگی بشر یعنی عصر جاهلیت نازل شده و به حل مسائل پرداخته است. در کنار توجه به سایر منابع و ابزارهای معرفتی همچون عقل و تجربه بشری و روش های علمی، کشف روش قرآن برای حل مسائل گوناگون اجتماعی، کمک فراوانی به علوم انسانی کنونی برای حل مسائل خود خواهد کرد. حکمرانی دینی نیز به عنوان نوع جدیدی از حکمرانی در دنیای جدید و معاصر از گفتمان های جدی بعد از ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی ایران است. یکی از لوازم حکمرانی دینی معرفی و تبیین نوعی از روش حل مسئله اجتماعی مطابق با آموزه های دینی است. برای تحقق این حکمرانی در کنار تبیین معارف اصیل دینی و پاسخگویی به سؤالات و شبهات جامعه باید در جهت تحقق حکمرانی دینی به معرفی روش های حل مسئله دینی نیز اهتمام داشت. حکمرانی دینی بدون ارائه روش های حل مسئله مبتنی بر آموزه های دینی جایگاهی بهتر از حکمرانی التقاطی نخواهد داشت. در واقع نتیجه عدم معرفی روش های حل مسئله دینی به ساختارهای حاکمیتی جامعه دینی منجر به این می شود که تشکیلاتی با اسم دین و به نام دین ولی با عملکردی غیر دینی شکل بگیرد و موجب ناکارمد نشان دادن الگوی زیست دینی در عصر جدید، ناامیدی مومنین و کنایه زدن رقبا و دشمنان شود. بنابراین تبیین روش حل مسئله دینی برای موضوعات و مسائل اجتماعی از ضروری ترین اولویت ها برای حکمرانی دینی است و پژوهشگران دینی متخصص در موضوعات و مسائل اجتماعی در این عرصه رسالت سنگینی بر دوش دارند. از طرفی نیز معرفی الگوی حکمرانی دینی در روش حل مسائل اجتماعی از به روزترین و ضروری ترین روش های صدور انقلاب اسلامی و مفاهیم کاربردی دین مبین اسلام و معارف والای قرآنی به جهان مدرن و محافل علمی و آکادامیک در دنیا و باب مهمی برای گفت وگوی دینی و علمی با سایر مکاتب بشری است. گفت وگو از علی فرج زاده انتهای پیام

نظرات

captcha